Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
English
Persian
shadow printing
چاپ سایهای
Other Matches
printing
چاپ
printing
طبع
printing
چاپ پارچه باسمه زنی
printing
عمل چاپ
line printing
چاپ سطری
printing ink
منشور
lithographic printing
چاپگرچاپزغالی
printing calculator
ماشینحسابچاپگر
printing head
سرپرینتکننده
printing of messages
چاپپیغام
group printing
چاپ گروهی
duplex printing
چاپ دورو
magnetic printing
اثر کپی
intaglio printing
چاپتصویریحکاکی
printing punch
منگنه کن با قابلیت چاپ
printing office
چاپخانه
printing ink
رنگ چاپ
printing ink
مرکب چاپ
printing house
چاپخانه
parallel printing
چاپ موازی
non printing codes
کدهای نمایش دهنده عمل چاپگر و نه حرف چاپ شده
relief printing
چاپگربرجسته
detail printing
چاپ جزئیات
deferred printing
خیر در چاپ یک متن تا زمان دیگر
chained printing
چاپ زنجیرهای
printing press
ماشین چاپ
printing presses
ماشین چاپ
calico printing
عمل باسمه کردن پارچه
printing machine
ماشین چاپ
background printing
چاپ پس زمینه
bidirectional printing
چاپ دو جهتی
bidirectional printing
چاپ دو سویه
calico printing
چیت سازی
bold printing
پر رنگ چاپ کردن
To shadow someone.
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
shadow
سایه
shadow
فل
shadow
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow
پنهان کردن
shadow
هواپیمای یدک کش
shadow
چسبیدن به حریف
shadow
شدو سایه
shadow
بحریف خیالی مشت زدن
shadow
شبح سایه
printing receiving apparatus
دستگاه گیرنده ثبات
multiple pass printing
چاپ چند گذری
letter quality printing
چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
letter quality printing
خصوصیت برخی چاپگرهای matria-dot که حروف با کیفیت یکسان با ماشین تایپ را با نقاط بسیار نزدیک به هم تامین میکند
keyboard printing telegraph
تلگراف ثبات تکمهای
hard contact printing
چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
He is afraid of his own shadow.
ازسایه خودش می ترسد .
[خیلی ترسو است.]
thermal shadow
سایه روشن حرارتی
wind shadow
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
He fight with his shadow.
<proverb>
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
eye-shadow
سایهی چشم
five-o'clock shadow
ته ریش
shadow RAM
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
To cast a shadow .
سایه انداختن
drop shadow
سایه برجسته
half shadow
نیم سایه
shadow zone
منطقه کور عمق اب
To cast a shadow.
سایه انداختن
to be afraid of one's own shadow .
از سایه خود هم ترسیدن .
thermal shadow
سایههای حرارتی
shadow memory
شبه حافظه
shadow mask
صفحه مشبک
shadow memory
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow memory
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory
حافظه ثانوی موقت
shadow factor
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
shadow page
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow page
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow play
نمایش سایه ها
shadow play
نمایش ارواح
shadow price
قیمت سایهای
shadow ball
تمرین گوی اندازی
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
shadow RAM
روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
shadow ROM
حافظه مجازی فقط خواندنی
shadow factor
ضریب انحراف سایه
shadow tuning indicator
میزان نمای سایهای
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
Catch not at the shadow and lase the substance.
<proverb>
به فرع نپرداز که اصل را از دست دهى.
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com