English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
search party گروه پیگرد
search party دستهی جستار گرد
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
search تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
search بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search تفتیش
search روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
search روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
search 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search جستجویی که هر عنصریت
to search out پیدا کردن
to search for anything چیزیراجستجو کردن
to search after جستجو کردن
search تجسس کردن
to search جستجو کردن
search مراقبت کردن از زمین
search بررسی وشناسایی زمین
search تلاش
search بازرسی کردن
search گشتن
search جستجوکردن
search کاوش
search تکاپو بازرسی
search تجسس
search جستجو
search کاوش کردن زمین
search شناسایی کردن
search درو در عمق با اتش
to search after تحقیق کردن
to search after کاوش کردن
to search for anything پی چیزی گشتن
to search گشتن [جستجو کردن]
to search [for] [someone] دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
to search after زیر و رو کردن
search me <idiom> نمی دونم ،ازکجا بدونم
right of search حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
right of search حق جستجو
right of search حق بازرسی کشتی در دریاها
search جستجو کردن
the search of جستجوی چیزی
search فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
search جستجو برای یک موضوع داده
to search after بازرسی کردن
in search of بجستجوی
in search of در جستجوی
search بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
search جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
area search جستجوی ناحیه
area search جستجوی دامنهای
area search کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
area search جستجوی ناحیهای
backward search جستجوی پسرو
To search ones conscience . کلاه خود را قا ضی کردن
binary search جستجوی دوتایی
blind search جیستجوی بی نتیجه
body search بازرسیبدنی
chaining search جستجوی زنجیرهای
search parties دستهی جستار گرد
binary search جستجوی دودوئی
search parties گروه پیگرد
sector of search منطقه مراقبت رادار
sector of search منطقه کاوش
search sweeping مین روبی ازمایشی
search sweeping مین روبی مراقبتی
search string رشته جستجو
search radar رادار تجسسی
search mission ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
search memory حافظه جستجو
search light نورافکن
search key کلید جستجو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
search cycle چرخه جستجو
search and rescue عملیات تجسس و نجات
search and replace جستجو و جایگزینی
search and replace خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
search and replace جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
search and clear جستجو و پاک کردن دشمن
sector of search منطقه تجسس رادار
sequential search جستجوی ترتیبی
multifile search جستجوی چند پروندهای
cover search جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
visit and search بازدید و تجسس کردن ناو
dichotomizing search جستجوی دورستهای
dichotomizing search روش جستجو سریع برای استفاده از لیست داده ها.
dichotomizing search جستجوی دو حالته
dichotomizing search جستجوی دوقسمتی
disjunctive search جستجو برای داده هایی که لااقل با یکی از اعداد کلید مط ابق هستند
exhaustive search جستجو هر رکورد در پایگاه
search coil پیچک کاشف
fibonacci search جستجو فیبو ناجی
fibonacci search جستجوی فیبوناچی
global search جستجوی سراسری
intercepting search کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
linear search جستجوی خطی
specific search تجسس اختصاصی منطقه
specific search شناسایی مخصوص
retrospective search جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
area search کاوش منطقه
search result نتیجه جستجو
search warrant حکم بازرسی و ورود
search warrant حکم تفتیش
search warrant اجازه تفتیش
search warrants حکم تفتیش منزل
search warrants حکم بازرسی و ورود
search warrants حکم تفتیش
search warrants اجازه تفتیش
search results نتایج جستجو
search results نتیجه های جستجو
search warrant حکم تفتیش منزل
air search تجسس هوایی
antisubmarine search کاوش ضد زیردریایی
antisubmarine search عملیات تجسس ضد زیردریایی
search one's soul <idiom> کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
air search مراقبت هوایی
global search and replace جستجو و جایگزینی سراسری
total search result مجموع نتیجه جستجو
search attack unit یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
search attack unit ناو گروه شکارزیردریایی
edit/search buttons دکمهجستجوگر
edit/search buttons اصلاحگر
track search keys کلیدهایجستجویزمان
quadratic quotient search الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
case sensitive search جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
search light illumination روشنایی با نورافکن
search light illumination روشن کردن منطقه با نورافکن
parallel search storage انباره جستجوی موازی
optimum tree search جستجوی بهینه درخت
air search radar رادارردیابهوایی
HE has plenty of excuses who is in search of trick. <proverb> ییله جو را بهانه بسیار است .
air search attack unit تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
party گروه
party عده نظامی
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party هیات
party طرف شریک
third party شخص ثالث
the a party مدعی خصم
the a party طرف مخالف
party تیم
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
party قسمت
party دسته
party دسته همفکر
party حزب
party دسته متشکل جمعیت
party مهمانی
party بزم
party پارتی متخاصم
party بخش
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
party مهمانی دادن یارفتن
party طرف یارو
party طرفدار
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
shipwright's party گروه تعمیرات
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
third party insurance بیمه شخص ثالث
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
side party گروه رنگ زن
special party گروه ویژه
thrid party شخص ثالث
to throw a party مهمانی دادن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
party politics حزب بازی
party politics سیاست بازیهای حزبی
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
winning party محکوم له
winning party دادبرده
to join a party عضو حزبی شدن
third party vendor فروشنده دسته سوم
opposition party حزب مخالف [سیاست]
supply party گروه تدارکات
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
dinner party میهمانیشام
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
democratic party حزب دمکرات
beaching party گروه پیاده شونده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party تیم ساحل
evening party شب نشینی
an eveing party شب نشینی
advance party قسمت پیشرو
advance party گروه پیشرو
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
injured party طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
billeting party گروه یورتچی
billeting party گروه پیشرو
boatswain's party گروه ملوان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com