Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
service anti gas respirator
ماسک ضد گاز
Other Matches
respirator
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirator
ضربت گیر
respirator
ضربت گیر تنفسی
respirator
سوپاپ ضربت گیر
respirator
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
dust respirator
ماسک ضد گردو غبار
dust respirator
ماسک تنفسی
half-mask respirator
سپراتورنیمهماسک
anti-
سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti-
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti
در مقابل
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti-
به معنای "مخالف "
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti
انتی
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti
ضد
anti
مخالف علیه
anti
پاد
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti derivative
ضد مشتق
anti-Semitic
مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti cyclical
ضد دورهای
anti semitic
ضد یهودی
anti semite
ضد یهود
anti semitism
مخالف با یهودیان
anti-Semitism
مخالف با یهودیان
anti thesis
برابر نهاد
anti thesis
انتی تز
anti thesis
وضع مقابل
anti social
ضد اجتماعی
anti-social
ضد اجتماعی
anti aircraft
پدافند هوایی
anti skid
ضد لغزش
anti aircraft
ضد هوایی
anti sepsis
جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti air
ضد برتری هوایی دشمن
anti air
ضد هواپیمایی
anti particle
ضد ذره
anti socialist
ضد سوسیالیستی
anti-Semites
مخالف اقوام سامی
anti thesis
نقیض
anti capitalist
ضد سرمایه داری
anti submarine
هواپیمای ضد زیردریایی
anti matter
ضد ماده
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti semite
مخالف اقوام سامی
anti-Semite
ضد یهود
anti-Semite
مخالف اقوام سامی
anti-Semites
ضد یهود
anti tr switch
کلید ضد فرگیر
anti detonant
مایع ضد بدسوزی
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti-pollutants
پادآلودگی
anti-pollutant
پادآلودگی
anti-histamines
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines
ضد هیستامین
anti-histamine
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamine
آنتی هیستامین
anti-histamine
ضد هیستامین
anti-heroes
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-tank
ضد تانک
anti freezer
ضد یخ
anti freezer
ضد انجماد
anti-aircraft
ضد هواپیما
anti-moth
مواد ضد بید فرش
anti wear
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-theft
دزدگیر
anti-histamines
آنتی هیستامین
anti icing
ضد یخ
anti g suit
لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti g suit
لباس ضد فشار ثقل
anti-hero
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti federalist
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti dumping
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti-clockwise
بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-freeze
ضد یخ
anti-Semitic
مخالف نژاد سامی
anti detonation
ضد بدسوزی
anti-freeze
آبگونهی ضد یخ
anti-freeze
پاد یخ
anti dumping
ضد دامپینگ
anti induction cable
کابل ضد القا
anti drag wire
اجزاء بست کاری ساختمانی
anti dazzle screen
شیشه نورگیر
anti inflationary policy
سیاست انقباضی
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti dazzle screen
شیشه ضد نور
anti dazzle vizor
افتابگیر
anti development policy
سیاست ضد توسعه
anti interference capacitor
خازن ضد تداخل
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
anti knock property
درجه اکتان
anti knock property
خاصیت ضدضربه
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti drumming sheet
ورق ضد تورم
anti hum condenser
خازن ضد پارازیت
anti comintern pact
...anti
anti corrosion composition
رنگ ضد زنگ
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti icing fluid
مایع ضد یخ
anti flouing paint
رنگ ضد خزه
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
anti freeze mixture
مخلوط ضد یخ
anti freeze pump
پمپ ضد یخ
anti aircraft defense
پدافند ضد هوایی
anti friction bearing
یاطاقان غلطکی
anti menchanized defense
پدافند ضد مکانیزه
anti aircraft artillery
توپخانه ضد هوایی
anti inflationary policy
ضد تورمی
anti menchanized defense
دفاع ضدمکانیزه
anti-friction pad
لایهضداصطکاک
Anti – corruption campaign .
مبارزه با فساد
anti-vibration handle
دستهضدلغزش
anti-tank rocket
موشکضدتانک
anti-tank missile
گلولهموشکضدتانک
anti-slip shoe
پایهضدلغزش
anti-slip foot
پایه ضد لغزش
anti-skating device
دستگاهضدلفزش
anti-ship missile
گلولهموشکضدناو
anti-radar missile
گلولهموشکضدرادار
anti-aircraft missile
گلولهموشکضدهوایی
anti aircraft artillery
توپخانه پدافند هوایی
anti trust law
قانون ضد تراست
anti skid system
سیستم ضد لغزش
anti skid chain
زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti skid protection
حفافت از لغزش
anti slip plate
ورقه ضد لغزش
anti strokes line
خط انتی استوکسی
anti propeller end
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti parallel feeding
تغذیه مخالف
anti submarine carrier
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti tear strips
باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti meran gambit
گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti-torque tail rotor
دم چرخانضدلفزش
sherman anti trust act
قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
out of service
<adj.>
ازکارافتاده
out of service
<adj.>
خراب
[ازکارافتاده]
to see service
کردن
d. service
نماز
d. service
عبادت خدا
he is of no service to us
بکار ما نمیخورد
he is of no service to us
بدرد مانمیخورد
i am at your service
در خدمت شما هستم
in service
خدمتی
in service
به خاطر خدمت
in service
درخدمت ارتش در ارتش
on service
سر خدمت
on service
سر کار
one's service
خدمت یکسره
please do me a service
خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
service over
خطای سرویس
take into service
استخدام کردن
to see service
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
f.service
نمازمعمولی هفته
self service
ازاد
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service
رسیدگی به
service
اداره
service
سرویس
service
قسمت یکان
service
تعمیر کردن
service
روبراه ساختن
service
ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
service
سرویس کردن
service
درخت سنجد وابسته بخدمت
service
سنجد
service
اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service
شعائر
service
نظامی
self service
تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self service
کمک بوسیله خود شخص
self service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self service
خود زاوری
self-service
خود یاوری
self-service
کمک بوسیله خود شخص
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
service
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
self-service
تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self-service
ازاد
service
بیت ارسالی برای کنترل ونه داده
service
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
service
ابلاغ
service
تعمیر
self-service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
service
جنگی
self-service
خود زاوری
self service
خود یاوری
service
نظام وفیفه
service
لوازم
service
یکدست فروف اثاثه
service
بنگاه سرویس
service
خدمت
service
وفیفه
service
استخدام
service
نوکری یاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com