English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
search light illumination روشنایی با نورافکن
search light illumination روشن کردن منطقه با نورافکن
Other Matches
search light نورافکن
illumination چراغانی تذهیب
illumination روشن سازی
illumination تنویر
illumination اشراق
illumination روشن کردن منطقه روشنایی
illumination منور کردن
illumination تذهیب کاری
illumination روشنایی
illumination شدت روشنایی
illumination تذهیب کاری
sustained illumination روشنایی پایدار
sustained illumination روشنایی مداوم
intensity of illumination شدت روشنایی
illumination change تعویض روشنایی
continuous illumination روشنایی پایدار منطقه رزم
coordinated illumination روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
continuous illumination روشنایی مداوم
illumination by reflection روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
illumination mirror آینهروشنساز
illumination meter نورسنج فتومتر
illumination method سبک روشنایی
illumination plan طرح روشنایی منطقه
illumination plan طرح روشن کردن منطقه نبرد
illumination photometer لوکس متر
illumination method روش روشنایی
illumination round گلوله منور
illumination photometer شدت روشنایی سنج
illumination round گلوله روشن کننده
data display illumination button دکمهنمایشگراطلاعات
search تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
search بازرسی کردن
the search of جستجوی چیزی
search جستجو
search تجسس
search تکاپو بازرسی
search کاوش
search جستجوکردن
search گشتن
search روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search تلاش
search بررسی وشناسایی زمین
search مراقبت کردن از زمین
search جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
search جستجو برای یک موضوع داده
search جستجو کردن
search me <idiom> نمی دونم ،ازکجا بدونم
to search for anything پی چیزی گشتن
to search for anything چیزیراجستجو کردن
to search out پیدا کردن
in search of بجستجوی
search بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
search جستجویی که هر عنصریت
search کاوش کردن زمین
search شناسایی کردن
search تجسس کردن
search بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search تفتیش
search نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
search روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
search 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
in search of در جستجوی
to search [for] [someone] دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
search درو در عمق با اتش
to search after بازرسی کردن
to search after زیر و رو کردن
right of search حق بازرسی کشتی در دریاها
right of search حق جستجو
right of search حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
to search after کاوش کردن
to search after تحقیق کردن
to search جستجو کردن
to search گشتن [جستجو کردن]
to search after جستجو کردن
binary search جستجوی دوتایی
binary search جستجوی دودوئی
linear search جستجوی خطی
dichotomizing search جستجوی دو حالته
blind search جیستجوی بی نتیجه
antisubmarine search کاوش ضد زیردریایی
backward search جستجوی پسرو
multifile search جستجوی چند پروندهای
search results نتیجه های جستجو
area search کاوش منطقه
area search کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
area search جستجوی ناحیه
area search جستجوی دامنهای
area search جستجوی ناحیهای
search warrants اجازه تفتیش
body search بازرسیبدنی
search warrants حکم تفتیش
search warrants حکم بازرسی و ورود
dichotomizing search جستجوی دوقسمتی
global search جستجوی سراسری
search party دستهی جستار گرد
search party گروه پیگرد
search parties دستهی جستار گرد
search parties گروه پیگرد
exhaustive search جستجو هر رکورد در پایگاه
search coil پیچک کاشف
visit and search بازدید و تجسس کردن ناو
fibonacci search جستجو فیبو ناجی
dichotomizing search روش جستجو سریع برای استفاده از لیست داده ها.
dichotomizing search جستجوی دورستهای
search warrants حکم تفتیش منزل
search warrant اجازه تفتیش
search warrant حکم تفتیش
chaining search جستجوی زنجیرهای
search warrant حکم بازرسی و ورود
search warrant حکم تفتیش منزل
search results نتایج جستجو
cover search جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
fibonacci search جستجوی فیبوناچی
antisubmarine search عملیات تجسس ضد زیردریایی
sequential search جستجوی ترتیبی
search and replace خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
search and replace جستجو و جایگزینی
search and rescue عملیات تجسس و نجات
specific search شناسایی مخصوص
search cycle چرخه جستجو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
search key کلید جستجو
search memory حافظه جستجو
search mission ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
search radar رادار تجسسی
search string رشته جستجو
search sweeping مین روبی مراقبتی
search sweeping مین روبی ازمایشی
sector of search منطقه مراقبت رادار
sector of search منطقه تجسس رادار
search and replace جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
search and clear جستجو و پاک کردن دشمن
retrospective search جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
search result نتیجه جستجو
air search مراقبت هوایی
air search تجسس هوایی
intercepting search کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
disjunctive search جستجو برای داده هایی که لااقل با یکی از اعداد کلید مط ابق هستند
sector of search منطقه کاوش
To search ones conscience . کلاه خود را قا ضی کردن
specific search تجسس اختصاصی منطقه
search one's soul <idiom> کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
track search keys کلیدهایجستجویزمان
quadratic quotient search الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
global search and replace جستجو و جایگزینی سراسری
search attack unit ناو گروه شکارزیردریایی
air search radar رادارردیابهوایی
search attack unit یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
edit/search buttons اصلاحگر
total search result مجموع نتیجه جستجو
edit/search buttons دکمهجستجوگر
case sensitive search جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
parallel search storage انباره جستجوی موازی
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
optimum tree search جستجوی بهینه درخت
HE has plenty of excuses who is in search of trick. <proverb> ییله جو را بهانه بسیار است .
air search attack unit تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
first light اولین طلیعه خورشید
to i. light from anything حائل نورشدن
to come to light معلوم شدن
to come to light روشن شدن
very light خیلی سبک
first light فلق صبح
first light افق نجومی
first light سپیده دم
to i. light from anything گذر کردن روشنایی
very light خیلی روشن یا کم رنگ
in the light of بشکل
to s e the light زاییده شدن
inward light نور داخلی
in the light of از لحاظ
in the light of نظریه
inward light نور باطنی
one's light s نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
inward light اشراق
to s e the light بدنیا امدن
light come light g میبرد
light come light g باد اورده را باد
light value مقدار نور
to s e the light توی خشت افتادن
in light of <idiom> به علت
on/off light چراغروشن
light out بسرعت ترک کردن
light out ناگهان رفتن
light نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
light امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
light دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light منبع نور سیگنال نور
light چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
on/off light خاموش
at first light در اولین روشنایی روز
light چراغ برق
Something light, please. لطفا یک چیز سبک.
light <adj.> رنگ روشن
see the light <idiom> متوجه اشتباه شدن
light up <idiom> ناگهان شادوخوشحال شدن
come to light <idiom> آشکارشدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com