Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English
Persian
scratch filter
صافی پیکاپ
Other Matches
You scratch my back and Ill scratch yours.
<proverb>
تو پشت مرا مى خارانى من نیز پشت تو را .
You scratch my back and Ill scratch yours.
<proverb>
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
you scratch my back and I'll scratch yours
<idiom>
بهم نان قرض دادن
[اصطلاح]
you scratch my back and I'll scratch yours
<idiom>
بهم کمک کردن
scratch
تراش چرکنویس
scratch
خراش
scratch
خط زدن قلم زدن
scratch
خاراندن
scratch
خراشیدن
scratch
چرکنویس
scratch
کناره گیری
scratch
حذف بازیگر انجام خطا خطا
scratch
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratch
علامت روی سطح دیسک
scratch
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratch
حذف کردن
scratch
پاک کردن
scratch
خط زدن
scratch
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
to scratch off
پاک کردن
to scratch along
پلکیدن
to scratch about
جستجو کردن
from scratch
<idiom>
از ابتدا
to scratch up
بسختی اندوختن
to scratch about
تقلا کردن
to scratch off
تراشیدن
scratch the surface
<idiom>
تازه شروع به کار کردن
scratch paper
کاغذ یادداشت
To start from scratch.
از اول شروع کردن ( از اول بسم الله )
To scratch each others back .
بهم نان قرض دادن
scratch sheet
برگه نامنویسی اسبها
To start from scratch .
از هیچ شروع کردن
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
scratch where it itches
هر جایی را که میخاردبخارانید
scratch tape
نوار چرکنویس
scratch line
خط فول
scratch line
خط اغاز
scratch line
خط شروع مسابقه
scratch hardness
درجه سختی خراش
scratch paper
کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
scratch file
فایل چرکنویس
scratch file
فایل موقتی
scratch file
ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
scratch file
نوار مغناطیسی برای فایل نامناسب
scratch pad
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch pads
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch spin
چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
scratch hardness tester
ازمایشگر سختی خراش
up to par/scratch/snuff/the mark
<idiom>
متناسب با استاندارد طبیعی
l filter
فیلتر سلفی
filter
فیلتر صافی
filter
صافی
filter
پالایه
filter
صاف کردن یا شدن
filter
توری
filter
صافی پالایه
filter
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filter
الگی اعداد دودویی برای انتخاب بیتهای مختلف از کلمه دو دویی
filter
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filter
انتخاب کلمه چند بیتی
filter
انتخاب رکوردهای مختلف از فایل پایگاه داده ها
filter
صافیدن
filter
فیلتر
filter
پالودن
filter
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filter
پالودن صاف کردن
filter
تصفیه کردن
filter
اب صاف کردن
filter
پالونه
filter
صاف کردن
filter
صاف کردن نور
nominal filter
صافی میکرونی
filter chock
چوک صافی
noise filter
صافی همهمه
line filter
صافی خط
line filter
صافی شبکه
line filter
صافی همهمه
light filter
صافی نور
filter layer
لایه صافی
interference filter
صافی پارازیت
nominal filter
صافی به اندازه عبور معین
oil filter
صافی روغن
lint filter
فیلترتهلگن
filter cover
پوششفیلتر
quadrature filter
مدار تربیعی
colour filter
فیلتررنگ
air filter
فیلترهوا
wet filter
فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
suction filter
صافی مکنده
water filter
صافی اب
porous filter
صافی متخلخل
polarizing filter
صافی قطبی
petrol filter
صافی بنزین
interference filter
صافی تداخل
filter tip
سیگار فیلتردار
filter packing
پوشش صافی
filter packing
لایی صافی
filter paper
کاغذ صافی
filter press
صافی فشاری
filter stick
لوله صافی دار
filter add
کمک صافی
filter bed
صافی اب
filter bed
صافی شنی
filter blocks
اجر توخالی
filter capacitor
خازن صافی
filter network
شبکه ی صافی
electric filter
صافی الکتریکی
differentiating filter
صافی ممیز
filter tips
فیلتر سیگار
filter tips
سیگار فیلتردار
filter tipped
سیگار دارای فیلتر
filter-tipped
سیگار دارای فیلتر
absolute filter
صافی صد در صد
absolute filter
صافی میکرونی صافی میکروسکپی
absorbent filter
صافی جذب
acoustic filter
صافی صوتی
antivignetting filter
صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
bandpass filter
فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
integrating filter
صافی جمع کننده
crystal filter
صافی بلورین
cuno filter
نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند
filter center
مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
filter center
مرکزتوزیع اطلاعات
filter characteristic
مشخصه صافی
filter disk
قرص صافی
filter element
المنت فیلتر
filter flask
بالن صافی
filter layer
لایه پالایش
gravel filter
صافی شنی
fuel filter
صافی بنزین
fuel filter
صافی سوخت
frequency filter
صافی فرکانس
filter disc
قرص صافی
filter curve
منحنی صافی
filter tip
فیلتر سیگار
filter circuit
مدار صافی
filter command
فرمان FILTER
filter condenser
خازن صافی
filter crystal
کریستال صافی
filter insert
دریچه یا مدخل صافی
high pass filter
صافی بالا گذر
impedance transforming filter
صافی تبدیل امپدانس
fluted filter paper
کاغذ صافی چین دار
band pass filter
فیلتر میانگذر
red safelight filter
فیلتراشعهمفیدقرمز
band project filter
فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
colour selection filter
فیلترجداکنندهرنگ
low frequency filter
صافی فرکانس پایین
power line filter
یکنواخت کننده برق
power line filter
صافی جریان برق
capacitor intel filter
شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
air-cleaner filter
هواکشتصفیههوا
low pass filter
صافی پایین گذر
narrow band filter
صافی فلزات باریک
high pass acoustical filter
صافی صوتی بالا گذر
intermediate frequency band filter
صافی باند فرکانس میانی
diesel fuel oil filter
صافی سوخت موتور دیزل
automatic filter coffee maker
صافیقهوهجوشاتوماتیک
low pass acoustical filter
صافی پایین گذر صوتی
band pass filter circuit
مدار صافی باند پاس
flexible oil filter line
لوله صافی روغن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com