Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (7 milliseconds)
English
Persian
selection sort
جور کردن گزینشی
selection sort
مرتب کردن گزینشی
Other Matches
selection
نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
selection
دسته یا هیات انتخاب شده
selection
گزینش
selection
انتخاب
selection
دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
selection
عمل یا فرآیند انتخاب
self selection
انتخاب کالا توسط مشتری خود گزینی
selection
گزین
direct selection
انتخاب مستقیم
faulty selection
انتخاب غلط
impluse selection
انتخاب ایمپولز
item selection
پرسش گزینی
selection of position
انتخاب موضع
route selection
انتخاب مسیر
project selection
انتخاب پروژه
project selection
گزینش طرح
random selection
گزینش تصادفی
personnel selection
کارمند گزینی
vocational selection
گزینش شغلی
social selection
انتخاب اجتماعی
selection switch
گزینه انتخاب
selection switch
گزینه
selection structure
ساختار گزینشی
selection rules
قواعد گزینش
selection ratio
بهر گزینش
selection ratio
نسبت گزینش
selection method
روش گزینش
selection check
مقابله گزینش
selection board
هیات گزینش
natural selection
فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
natural selection
انتخاب طبیعی
colour selection filter
فیلترجداکنندهرنگ
function selection switch
سوویچانتخابردیاب
sort-out
مرتبکردن
sort of
تقریبا
sort
دسته بندی کردن
sort of
<idiom>
تقریبا تا یک حدی
nothing of that sort
هیچ همچو چیزی نیست
sort of
بمیزان متوسط
sort of
نسبتا
re sort
دوباره جور کردن
sort of
بمقدار متوسط
nothing of the sort
هیچ همچو چیزی نیست
sort
نوع
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sort
فرمان SORT
sort
جور
sort
دسته کردن طبقه بندی کردن
sort
سوا کردن
sort
گونه
sort
رقم
sort
جورکردن
sort
سواکردن
sort
دسته دسته کردن
sort
جوردرامدن
sort
قسم
sort
پیوستن
sort
دمساز شدن
sort
جور کردن
sort
طور طبقه
sort merge
جور کردن و ادغام
sort key
کلید ترتیب
sort key
کلید جورسازی
sort generator
برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
sort field
فیلد مرتب سازی
sort field
میدان مرتب سازی
sort field
میدان جور کردن
sort field
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort effort
تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
external sort
جور کردن خارجی
shell sort
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
external sort
مرتب سازی خارجی
oscillating sort
مرتب کردن نوسانی
external sort
جورکردن خارجی
exchange sort
جورکردن معاوضهای
distributive sort
مرتب کردن توزیعی
collating sort
مرتب کردن داده
To sort out ones affairs
بکارهای خود سر وصورت دادن
She is the clinging sort.
از آنهایی است که مثل کنه می چسبد
descending sort
ترتیب نزولی
bubble sort
سورت حبابی
what sort of a thing is it?
چه جور چیزی است
dictionary sort
ترتیب واژه نامهای
tree sort
مرتب کردن درختی
tag sort
مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
sort order
نظم ترتیب
descending sort
مرتب سازی نزولی
die sort
جور کردن طاسی
bubble sort
مرتب کردن حبابی
in a kind (sort) of way
<idiom>
یک کمی
heap sort
sort tree
oscillating sort
جور کردن نوسانی
polyphase sort
جور کردن چند مرحلهای
block sort
مرتب کردن بلاکی
major sort
مرتب سازی اصلی
block sort
جورسازی کندهای
bucket sort
جور کردن دلوی
multipass sort
مرتب سازی چند عبوری
multipass sort
جورکردن چند گذری
multipass sort
مرتب کردن چند گذری
multipass sort
جور کردن چند گذری
multilevel sort
ترتیب چند سطحی
merge sort
ادغام و جور کردن
ascending sort
جورکردن صعودی
property sort
جور کردن خاصیتی
polyphase sort
مرتب کردن چند فازی
bubble sort
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
internal sort
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal sort
جور کردن داخلی
internal sort
مرتب کردن درونی
internal sort
مرتب سازی داخلی
bubble sort
جور کردن حبابی
major sort
جورسازی عمده
ripple sort
مرتب کردن موجی
alphanumeric sort
مرتب نمودن الفبا عددی
ascending sort
مرتب سازی صعودی
minor sort
مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
We are past that sort of thing .
دیگر این کارها از ماگذشته
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.
ابدا"چنین چیزی نیست
minor sort key
یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
i sort of feel sick
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
major sort key
یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
ascii sort order
نظم ترتیبی اسکی
i sort of feel sick
یک جوری میشوم
sort merge program
پردازش تعمیم یافته
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.
دختر خودرأیی است
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) .
این حرفها دیگه کهنه شده است
This sort of propaganda is for home consumption
این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com