Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 113 (8 milliseconds)
English	Persian
shop around <idiom>	به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
Search result with all words
shop front	ازاره نمای بنا
shop fronts	ازاره نمای بنا
bucket shop	جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
closed shop	سیستم بسته
closed shop	با کارکردانحصاری
closed shop	موسسه کارشناسی
closed shop	قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
tea shop	رستوران
tea shop	نهارخوری قهوه خانه
shop	دکان
shop	مغازه
shop	کارگاه تعمیرگاه
shop	فروشگاه
shop	خریدکردن
shop	مغازه گردی کردن دکه
shop	کارگاه
shop	کارخانه
shop	محل ساخت
shop	کارخانه خرید کردن
acre shop	حق الارض
assembly shop	کارگاه مونتاژ
automatic turning shop	کارگاه تراشکاری
base shop	تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shop	تعمیرگاه پادگانی
beauty shop	ارایشگاه
beauty shop	سالن ارایش وزیبایی
break into a shop	دکانی را زدن
cartwright's shop	دوچرخه سازی
coffee shop	قهوه خانه
coffee shop	رستوران
die shop	حدیده سازی
dram shop	جایگاه نوشابه فروشی
electroplating shop	کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop	کارگاه صحرایی
field shop	تعمیرگاه صحرایی
fitting shop	کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
hand molding shop	قالبریزی دستی
ingot dressing shop	پرعیار کردن شمش
jumble shop	دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
keep shop	دکانداری کردن
lathe shop	تراشکاری
lathe shop	کارگاه تراشکاری
loam molding shop	قالب گیری ماسهای
machine shop	کارگاه محاسبات ماشینی
machine shop tool	ابزار ماشینی
maintenance shop	کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
milling shop	کارگاه فرزکاری
mobile repair shop	تعمیرگاه سیار
molding shop	کارگاه قالب گیری
nickel shop	ساچمه نیکلی
open shop	بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
open shop	سیستم باز
open shop	با کارکرد ازاد
pattern shop	کارگاه مدل سازی
plate molding shop	مدلسازی
print shop	بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
pro shop	فروشگاه باشگاه حرفهای
railway shop	تعمیرگاه راه اهن
repair shop	workshop
repair shop	تعمیرگاه
shop boy	شاگرد دکان
shop boy	شاگرد
shop boy	پادو
shop drawing	نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop girl	شاگرد دکان
shop girl	شاگرد پادو
shop keeper	دکان دار
shop keeper	صاحب دکان
shop lifter	دکان بر
shop lifter	دزد مشتری نما
shop lifting	دزدی از مغازه ها
shop or work drawing	نقشه در حین انجام کار
shop supply	اماد تعمیرگاهی
shop supply	وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
shop test	ازمایش کارگاهی
smith's shop	اهنگری
smith's shop	کارگاه اهنگری
to keep shop	دکان داری کردن
to keep shop	دکان داشتن
to talk shop	در باره کار صحبت کردن
tommy shop	دکان خواربارفروشی یانانوایی
tuck shop	مغازه قنادی
tuck shop	مغازه حلویات
union shop	مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
union shop	یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
welding shop	کارگاه جوشکاری
winding shop	کارگاه سیم پیچی
window shop	به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
pawn shop	مغازهی کارگشایی و گروبرداری
shop steward	رئیس گروه
shop stewards	رئیس گروه
chemist's shop	داروخانه
antique shop	فروشگاه اشیاء عتیقه
betting shop	جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
chip shop	مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
corner shop	مغازهکوچک
fish and chip shop	جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
sex shop	فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
shop assistant	دستیار مغازه دار
shop floor	کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
Other Matches
to shut up a shop	مغازه ای را بستن
food shop	خواربار فروشی
grocer's shop	خواربار فروشی
food shop	بقالی
grocer's shop	بقالی
talk shop <idiom>	درموردکار شخصی صحبت کردن
shop-soiled	آسیبدیدهوکثیف
sweet shop	مغازهشیرینیوسیگارفروشی
The goods in this shop could not be flogged.	اجناس این مغازه باد کرده
bull in a china shop <idiom>	کسی که همه چیزرا به هم میریزد
I walked past the shop ( store ) .	از جلوی فروشگاه گذشتم
This shop deals in goods of all sorts .	دراین مغازه همه چیز معامله می شود

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com