Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 178 (9 milliseconds)
English	Persian
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
Search result with all words
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
semi self maintained discharge	تخلیه نیم وابسته
Other Matches
maintained	نگهداری کردن
maintained	ابقا کردن ادامه دادن
maintained	حمایت کردن از مدعی بودن
maintained	نگهداشتن برقرار داشتن
maintained	پشتیبانی کردن
maintained	حفظ کردن
maintained	به خوبی مراقبت شده
maintained	اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
weakest maintained	ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
discharge	مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge	ادا کردن دین بری الذمه کردن
discharge	دشارژ
discharge	اخراج تخلیه الکتریکی
discharge	تادیه کردن
discharge	تادیه
discharge	ابراء
discharge	خالی کردن گلوله
discharge	خالی کردن باتری
discharge	منفصل یااخراج کردن
discharge	تخلیه بار
discharge	شلیک عصبی تخلیه
discharge	برون ریزی
discharge	تخلیه الکتریکی
discharge	بده
discharge	انفصال ترشح
discharge	تخلیه
discharge	ترشح کردن
discharge	اداء کردن
discharge	خالی کردن
discharge	مرخص کردن
discharge	درکردن
discharge	دبی
discharge	گذر حجمی در واحگ زمان
discharge	رفع اتهام
discharge	پرداخت
discharge	مفاصا تصفیه
discharge	تبرئه
discharge	ازاد کردن
discharge	اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge	مرخص کردن پس دادن
discharge	اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge	خارج کردن
order of discharge	حکم تصفیه
implusive discharge	تخلیه غیر متناوب
internal discharge	تخلیه داخلی
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
impulse discharge	تخلیه ضربهای
main discharge	تخلیه اصلی
neural discharge	تخلیه عصبی
order of discharge	حکم برائت ذمه
honorable discharge	ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
honorable discharge	ترخیص محترمانه
glow discharge	تخلیه تابنده
electrical discharge	تخلیه برقی
electron discharge	تخلیه الکترونها
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
first townsend discharge	تخلیه اول تاونزند
flaming discharge	تخلیه مشتعل
flood discharge	بده طغیان
flood discharge	بده فزون ابی بده سیل
general discharge	ترخیص عمومی از خدمت سربازی
general discharge	خاتمه خدمت
glow discharge	تخلیه تابناک
electric discharge	تخلیه الکتریکی
oscillating discharge	تخلیه مواج
undulatory discharge	تخلیه مواج
discharge pipe	لولهتخلیه
discharge system	سیستمتخلیه
discharge tube	مجرایتخلیه
To dismiss (discharge) someone.	کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
total discharge	تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
deep discharge	تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
discharge tube	لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
discharge bay	صفحهشارژنشده
mutual discharge	مبارات
utilizable discharge	بده مفید
point discharge	تخلیه نقطهای
rain discharge	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
residual discharge	تخلیه مانده
second townsend discharge	تخلیه دوم تاونزند
spontaneous discharge	شلیک خودانگیخته
surging discharge	تخلیه نوشی
to discharge a guarantee	ضمانتی را ازاد کردن
to discharge goods	کالا را تخلیه کردن
to discharge of an obligation	از دینی مبرا کردن
undesireable discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
charge and discharge	محل بارگیری و باراندازی
discharge gate	دریچه تخلیه
discharge head	ارتفاع تخلیه
discharge head	سر لوله
discharge hydrograph	منحنی بده
brush discharge	تخلیه جارویی
discharge capacity	فرفیت تخلیه بار
discharge nozzle	فواره تخلیه
corona discharge	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
discharge of an obligation	سقوط تعهد
discharge of chips	تخلیه براده ها
discharge end	محل تخلیه
discharge end	سمت تخلیه
discharge curve	منحنی بدههای اندازه گیری شده
conditional discharge	ازادی مشروط
coefficient of discharge	ضریب جریان
corollary discharge	تخلیه تبعی
corona discharge	تخلیه الکتریکی
corona discharge	تخلیه کورونا
discharge capacity	فرفیت تخلیه بارانداز
discharge chute	سرسره تخلیه
discharge cock	شیر تخلیه
discharge conveyor	نوار تخلیه
discharge currect	جریان تخلیه
discharge currect	جریان دشارژ
discharge of contract	انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
discharge of solids	بده جامد
average available discharge	بده میانگینی دسترس
anuual discharge	بده سالانه
discharge recorder	تخلیه نگار
discharge resistance	مقاومت تخلیه
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
discharge valve	سوپاپ دود
discharge valve	سوپاپ تخلیه
discharge velocity	سرعت تخلیه
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
absolute discharge	آزادی مطلق
discharge voltage	ولتاژ دشارژ
discharge without honor	اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
discharge pressure	فشار تخلیه
discharge opening	مجرای تخلیه
discharge opening	راهگاه تخلیه
average discharge	بده متوسط
discharge of affect	برون ریزی هیجانی
average discharge	بده میانگین
average available discharge	بده متوسط مفید
sediment discharge	بده جامد
dishonorable discharge	اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
xenon discharge lamp	لامپ تخلیهای گزنون
discharge rate [of a pump]	مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump]	مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
abnormal glow discharge	تخلیه تابناک نامتعارف
bad conduct discharge	اخراج از خدمت
to discharge someone without honor [from the army]	اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
charge and discharge statements	حساب انحصار وراثت
capacitor discharge ignition	سیستم احتراق با انرژی زیاد
To dismiss(sack,discharge)someone.	کسی را جواب کردن
bad conduct discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت
discharge rate [of a pump]	مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
After his discharge from the army, he came to Tehran .	پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
variable discharge turbine	توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
high rate discharge	تخلیه شدید
high frequency discharge	تخلیه فرکانس بالا
glow discharge lamp	لامپ تخلیه کنتاکتی
glow discharge tube	لامپ مشتعل
gas discharge relay	رله تخلیه گازی
gas discharge lamp	لامپ تخلیه گازی
gas discharge display	صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge arrester	برقگیر تخلیه گازی
luminous discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
incandescent cathode discharge	تخلیه کاتد ملتهب
lightning discharge current	جریان تخلیه
compressor discharge pressure	فشار در قسمت خروجی کمپرسور
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
corona discharge current	جریان تخلیه کورونا
discharge indicator disc	دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
electric discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
mistake while in discharge of duty	خطا در حین انجام وفیفه
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
high frequency gas discharge breakdown	شکست تخلیه گازی فرکانس بالا
glow discharge cold cathode tube	لامپ مشتعل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com