Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 49 (4 milliseconds)
English	Persian
seasoned troops	ارتش ورزیده و جنگ دیده
Other Matches
seasoned	فصل
seasoned	خشک کردن
seasoned	فصل ازادشکار یا ماهیگیری
seasoned	فصل مسابقه ها
seasoned	خودادن
seasoned	ادویه زدن معتدل کردن
seasoned	دوران چاشنی زدن
seasoned	هنگام
seasoned	فرصت
high seasoned	خوش طعم پرچاشنی
highly seasoned	پرادویه ادویه زده شده
seasoned soldier	سرباز ورزیده و جنگ دیده
high seasoned	پرادویه
air seasoned wood	چوب خشک شده توسط هوا
He is a seasoned veteran . He has been through the mI'll . He has seen the lot .	گرگ با لا دیده است ( آدم مجرب وآزموده )
troops	افراد قسمتها سربازان
to a troops	صف ارایی کردن
troops	یکانها
troops	عده ها
shock troops	گروه تهاجمی
shock troops	گروه حمله
shock troops	یکان ضربت
shock troops	واحد مخصوص حمله غافلگیرانه
special troops	یکانهای مخصوص
special troops	یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
tactical troops	عدههای تاکتیکی
tactical troops	یکانهای تاکتیکی
the troops were scattered	سپاهیان متفرق شدند
the troops were scattered	عده متفرق شد
weapon troops	قسمتهای ادوات
weapon troops	یکانها ادوات
mountain troops	یکانهای کوهستانی
army troops	یکانهای رده ارتش
army troops	عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
chalk troops	سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
combat troops	عدههای رزمی
corps troops	یکانهای سپاه
covering troops	یکانهای پوششی
covering troops	یکانهای پوشش کننده
duty with troops	در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
household troops	هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
household troops	دسته محافظین
to recall the troops from Mali	دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
to rally scattered troops	جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
ammunition in hands of troops	مهمات موجود در دست یگانها
combat support troops	یکانهای پشتیبانی رزمی
combat support troops	عدههای پشتیبانی رزمی
Enemy troops poured into the city.	سربا زان دشمن ریختند داخل شهر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com