Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 81 (6 milliseconds)
English	Persian
shore terrace	تختان کرانهای
Other Matches
shore to shore movement	عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
terrace	بهار خواب
on the terrace	روی تراس
terrace	پادگانه
terrace	ردیف خانههای بهم پیوسته
terrace	خرند
terrace	تختان پادگانه
terrace	تراس
terrace	تراس دارکردن
terrace	تختان
terrace	تختان دارکردن
terrace	مهتابی
terrace	بهارخواب
absorptive terrace	این تراس معمولا به منظورنگهداری و پخش اب دربیشترین سطح ممکن طرح وساخته میشود
sliping terrace	جوی پشته شیب دار
open terrace	مهتابی
Could we have a table on the terrace?	آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
terrace roof	مهتابی
terrace roof	پشت بام تخت
absorptive terrace	تراس نگهدارنده اب
open-air terrace	تراسسرباز
shore	شمع
shore	فرودامدن
shore	ساحل
near shore	کرانه
near shore	کرانهای
near shore	نزدیک به ساحل
off shore	دور از کرانه
on shore	بر کنار
on shore	روی ساحل
on shore	سوی کرانه
shore	کرانه ساحل
shore	ترساندن
shore	بساحل رتفن
shore	شمع چوبی
shore	تیر چوبی حایل
shore	ساحل دریا
shore	کنار دریا
shore up <idiom>	اضافه کردن چیزی که ضعیف است
in shore	در اب نزدیک کرانه
shore	لب
shore	شمعک
shore	کرانه
shore party	گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
shore patrol	پلیس نیروی دریایی
shore patrol	پلیس ساحلی
shore patrol	کرانه پاسدار
shore duty	خدمت ساحل
shore patrol	دژبان ساحلی
spur shore	دفرای شناور الواراتصال ناو به اسکله
shore stablishment	تاسیسات ساحلی
shore leave	مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
shore patrol	انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
long shore	وابسته بدریا کنار
spur shore	فانتوم
shore duty	ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
shore dinner	غذای دریایی
shore break	موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
lee shore	کشتی بادپناه
lee shore	سمت پناه دارکشتی
lee shore	سوی قسمت پناه دارکشتی
lee shore	واقع در سمت پناه دارکشتی
lee shore	مایه خطر
lee shore	ساحل در معرض باد
shore formation	ته نشست دریاچهای
flying shore	تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
long shore	کرانهای
off shore fisheries	شیلات دوراز کرانه
shore boat	تاکسی ساحلی
shore boat	تاکسی اب
ship to shore	حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
sea shore	ساحل
sea shore	کرانه دریا
shore erosion	فرسایش ساحلی
on shore winds	باد دریایی
on shore winds	دریا باد
an off shore wind	بادی که از سوی دریا بوزد
the wares beat the shore	خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore	امواج به ساحل می کوبد
elevated shore line	بالاکنار

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com