Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (2 milliseconds)
English
Persian
secretary of the army
وزیر نیروی زمینی
Search result with all words
assistant secretary of the army
معاون وزیر نیروی زمینی
Other Matches
secretary
رازدار
secretary
منشی
under secretary
تحت نظر دبیر کل
secretary
محرم اسرار
secretary
وزیر
under secretary
زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
Let the secretary get on with it .
بگذارید منشی کارش را بکند
secretary
دبیر
under-secretary
معاون وزارت
mr secretary
اقای دبیر
financial secretary
مشاور مالی
secretary bird
مرغ پا بلند قوی منقار ودراز دم
secretary of defence
وزیر دفاع
company secretary
مسئول مالی و حقوقی شرکت
Home Secretary
مسئولدفتر
secretary of defense
وزیر دفاع
secretary of embassy
دبیر سفارت
secretary of embassy
منشی سفارت
secretary ship
دبیری
secretary ship
منشگیری
social secretary
رئیس دفتر
flag secretary
منشی تیمسار
company secretary
منشی شرکت
Secretary-General
دبیرکل
Secretary-Generals
دبیرکل
Secretary of State
وزیر خارجه
Secretary of State
وزیر
secretary general
دبیرکل
secretary of state for defence
وزیر دفاع
secretary of state for home affairs
وزیر امورداخله
secretary of state for foreign affairs
وزیر امور خارجه
secretary of state for home affairs
وزیر کشور
secretary of state for foreign affairs
وزیرخارجه
army
نیرو زمینی
the a of the army
پیشرفت ارتش
army
صف
army
ارتش نیروی زمینی
army
ارتش
army
لشگر
army
سپاه گروه
army
دسته
army
جمعیت
army
جیش
regular army
ارتش دائمی
regular army
ارتش کادر ثابت
army staff
ستاد نظامی
army stores
فروشگاه ارتش
army terminals
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army troops
یکانهای رده ارتش
army staff
ستاد نیروی زمینی
army troops
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
department of the army
وزارت نیروی زمینی
field army
ارتش رزمی
field army
ارتش
army staff
ستادارتش
regular army
ارتش منظم
right wing of army
جناح یمین
right wing of army
پهلوی راست میمنه
Territorial Army
ارتشتحتآموزشبریتانیا
to serve in the army
درارتش خدمت کردن
conscript army
ارتش سربازان وفیفه
army helicopter
هلیکوپتر ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
army helicopter
چرخبال ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
to outflank an army
گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
to lead an army
لشکر کشیدن
to join the army
به سربازی رفتن
standing army
ارتش دائمی
standing army
ارتش منظم
standing army
ارتش کادر ثابت
the losses of the army
تلفات ارتش
the main army
بخش عمده ارتش
the red army
ارتش سرخ
theater army
ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army
نیروی زمینی صحنه عملیات
army corps
سپاههای نیروی زمینی
army base
پادگان نیروی زمینی
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army base
پایگاه نیروی زمینی
army of observation
عده دیدبانی
army of occupation
نیروهای اشغالی
army of occupation
نیروی اشغال کننده
army aviator
خلبان هوانیروز نیروزفر
army aviator
خلبان نیروی زمینی
army artillery
توپخانه نیروی زمینی
army of occupation
نیروی اشغالگر
field army
ارتش صحرایی
army commander
فرمانده ارتش
army corps
سپاههای ارتش
army depot
امادگاه نیروی زمینی
army forces
نیروهای زمینی
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army corpa
ستون
army corpa
سپاه
army group
گروه ارتش
army in the field
ارتش مستقر در صحنه عملیات
army in the field
نیروی زمینی درصحنه عملیات
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army of occupation
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army artillery
توپخانه ارتش
active army
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army regulation
نظام نامه ارتشی
active army
ارتش کادر
army regulation
مقررات ارتشی
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
army attache
وابسته نظامی
army attache
وابسته زمینی
army aviation
هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
Salvation Army
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army national guard
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
to discharge someone without honor
[from the army]
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
the army lost heavily
ارتش تلفات سنگین داد
army alpha test
ازمون الفای ارتش
Swiss army knife
دستهچاقوسوئیسی
To what do you attributeThe failure of the army?
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
The army had to retreat from the battlefield.
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
army assault team
تیم هجومی نیروی زمینی
army service area
منطقه سرویس نیروی زمینی
army beta test
ازمون بتای ارتش
women's army corps
ارتش زنان
women's army corps
قسمت زنان ارتش
army deposit fund
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army personnel center
مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel system
سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army post office
پستخانه نیروی زمینی
army post office
شعبه پستی نیروی زمینی
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
combined arms army
ارتش مرکب
chief army censor
افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
army program memorandum
لایحه برنامههای نیروی زمینی
army program memorandum
لایحه برنامههای ارتشی
army training test
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army training program
برنامه اموزش نظامی
army training program
برنامه اموزش نیروی زمینی
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
army service area
منطقه عقب ارتش
army material program
برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army deposit fund
پس انداز انفرادی افراد
army general staff
ستاد عمومی ارتش
army general staff
ستادنیروی زمینی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army management structure
سازمان مدیریت نیروی زمینی
army material command
فرماندهی اماد نیروی زمینی
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
left wing of army
جناح یسار
left wing of army
پهلوی چپ میسره
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
reserve army of unemployed
سپاه ذخیره بیکاران
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
army airdefense command post
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army genetal classification test
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army training and evaluation program
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army ready material program
برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
army classification battery test
ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com