English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
screen size اندازه صفحه
Other Matches
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
size محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
over size بزرگتر از اندازه
of an out size دارای اندازه غیر معمل
of an out size بیرون از اندازه
to size up را براوردکردن
what is your size? شما چیست
that is about the size of it حقیقت امراین است
that is about the size of it همینطور است
size up <idiom> بسته به شرایط ،برانداز کردن
(the) size of it <idiom> به شکلی که است
to size up اندازه
what is your size? اندازه
size اندازه بعدساختمان
size اندازه
size قد
size مقدار
size قالب
size سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
size چسب زنی اهارزدن
size بر اورد کردن
size وسعت
size چسب زدن
size بزرگی
size اهار زدن
size به اندازه کردن
lessin size خردتر
london in size پس از لندن نیویورک بزرگترین شهراست
of a large size بزرگ
lessin size کوچکتر
limiting size اندازه محدود
point size اینچ
nuclear size اندازه هسته
nominal size اندازه نامی
nominal size اندازه اسمی
neat size اندازه خالص
minimum size اندازه حداقل
man size اندازه مناسب یک مرد
accuracy to size دقت اندازه گذاری
accurate to size دقت در اندازه گرفتن
king size بزرگ
it is the size of a sparrow باندازه یک گنجشک است
block size اندازه کنده
block size اندازه کندهای
block size اندازه بلاک
body size اندازه بدن
cut to size به اندازه بریدن
fit size اندازه مناسب
design size اندازه طرح
design size اندازه نامی
file size اندازه فایل
effective size اندازه موثر
basic size اندازه اولیه
basic size اندازه اصلی
it is of a normal size دارای اندازه عادی یا معمولی است
it is four times my size من است چهارتای من است
atomic size اندازه اتم
atomic size اندازه اتمی
attack size اندازه تک
attack size استعداد وسایل درگیر در تک
it is four times my size چهاربرابر
hypostatize or size مسلم فرض کردن
hypostatize or size شخصیت دادن به
hypostatize or size ذات جدا دانستن
family size تعداد افراد خانواده
point size برای اندازه گیری نوع یا متن
full size اندازه طبیعی
life size باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
trim size اندازه طبیعی
type size اندازه حروف
type size اندازه فونت
Pick on someone your own size. برو با هم قدهای خودت طرف بشو
cut down to size <idiom> ثابت کردن اینکه کسی اونقدرکه فکر میکند خوب نیست
pint-size باندازه سرسنجاق
pint-size کوچک
pint-size خرد ناچیز
pint-size پست
pint size باندازه سرسنجاق
pint size کوچک
pint size خرد ناچیز
pint size پست
full-size بخ مقیاس یک به یک
full-size اندازه طبیعی
full size بخ مقیاس یک به یک
life size اندازه واقعی
life-size باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
sample size حجم نمونه
fractional size اندازه کسری
size control کنترل اندازه
size constancy ثبات اندازه
sample size بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
sample size مدت زمان بین دوالگوی پیاپی
sample size تعداد اندازه گیریهای سیگنال ضبط شده درهرثانیه
sample size بزرگی نمونه
size effect تاثیر اندازه
size tolerance تلرانس اندازه
size stick قالب اندازه گیری
size stick الت اندازه گیری پا
life-size اندازه واقعی
size weight illusion خطای ادراکی اندازه- وزن
data word size اندازه کلمه داده
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
olympic size pool اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
paricle size analysis دانه بندی کردن
effective size of grain قطر موثر ذرات
effective size of grain اندازه موثرذرات
size distribution of income توزیع درامد برحسب مقدار
fixed size records رکوردهای با اندازه ثابت
size distribution of income توزیع درامد مقداری
size of a statistical sample [N] تعداد کل داده های آماری
grain size classification طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
on screen که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
to screen [from] [با پرده] محافظت کردن [از]
screen پرده پوشش
screen صفحه تلویزیون
screen نقاب
screen escort :syn
screen پرده سینما
screen پرده
screen سد کردن
screen ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen جدا کردن
screen وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen محافظ
screen غربال
screen صفحه
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen صفحه تصویر
screen روی پرده افکندن
screen روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen تور سیمی نصب کردن
screen الک کردن غربال کردن
screen دیوار تخته حفاظ
screen پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen اشغالگیر
screen تیغه
screen جدار
screen الک پرده چتر
screen پاسیوری کردن
one way screen اینه یکسویه
screen تور سیمی پنجره توری دار
on-screen که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
screen انتخاب کردن
Act your age [and not your shoe size] ! به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
The shoes are a size too big for my feet. کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
start up screen صفحه اغازگر
startup screen متن یا گرافیک نمایش داده شده در حین اجرای برنامه کاربردی یا کتاب چند رسانهای
chancel-screen [پرده ای که محراب را از کلیسا جدا می کند.]
bar screen ریچه مشبک
genetic screen بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic screen بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
splash screen صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
smoke screen پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
silver screen پرده سینما
split screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen صفحه شکسته
split screen صفحه شکافته
split screen صفحه تقسیم بندی شده
choir-screen [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
smoke screen پرده دود
smoke screen موجب تاریکی وابهام
TFT screen SCREEN TRANSISTOR FILM THIN
TFT screen روش ایجاد صفحه نمایش LCD با کیفیت بالا در کامپیوترهای Laptop
screen window پوششپنجره
screen print چاپتصویر
screen case صفحهنمایش
projection screen صفحهنورافکن
split-screen صفحه تقسیم بندی شده
vieming screen صفحه تلویزیون
viewing screen صفحه تصویر
monitor screen صفحهنمایشگر
acoustic screen تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
split-screen صفحه شکافته
flat-screen تخت
split-screen صفحه نمایش تقسیم شده
split-screen صفحه نمایش دوبخشی
split screen صفحه نمایش تقسیم شده
split screen صفحه نمایش دوبخشی
split-screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
tilting screen صفحه نوسان کننده
to screen a scene در روی پرده نشان دادن
altar-screen [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
split-screen صفحه شکسته
On the movie screen. روی پرده سینما
small screen صفحهتلویزیون
touch screen صفحه نمایش لمسی
wind screen شیشه جلوی اتومبیل
brass screen توری برنجی
light screen صفحه نور
aluminized screen صفحه تصویر الومینیمی
luminescent screen صفحه تصویر روشن
metallized screen صفحه تصویر الومینیمی
magnetic screen سپر مغناطیسی
magnetic screen حفاظ مغناطیسی
moving screen گشتی ممانعتی
moving screen پوشش ممانعتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com