English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
side overlap پوشش جانبی عکس هوایی
Other Matches
overlap اصطکاک داشتن
overlap تطابق کردن
overlap همپوشی
overlap اشتراک داشتن
overlap رویهم افتادن
overlap روی هم افتادن
overlap تداخل رنگ ها [خصوصا در لبه طرح ها و موقع تعویض رنگ در نقشه]
overlap tell رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
overlap tell پوشش رله اطلاعات
overlap جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlap پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlap سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap همپوشانی
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlap روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlap بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
overlap joint اتصال نیمانیم
multipass overlap سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
multipass overlap بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
overlap processing اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
overlap processing پردازش و خروجی توسط یک سیستم کامپیوتری
orbital overlap همپوشانی محوری
overlap angle زاویه همپوشی
principle of miximum overlap اصل حداکثر همپوشانی
overlap of distillat curves رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
sliding overlap arm بازویپوشش
side by side columns ستونهای پهلو به پهلو
To take someones side . To side with someone. از کسی طرفداری کردن
side with <idiom> عاشق چیزی بودن
over the side خارج از ناو
right side up پشت رو
near side سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
in side سمت سرویس زمین
right side up وارونه
side by side پهلو به پهلو
side out خراب کردن سرویس
side out خطای سرویس
along side در کنار
along side پهلو به پهلوی
along side تا کنار
near side سمت چپ اسب
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
on side پایان بازی
in side سمت سرویس زمین اسکواش
he is on our side طرفدار مااست
he is on our side طرف ما
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
on side در داخل خط خارج نشده
On that side . درآن طرف
off side خارج از خط
out side of جز غیراز
along side of درقبال
along side of دربرابر
along side of درپهلوی
along side در پهلو
on the other side <adv.> به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> از سوی دیگر
side در یکسو قرار دادن
side جنب جانب
side ضلع
on one side <adv.> در یک طرف
on the other side <adv.> ازطرف دیگر
on one side <adv.> یکی انکه
side کناره
on the other side <adv.> طور دیگر
on the other side <adv.> درمقابل
side طرفداری کردن از
side تیم
side پهلو
side سمت
side جهت
side سو
side طرف
side سمت کنار
side بر
side پهلو کناره
side ward پهلویی
side ward ضلعی
side weir سرریز کناری
side ward ازپهلو
sit at my side درپهلوی من بنشینید
to be on the safe side باقی نباشد
the right side of a fabric روی پارچه
to win over to one's side بطرف خوداوردن
sunny side up فقط یک طرفش پخته
strong side سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
spear side سلاله ذکور
spear side طرف پدری
to be on the safe side برای اینکه احتمال اشتباه
side reaction واکنش جانبی
side whiskers سبیل چخماقی
side ward یک بری
side wall دیوار پهلویی
side step گریز
side step کنار رفتن
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
side slip بچه حرامزاده
side slip یک برشدن یا سر خوردن
side show موضوع فرعی
side show نمایش فرعی
side screen چادر افتاب گیر
side reflector منعکس کننده کناری رفلکتور کناری
side reflector پرتوافکن کناری
side post قائمه
side post باهو
side post بائو
side party گروه رنگ زن
side lines محوطه بیرون از خط کناری
side step سویگام
side step فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
side walk پیاده رو
side tone صدای جانبی گوشی
side view نمای جنبی
side view نمای پهلویی
side view نمای جانبی
side view از پهلو
side view نیمرخ
side veiw نیمرخ
side tone انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
side tone سایدتون
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
side sweep and over under فن تندر
side stream ریزابه
side lights چراغ دریانوردی طرفین ناو
to slide to the side به آنطرف سریدن
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
on the sunny side . درسمت آفتاب رو
side vent منفذکاری
side span دهانهجانبی
side rail ریلکناری
side plate پیشدستی
side panel حاشیهکناری
side mirror آینهجانبی
side lane راهعبورجانبی
side ladder پلههایجانبی
side judge راهعبورجانبی
side handrail دیلدستیداخلی
side handle دستهجانبی
Gospel side [قسمت شمالی محراب یا کلیسا]
To sleep on ones side. روی پهلو خوابیدن
side effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
sunny-side up <idiom> تخم مرغ نیمرو
to which side do I have to turn? به کدام طرف باید بپیچم؟
side horse خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
nap side خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
(on the) safe side <idiom> سخت سرزنش کردن
baluster-side [شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
epistle side [محراب در گوشه جنوبی کلیسا]
side footboard پلکانعمودیجانبی
side face سطحجانبی
flip side پشت هرچیز
flip side بخش ثانوی هرچیز
flip side پشت صفحهی گرامافون
weather side سمت بادگیر
side effects اثرهای جانبی
I have a pain in my side. پهلویم درد می کند
weak side حمله باتعداد کم جبههای با تعدادکمتر بازیگر
weak side زمین دور از توپ
to win over to one's side غالب امدن بر
to win over to one's side مجذوب خود کردن
side-splitting از ته دل
supply-side نمادشی
side electrode الکترودکناری
side door درداخلی
side chapel دیوارهکلیسایکوچک
ship's side کنارهکشتی
sea side کناردریا
Queen's side سمتملکه
prompt side قسمتاضطراری
King's side سمتشاه
half-side نصفیکطرف
face side سطحرویه
side effects آثار جانبی
basin side لبهآبگیر
supply-side عرضهای
side-splitting رودهبر کننده
side effect نتیجه جانبی
lee side ward lee : syn
lee side سمت پناه
king side جناح شاه شطرنج
side-effects اثر فرعی
it is smooth out side از بیرون صاف است
side-effects اثر زیان اور
image side جهت تصویر
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
hill side دامنه تپه
side-effects واکنش ثانوی
side-effects اثرجانبی نتیجه جانبی
side-effects اثر جانبی
side-effect نتیجه جانبی
leg side قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
side-effect اثر فرعی
side-effect اثر زیان اور
piping the side احترام با سوت
pipe the side فرمان تجمع گارد احترام
pipe the side تجمع گارد احترام
on the opposite side در انسوی دیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com