Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English
Persian
semi-submersible platform
سکوینیمهشناور
Other Matches
submersible
غوطه ور شناور زیرابی
submersible
قابل شناوری
submersible
قابل غوطه وری
submersible
قابل فرورفتن یا فرو بردن درزیر اب
submersible pump
پمپ شناور
platform
تخته 4 در 4متر مسابقه وزنه برداری
platform
سکوی شیرجه
platform
نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
platform
پایه
platform
پایگاه
platform nu
شمارهسکو
platform 3
سکوی شماره 3
where is the platform 3?
سکوی شماره 3 کجاست؟
platform
رسانگر حامل گیرنده
platform
کف راه جایگاه خطابه
platform
سکو
platform
صحن
platform
مرام
platform
خط مشی
platform
سخن رانی کردن
platform
سکوی ایستگاه راه آهن
platform
درجای بلند قرار دادن
platform
نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
platform
پایه نصب
platform
سطحه
pouring platform
سطح ریزش
platform load
بار کف دار
jack-up platform
سکویبالابر
platform car
واگن بی لبه
platform load
بار اماده برای بارریزی هوایی
multi platform
که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
platform independence
استقلال پایهای
load platform
سکویبار
passenger platform
سکویمسافرین
platform entrance
سکویورود
oil platform
سکوینفتی
space platform
ایستگاه فضایی
weighing platform
صفحهوزنه
station platform
سکویایستگاه
platform ladder
نردبانسکویی
production platform
سکویتولیدات
platform shelter
سایبانسکو
military platform
سکوی نظامی
lifting platform
صفحه بالابر
aerial platform
سکوی مخصوص بارریزی هوایی
camera platform
سکویدوربین
bath platform
سکویحمام
platform trolley
چرخدستیسکویی
space platform
پایگاه فضایی
stairs with a platform
پلکان با پاگرد
starting platform
سکوی شروع
stepped platform
صفحه پله دار
aerial platform
سکوی مخصوص پرتاب بار با چتر
baffle platform
کف ارام کننده
launching platform
launcher
hardware platform
پایگاه سخت افزار
fixed platform
سکویثابت
flight platform
سکوی پرواز
connectivity platform
برنامه اتصال
compass platform
bridge
platform load
بار سکودار
airdrop platform
سکوی بارریزی هوایی
camera platform lock
محلقفلدوربینبهپایه
platform pallet truck
چرخمسطحسکویی
Your train will leave from platform 8.
قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
Is this the right platform for the train to London?
آیا این سکوی قطار لندن است؟
air delivery platform
پالت مخصوص بارریزی هوایی
gate operating platform
سکوی مانور دریچه ها
semi
تقریبا نصف
semi
نیمه تاحدی
semi
نیمه
semi
نصفه
semi
نیم
semi
نصف شده
semi
پیشوندی بمعنی : نیم
semi-
در معنای نصف یا بخش
semi
نصف
What platform does the train from York arrive at?
قطار یورک در کدام سکو توقف می کند؟
What platform does the train to York leave from?
قطار یورک از کدام سکو حرکت می کند؟
semi-colons
نقطه ویرگول
semi-colon
نیم وج از یا
semi-colon
نقطهبند
semi-colon
نقطه ویرگول
semi-final
نیم پایانی
semi-colons
نقطهبند
semi-colons
نیم وج از یا
semi-conscious
نیمه هشیار
semi-mummy
نیمهبستهشده
semi-modal
افعالیمثلdare;-Needنیمهکمکی
semi-column
نیم ستون
semi-precious
نیمه بهادار
semi-finalists
نیم - پایانگر
semi-finalists
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
semi-finalist
نیم - پایانگر
semi-finalist
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
semi-final
مسابقات نیم پایانی
semi-final
نیمه نهایی
semi-conscious
در حال نیمه غش
semi-conscious
نیمه بیهوش
semi-precious
نیمه گرانبها
semi roller
پرتاب دورانی گوی بولینگ
semi circular a
طاق روی
semi circular
نیم دایرهای
semi circle
نیم دایره
semi centennial
نیم سده نیم سدهای
semi centennial
پنجاهمین سالگرد
semi barbarian
نیم وحشی
semi officially
بطورنیم رسمی
semi finals
نیمه نهایی
semi automatic
نیم خودکار
semi weekly
هفتهای دوبار
semi trailer
نیمه یدک
semi spinner
پرتاب دورانی گوی بولینگ
semi slav
شبه اسلاو در وامبی وزیرشطرنج
semi conductor
نیمه هادی
semi diesel
نیم دیزل
semi official
نیمه رسمی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
semi monthly
روزنامه یامجله دوهفتگی
semi monthly
پانزده روزیکبار
semi meran
شبه مران در دفاع مران
semi mechanization
نیمه مکانیزه
semi solvable
نیم حل پذیر
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi skilled
نیمه ماهر
semi literate
نیمه نویسا
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi independent
نیمه مستقل
semi independent
نیمه خود مختار
semi-finals
نیمه نهایی
semi annually
ششماهه
semi annual
ششماهه
semi processed data
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
semi self maintained discharge
تخلیه نیم وابسته
semi open game
بازی شطرنج نیمه باز
semi skilled worker
کارگر نیمه ماهر
semi-fisheye lens
لنزنیمهبرآمده
semi logarithmic paper
کاغذ نیمه لگاریتمی
semi killed steel
فولاد نیمه ارام
semi interquartile range
دامنه نیمه چارکی
semi indirect lighting
روشن سازی نیم مستقیم
semi circular parry
دفاع نیمدایره
semi finished goods
کالاهای نیمه ساخته
semi durable goods
کالاهای نیمه بادوام
semi luxury goods
کالاهای نیمه تجملی
semi automatic advance
میزان کردن نیم خودکار
semi automatic lathe
ماشین تراش نیمه خودکار
semi-detached houses
خانههاییکشکلبادیوارمشترک
semi automatic telephone system
تلفن نیم خودکار
semi-permanent hair color
[American]
رنگ مو
jackknifing
[with trailer or semi-trailer]
تا شدن
[به ۹۰ درجه و بیشتر ]
کامیون در حال حرکت
[با تریلر یا تریلر مسقف]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com