English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (7 milliseconds)
English Persian
send sailing مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
Other Matches
sailing گردش ناخواسته رتورهای هلیکوپتر یا ملخ هواپیما درباد شدید
sailing قایقرانی با قایق بادی
sailing پارچه بادبانی سفر دریایی
sailing کشتیرانی
sailing boat قایق بادبانی
sailing directions راهنمای دریایی book pilot : syn
sailing vessel کشتی بادبانی
sailing boats قایق بادبانی
sailing orders دستور حرکت
plain sailing پیشرفت بدون مانع
sailing date تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
sailing free باد ازاد
sailing ship کشتیمسافریاباربری
points of sailing نقاطقایقسواری
sailing orders دستور کشتی رانی
sailing master افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
auxiliary sailing vessel کشتی بادی موتوردار
send down اخراج کردن
send in فرستادن
send down پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
send away جواب دادن
send away روانه کردن
to send away روانه کردن
to send upon an e به سفارت اعزام کردن
send down دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
send in رهسپار کردن
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
to send off مشایعت کردن
to send one to the right about کسی را روانه کردن
to send one to the right about عذر کسی را خواستن
to send out برگ دادن
to send out برگ کردن
send up <idiom> حکم به زندان انداختن کسی
to send upon an e مامور سفارت کردن
send away for something <idiom> تقاضا نامه نوشتن
to send off فرستادن
to send off فرستادن
to send down بیرون کردن
send on جداگانه فرستادن
send only فقط فرستادنی
send out صادر کردن
send out فرستادن
send out اعزام کردن
send out اعزام
send out دادن
to send away اعزام داشتن
send-off ایین بدرود ودعای خیر
send up زندانی کردن
send off اخراج بازیگر
send up بزندان فرستادن
send-off مشایعت کردن
send ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send فرستادن
send ارسال نمودن
send مرخص کردن
send ارسال داشتن
send اعزام داشتن
send-off حرکت اسبها از دروازه شروع
send-off همراهی
send گسیل داشتن
send-up بزندان فرستادن
send-up زندانی کردن
send away for سفارش دادن
send-off اخراج بازیگر
send off همراهی
send off ایین بدرود ودعای خیر
send روانه کردن
send off مشایعت کردن
send off حرکت اسبها از دروازه شروع
to send someone packing عذر کسیراخواستن
send-offs همراهی
to send to glory راحت کردن
send-offs مشایعت کردن
to send out an odour بو دادن
send word خبر دادن
to send to grass بچرافرستادن
to send to glory کشتن
to send to grass زمین زدن
send-offs ایین بدرود ودعای خیر
to send to the press برای چاپ فرستادن
to send word پیغام دادن
to send a message to somebody پیامی به کسی فرستادن [سیاسی یا اجتماعی]
Please send me information on ... خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
to send something to my friend چیزی را به دوستم فرستادن
Can you send a mechanic, please? آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
to send someone packing کسیرا روانه کردن
send someone packing <idiom> گفتن ترک کسی
to send word خبردادن
Send them in two at a time . آنها رادو تا دوتابفرست تو
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
send-offs حرکت اسبها از دروازه شروع
request to send تقاضای ارسال
send on duty مامور کردن
send it by post با پست انرا بفرستید
send in one's paper استعفای خود را دادن
send-ups بزندان فرستادن
send back برگرداندن
send-ups زندانی کردن
to send back برگرداندن
to send back پس فرستادن
send back پس فرستادن
clear to send ترخیص به ارسال
send a letter کاغذ بدهید
to send mad دیوانه کردن
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
please send me the p papers خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
send round دور زدن
send round فرستادن
to send a message پیغام د ادن
send-offs اخراج بازیگر
to send in one's papers کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to send for a person پیغام برای کسی فرستادن که بیا
to send for a person عقب کسی فرستادن
to send for a person بی کسی فرستادن
to send down rain باران فرستادن
send a letter نامهای بفرستید
send yaghting مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
to send a message پیام فرستادن
send word for him پیغام برای او بفرستید
send word پیغام دادن
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
keyboard send receive صفحه کلید ارسال- پذیرش
to send soldiers into the streets سربازان را به خیابانها فرستادن
To drive (send) somebody mad. کسی را دیوانه کردن
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
to send on fools errand پی نخودسیاه فرستادن
automatic send/reciever ارسال و دریافت خودکار
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
Can you send a breakdown lorry, please? آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat . کاسه گدایی دست گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com