Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (6 milliseconds)
English
Persian
scratch hardness
درجه سختی خراش
Search result with all words
scratch hardness tester
ازمایشگر سختی خراش
Other Matches
You scratch my back and Ill scratch yours.
<proverb>
تو پشت مرا مى خارانى من نیز پشت تو را .
You scratch my back and Ill scratch yours.
<proverb>
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
you scratch my back and I'll scratch yours
<idiom>
بهم نان قرض دادن
[اصطلاح]
you scratch my back and I'll scratch yours
<idiom>
بهم کمک کردن
hardness
سختی
hardness
دشواری
hardness
شدت
hardness
شکنندگی
hardness
اشکال سفتی
hardness test
ازمایش سختی
scleroscope hardness
دستگاه سختی سنج
red hardness
سختی گرم سرخ
strain hardness
سختی کشی
strain hardness
سختی درجه
rebound hardness
سختی جهشی
permanent hardness
سختی دائمی
brinell hardness
سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
impact hardness
سختی برخورد
hardness tester
ازمایش کننده یا تستر سختی
file hardness
زبری سوهان
hardness of water
سختی اب
abrasive hardness
درجه سایش پذیری
abrasion hardness
درجه سایش پذیری
water hardness
درجه سختی آب
water hardness
[میزان املاح موجود در آب]
thrust hardness
درجه سختی فشاری
carbonet hardness
درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
temporary hardness
سختی موقت
brinell hardness test
طریقه اندازه گیری سختی برینل
rockwell hardness test
ازمایش سختی راک ول
rebound hardness test
ازمایش سختی جهشی
vickers hardness test
ازمایش سختی ویکرز
permanent hardness of water
سختی دایم اب
hardness testing machine
دستگاه ازمایش سختی
brinell hardness number
ضریب سختی برینل
drop hardness test
ازمایش سختی سقوطی
to scratch off
پاک کردن
to scratch off
تراشیدن
to scratch along
پلکیدن
to scratch about
تقلا کردن
from scratch
<idiom>
از ابتدا
to scratch about
جستجو کردن
to scratch up
بسختی اندوختن
scratch
علامت روی سطح دیسک
scratch
پاک کردن
scratch
خط زدن
scratch
چرکنویس
scratch
حذف کردن
scratch
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratch
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratch
خراش
scratch
حذف بازیگر انجام خطا خطا
scratch
خراشیدن
scratch
خاراندن
scratch
خط زدن قلم زدن
scratch
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
scratch
تراش چرکنویس
scratch
کناره گیری
vicker's diamond hardness tester
دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
brinell ball hardness test
ازمایش فشار گلوله برینل
To start from scratch.
از اول شروع کردن ( از اول بسم الله )
To scratch each others back .
بهم نان قرض دادن
To start from scratch .
از هیچ شروع کردن
scratch the surface
<idiom>
تازه شروع به کار کردن
scratch pads
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
scratch pad
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch file
فایل چرکنویس
scratch filter
صافی پیکاپ
scratch file
ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
scratch file
نوار مغناطیسی برای فایل نامناسب
scratch line
خط شروع مسابقه
scratch line
خط اغاز
scratch line
خط فول
scratch paper
کاغذ یادداشت
scratch paper
کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
scratch sheet
برگه نامنویسی اسبها
scratch spin
چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
scratch tape
نوار چرکنویس
scratch where it itches
هر جایی را که میخاردبخارانید
scratch file
فایل موقتی
up to par/scratch/snuff/the mark
<idiom>
متناسب با استاندارد طبیعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com