Dictiornary-Farsi | send a letter | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
send a letter	نامهای بفرستید
send a letter	کاغذ بدهید


Other Matches

Get the letter to him . Have the letter handed to him.	نامه را بدستش برسان
i wrote letter a letter	چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
i wrote letter a letter	هی کاغذ نوشتم
Read out the letter. Read the letter aloud.	نامه را بلند بخوان
send away	روانه کردن
to send off	فرستادن
to send upon an e	مامور سفارت کردن
send away for	سفارش دادن
send away	جواب دادن
send down	دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
send down	اخراج کردن
send down	پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
send in	فرستادن
send in	رهسپار کردن
send in	وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
to send away	روانه کردن
to send away	اعزام داشتن
send up <idiom>	حکم به زندان انداختن کسی
to send upon an e	به سفارت اعزام کردن
send away for something <idiom>	تقاضا نامه نوشتن
to send out	برگ کردن
to send out	برگ دادن
to send one to the right about	عذر کسی را خواستن
to send one to the right about	کسی را روانه کردن
to send off	مشایعت کردن
to send off	فرستادن
to send down	بیرون کردن
send on	جداگانه فرستادن
send off	همراهی
send	ارسال داشتن
send	اعزام داشتن
send	گسیل داشتن
send	روانه کردن
send	فرستادن
send out	فرستادن
send out	اعزام کردن
send out	اعزام
send-off	اخراج بازیگر
send-off	حرکت اسبها از دروازه شروع
send off	مشایعت کردن
send-off	ایین بدرود ودعای خیر
send-off	همراهی
send-off	مشایعت کردن
send off	اخراج بازیگر
send off	حرکت اسبها از دروازه شروع
send off	ایین بدرود ودعای خیر
send out	دادن
send	ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send out	صادر کردن
send-up	زندانی کردن
send up	بزندان فرستادن
send-up	بزندان فرستادن
send	مرخص کردن
send only	فقط فرستادنی
send up	زندانی کردن
send	ارسال نمودن
to send to grass	زمین زدن
to send to glory	راحت کردن
to send to the press	برای چاپ فرستادن
to send to glory	کشتن
send round	دور زدن
send only device	دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
Can you send a mechanic, please?	آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
send someone packing <idiom>	گفتن ترک کسی
to send home	به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
send it by post	با پست انرا بفرستید
send in one's paper	استعفای خود را دادن
Send them in two at a time .	آنها رادو تا دوتابفرست تو
to send word	خبردادن
to send word	پیغام دادن
to send to grass	بچرافرستادن
to send someone packing	عذر کسیراخواستن
to send someone packing	کسیرا روانه کردن
to send out an odour	بو دادن
to send a message	پیام فرستادن
to send a message	پیغام د ادن
please send me the p papers	خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
send word for him	پیغام برای او بفرستید
send word	خبر دادن
send word	پیغام دادن
request to send	تقاضای ارسال
Send To command	دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
send sailing	مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
send on duty	مامور کردن
send back	پس فرستادن
to send in one's papers	کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to send down rain	باران فرستادن
send yaghting	مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
to send back	برگرداندن
to send back	پس فرستادن
send back	برگرداندن
to send for a person	پیغام برای کسی فرستادن که بیا
to send for a person	عقب کسی فرستادن
to send for a person	بی کسی فرستادن
send round	فرستادن
to send something to my friend	چیزی را به دوستم فرستادن
send-offs	همراهی
send-offs	ایین بدرود ودعای خیر
Please send me information on ...	خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
send-offs	حرکت اسبها از دروازه شروع
send-offs	اخراج بازیگر
send-ups	بزندان فرستادن
i will send him my book	کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
to send a message to somebody	پیامی به کسی فرستادن [سیاسی یا اجتماعی]
send-ups	زندانی کردن
clear to send	ترخیص به ارسال
send-offs	مشایعت کردن
to send mad	دیوانه کردن
to send on fools errand	پی نخودسیاه فرستادن
automatic send/reciever	ارسال و دریافت خودکار
to send soldiers into the streets	سربازان را به خیابانها فرستادن
to send round the hat	برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
to send things flying	[بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
Can you send a breakdown lorry, please?	آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
To drive (send) somebody mad.	کسی را دیوانه کردن
keyboard send receive	صفحه کلید ارسال- پذیرش
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.	برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .	کاسه گدایی دست گرفتن
to the letter <adv.>	کلمه به کلمه
d. letter	حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
letter	معرفی نامه
letter	سند
letter for letter <adv.>	نکته به نکته
letter for letter <adv.>	کلمه به کلمه
letter	نوشته
letter for letter <adv.>	مو به مو
to a. letter	فرستادن
to the letter <adv.>	مو به مو
letter	نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to the letter <idiom>	طبق قانون
to a. letter	روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
to the letter <adv.>	نکته به نکته
letter	نویسه
letter	باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letter	حرف چاپی
letter	حرف الفباء
letter	نامه
letter	مراسله
letter	کاغذ ادبیات
letter	اثارادبی
letter	معرفت دانش
to the letter	طابق النعل بالنعل
letter of a	اگاهی نامه
letter no	نامه شماره 5
letter of a	اطلاع نامه
letter	حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letter	حرف
Has a letter arrived for me?	آیا برای من نامه ای رسیده است؟
letter of dismissal	بطلان
letter of dismissal	انقضا
letter of dismissal	الغا
small letter	حرف ریز
letter of dismissal	انفصال
letter of dismissal	ترک
letter of dismissal	متارکه
letter of dismissal	رها سازی
letter of dismissal	خاتمه
He signed with the letter	امضاء با حرف او
take this letter to the post	این نامه راببرید به پستخانه
the letter is urgent	نامه فوری است
the letter of the law	لفظ یا نص قانون
four-letter word	واژهیچهار حرفی
four-letter word	واژهی قبیح
four-letter words	واژهیچهار حرفی
four-letter words	واژهی قبیح
letter-bomb	بمب نامهای
letter-bombs	بمب نامهای
letter opener	سرنامهبازکن
letter scale	مقیاسنامهها
To mail a letter.	نامه ای رابه پست انداختن
I have just received your letter.	کاغذت تازه به دستم رسیده است
Letter of recommendation.	توصیه نامه
The letter is in his own handwriting .	نامه بخط خودش است
This letter has been tampered with .	در این نامه دست برده شده
The letter is addressed to you .	نامه بعنوان شما نوشته شده است
I had a letter from my father .	از پدرم کاغذ داشتم
chain letter	نامهی زنجیری
with reference to letter no	با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
under cover of letter no	ضمن نامه شماره
the letter of the law	عبارت قانون
the letter of the law	نص یا لفظ شریعت
the original letter	عین نامه
to readdress a letter	عنوان نامهای را عوض کردن
I read through the letter.	من این نامه را کاملا میخوانم.
letter of reference	توصیه نامه
letter of reference	معرفی نامه
to kern a letter	فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
letter of attorney	اجازه نامه
letter of attorney	اختیار نامه
letter of attorney	وکالت نامه
The letter is well typed .	نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
letter of credit	برگه اعتبار
letter missive	امر نامه
letter head	کاغذیکه نشان چاپی دارد
letter head	سر کاغذ
letter founder	حروف ریز
letter de chancellerie	نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
letter de chancellerie	نامه رسمی
letter carrier	چاپار
letter carrier	نامه رسان پستچی