English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (9 milliseconds)
English Persian
sherman anti trust act قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
Other Matches
anti trust law قانون ضد تراست
trust تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trust امانت گذاشتن
trust ودیعه گذاشتن
trust ودیعه
self trust اعتماد بخود
in trust امانتا"
given in trust امانی
self-trust اعتماد به نفس
on trust بر مبنای اعتبار
on trust نسیه
on trust امانتا"
keep in trust به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
given in trust به امانت
trust مدیریت امانی
trust امانت ودیعه
trust مسئولیت
trust اعتقاد اعتبار
trust امید
trust اطمینان پشت گرمی
trust توکل
trust ایمان
trust اعتماد
trust انحصارات چند جانبه
trust اتحادیه شرکتها ائتلاف
trust امانت
trust تراست
trust پشت گرمی داشتن به
trust مطمئن بودن
trust اعتماد داشتن
trust اطمینان
give in trust امانی
give in trust امانتی
deed of trust سنداستیفای دین از ملک رهنی
deed of trust سند تودیع امانت
implied trust مسئولیت فرضی
to hold in trust بطورامانت نگاه داشتن
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
market trust بازار انحصاری
trust territory ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
trust in god اعتماد یا توکل به خدا
vacuum trust تراست در خلاء
to put trust in اعتماد کردن به
trust money پول امانی
trust company شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
declaration of trust افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
unit trust موسسهسرمایهگذار
trust fund وجوه سپرده
constructive trust منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد
constructive trust مسئولیت قهری
breach of trust کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
breach of trust خیانت در امانت
sense of trust حس اعتماد
constructive trust ضمان قهری
trust fund سرمایه امانی
trust fund وجه امانی
trust fund وجوه پس انداز شده
trust fund سپرده
trust fund سپرده امانی
trust funds وجوه امانی
aplombself-trust اعتماد به نفس
trust fund وجوه متراکم شده
collagteral trust bonds قرضه هائیکه قرضه یا سهام دیگری به عنوان پشتوانه داشته باشند
person in a position of trust امین
anti- سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti- به معنای "مخالف "
anti در مقابل
anti انتی
anti ضد
anti مخالف علیه
anti- تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti پاد
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti-moth مواد ضد بید فرش
anti thesis برابر نهاد
anti thesis انتی تز
anti-tank ضد تانک
anti submarine هواپیمای ضد زیردریایی
anti wear مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti socialist ضد سوسیالیستی
anti thesis وضع مقابل
anti-clockwise بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-freeze ضد یخ
anti-freeze آبگونهی ضد یخ
anti-freeze پاد یخ
anti-hero نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-heroes نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-histamine ضد هیستامین
anti-histamine آنتی هیستامین
anti-histamine داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines ضد هیستامین
anti-histamines آنتی هیستامین
anti-histamines داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-pollutant پادآلودگی
anti-pollutants پادآلودگی
anti-theft دزدگیر
anti skid ضد لغزش
anti sepsis جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti cyclical ضد دورهای
anti icing ضد یخ
anti capitalist ضد سرمایه داری
anti g suit لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti g suit لباس ضد فشار ثقل
anti-aircraft ضد هواپیما
anti freezer ضد انجماد
anti freezer ضد یخ
anti detonant مایع ضد بدسوزی
anti federalist اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti dumping مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti dumping ضد دامپینگ
anti air ضد برتری هوایی دشمن
anti aircraft ضد هوایی
anti aircraft پدافند هوایی
anti detonation ضد بدسوزی
anti derivative ضد مشتق
anti thesis نقیض
anti-Semitic مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti-Semite مخالف اقوام سامی
anti-Semitic مخالف نژاد سامی
anti-social ضد اجتماعی
anti-Semites ضد یهود
anti semitism مخالف با یهودیان
anti-Semitism مخالف با یهودیان
anti semite ضد یهود
anti-Semite ضد یهود
anti particle ضد ذره
anti social ضد اجتماعی
anti semite مخالف اقوام سامی
anti semitic ضد یهودی
anti matter ضد ماده
anti air ضد هواپیمایی
anti tr switch کلید ضد فرگیر
anti-Semites مخالف اقوام سامی
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti aircraft defense پدافند ضد هوایی
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
anti-skating device دستگاهضدلفزش
anti interference capacitor خازن ضد تداخل
anti-tank rocket موشکضدتانک
anti-tank missile گلولهموشکضدتانک
anti-slip shoe پایهضدلغزش
anti-slip foot پایه ضد لغزش
Anti – corruption campaign . مبارزه با فساد
anti tear strips باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti-ship missile گلولهموشکضدناو
anti-radar missile گلولهموشکضدرادار
anti-friction pad لایهضداصطکاک
anti-aircraft missile گلولهموشکضدهوایی
anti-vibration handle دستهضدلغزش
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti comintern pact ...anti
anti interference device دستگاه ضد تداخل
anti knock property درجه اکتان
anti knock property خاصیت ضدضربه
anti menchanized defense پدافند ضد مکانیزه
anti menchanized defense دفاع ضدمکانیزه
anti meran gambit گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti dazzle vizor افتابگیر
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti parallel feeding تغذیه مخالف
anti strokes line خط انتی استوکسی
anti propeller end انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti slip plate ورقه ضد لغزش
anti skid system سیستم ضد لغزش
anti skid protection حفافت از لغزش
anti skid chain زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti inflationary policy ضد تورمی
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti induction cable کابل ضد القا
anti corrosion composition رنگ ضد زنگ
anti dazzle screen شیشه نورگیر
anti dazzle screen شیشه ضد نور
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
anti development policy سیاست ضد توسعه
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
anti drumming sheet ورق ضد تورم
anti flood valve شیر اطمینان مانع طغیان
anti flouing paint رنگ ضد خزه
anti freeze pump پمپ ضد یخ
anti friction bearing یاطاقان غلطکی
anti hum condenser خازن ضد پارازیت
anti icing fluid مایع ضد یخ
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
service anti gas respirator ماسک ضد گاز
anti-torque tail rotor دم چرخانضدلفزش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com