Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
setup time
زمان برپایی
Other Matches
setup
برپایی
setup
مقدمه چینی
setup
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
setup
برپاکردن
setup
وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ
setup
<idiom>
مدیریت داشتن
MIDI setup map
فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
وقتش که شد خبر میکنم
in no time
<idiom>
سریعا ،بزودی
in time
<idiom>
قبل از ساعت مقرر
once upon a time
روزی
on time
مدت دار
once upon a time
روزگاری
once upon a time
یکی بودیکی نبود
one at a time
یکی یکی
out of time
بیموقع
out of time
بیگاه
out of time
بیجا
while away the time
<idiom>
زمان خوشی را گذراندن
time out
<idiom>
پایان وقت
have a time
<idiom>
به مشکل بر خوردن
keep time
<idiom>
زمان صحیح رانشان دادن
keep time
<idiom>
نگهداری میزان و وزن
on time
<idiom>
سرساعت
off time
وقت ازاد
off time
مرخصی
take off (time)
<idiom>
سرکار حاضر نشدن
take one's time
<idiom>
انجام کاری بدون عجله
time after time
<idiom>
مکررا
old time
قدیمی
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
at a specified time
در وقت معین یا معلوم
against time
رکوردگیری
against time
تایم گیری
There is still time before I go.
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
have a time
<idiom>
زمان خوبی داشتن
at any time
<adv.>
هر بار
time out
معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
time out
مهلت
time out
تایم
time out
ایست
time out
وقفه فاصله
time out
ساعت غیبت کارگر
It's time
وقتش رسیده که
at the same time
ضمنا"
at another time
در زمان دیگری
time is up
وقت گذشت
There is yet time.
هنوز وقت هست.
at this time
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
take your time
عجله نکن
time will tell
در آینده معلوم می شود
time in
ادامه بازی پس از توقف
behind time
بی موقع
behind time
دیر
at the same time
در عین حال
at the same time
در ان واحد
in time
بجا
to d. a way one's time
وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
what time is it?
چه ساعتی است
what is the time?
چه ساعتی است
what is the time?
وقت چیست
all-time
همیشگی
all-time
بیسابقه
from time to time
هرچندوقت یکبار
from time to time
گاه گاهی
all-time
بالا یا پایینترین حد
from this time forth
ازاین ببعد
from this time forth
زین سپس
from this time forth
ازاین پس
up time
زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
i time
time Instruction
in time
بموقع
in the time to come
اینده
in the time to come
در
in the mean time
ضمنا
in no time
خیلی زود
it is time i was going
وقت رفتن من رسیده است
just in time
درست بموقع
just in time
روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
to know the time of d
اگاه بودن
two time
دو حرکت ساده
to know the time of d
هوشیاربودن
to keep time
موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
for the time being
عجالت
one-time
پیشین
one-time
قبلی
down time
زمان توقف
down time
وقفه
down time
زمان تلفن شده
down time
مدت از کار افتادگی
Our time is up .
وقت تمام است
One by one . One at a time .
یک یک ( یکی یکی )
Once upon a time .
یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
about time
<idiom>
زودتراز اینها
all the time
<idiom>
به طور مکرر
do time
<idiom>
مدتی درزندان بودن
for the time being
<idiom>
برای مدتی
from time to time
<idiom>
گاهگاهی
down time
زمان تلف
down time
مرگ
one-time
سابق
three-four time
نت
two-two time
نتدودوم
many a time
چندین بار
many a time
بارها
even time
دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
since that time. thereafter.
ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
What time is it?What time do you have?
ساعت چند است
At the same time .
درعین حال
mean time
زمان متوسط
mean time
ساعت متوسط
down time
زمان بیکاری
time
روزگار
time
زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
time
عهد
time
مدت
time
وقت معین کردن
time
اندازه گیری زمان یک عملیات
time
TIفرمان E
she is near her time
وقت زاییدنش نزدیک است
time
وقت قرار دادن برای
time
زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
time
به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
time and again
بکرات
time and again
چندین بار
there is a time for everything
دارد
time
زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
time
مدروز
time
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
there is a time for everything
هرکاری وقتی
time
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time
متقارن ساختن
time
مرورزمان را ثبت کردن
time
زمانی موقعی
some time or other
یک روزی
time
فرصت موقع
specified time
وقت معین
some time
یک وقتی
four-four time
چهارهچهارم
some time
مدتی
some time or other
یک وقتی
time
ساعتی
time
دفعه وقت چیزی رامعین کردن
time
تایم
time
فرصت
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
any time
<adv.>
هر بار
time
[s]
<adv.>
دفعه
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
فرصت مجال
any time
<adv.>
درهمه اوقات
time
زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
f. time
روزهای تعطیل دادگاه
time
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
at any time
<adv.>
همیشه
any time
<adv.>
همیشه
at any time
<adv.>
درهمه اوقات
What have you been up to this time?
حالا دیگر چه کار کردی ؟
[کاری خطا یا فضولی]
for the first
[last]
time
برای اولین
[آخرین]
بار
time
[s]
<adv.>
بار
time
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
time
زمانه
time
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time
گاه
time
زمان
time
هنگام
time
ایام
time
ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
time
ثیر قرار میدهد
time
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time
وقت
time
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time schedule
برنامه زمانی
time policy
بیمه نامه مدت دار
time preference
ترجیح زمانی
time score
نمره زمانی
time policy
بیمه نامه دریایی با مدت محدود
space time
دستگاه چهار بعدی
time out of minds
عهد دقیانوس
time over target
زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
time priority
تقدم زمانی
time perception
ادراک زمان
time path
مسیر زمانی
time priority
اولویت زمانی
time preference
رجحان زمانی
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
time quantum
ذره زمانی
time sampling
نمونه گیری زمانی
time preference
ارجحیت زمانی
time saver
صرفه جویی کننده در وقت
to watch one's time
منتظرموقع مناسب شدن گوش بزنگ بودن
slack time
زمان سکون
to loaf a way one's time
وقت خود را ببطالت گذراندن
to loaf a way one's time
بیهوده وقت گذراندن
sidereal time
زمان نجومی
to have plenty of time
وقت کافی داشتن
to have plenty of time
وقت فراوان داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com