English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
signal boxes توقف گاه متصدی علائم
Other Matches
boxes سرپناه
boxes مقر پاسبانان یا نگهبانان
boxes شکل حاصل از حرکت چهارهواپیما بصورت لوزی
boxes منطقه پنالتی
boxes هر کدام از شش قسمت زمین بیس بال ناشیگری در گرفتن توپ
boxes مربع روی ورقه محاسبه
boxes درقاب یاچهار چوب گذاشتن
boxes احاطه کردن
boxes درجعبه محصورکردن
boxes جعبه
boxes قوطی
boxes صندوق
boxes اطاقک جای ویژه
boxes توگوشی سیلی
boxes بوکس
boxes :مشت زدن
boxes بوکس بازی کردن سیلی زدن
boxes چاله
boxes :
boxes لژ
boxes جعبه کاغذی یا چوبی یا پلاستیکی
boxes وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
boxes جعبه مقوایی
sentry boxes سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
sentry boxes سایبان چوبی نگهبان
sentry boxes اتاقک نگهبانی
jack-in-the-boxes علی ورجه
jack-in-the-boxes نوعی اتش بازی
call boxes کیوسک تلفن
telephone boxes کیوسک تلفن
ballot boxes صندوق ارا
tinder boxes قودادن
tinder boxes فندک
press boxes لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
the boxes were nested جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
check boxes جعبههای مقابله
black boxes جعبه سیاه
window-boxes قاب پنجره
post-boxes صندوق پست
penalty boxes محوطهی پنالتی
call boxes تلفن صحرایی
call boxes کابین تلفن
call boxes اتاقک تلفن
check boxes چهارگوشهای انتخاب
jack-in-the-boxes جعبهای که چون در انرامیگشایند ادمکی از ان خارج شود
money-boxes غلک
musical boxes جعبه ساز
fuse boxes جعبه فیوز
tool boxes جعبه ابزار
money-boxes صندوق اعانه
junction boxes جعبه اتصال
junction boxes جعبه تقسیم
junction boxes جعبه ترمینال
pillar boxes صندوق پستی ستونی شکل
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
boxes are made of wood جعبه ها را از چوب میسازند
boxes are made of wood جعبه ها از چوب ساخته میشوند
signal مخابره کردن علامت دادن
signal علامت
g y signal پیام روشنایی جی ایگرگ
signal نشانه
signal پیام
r y signal پیام روشنایی ار ایگرگ
q signal پیام کیو
b y signal b y پیام روشنایی ب- ایگرگ
i signal پیام ای
signal سیگنال
signal نشان راهنما
you must w the signal ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
signal اخطار
signal اشکار مشخص
signal با علامت ابلاغ کردن
signal با اشاره رساندن
signal خبردادن
signal علامت دادن
signal علایم مخابراتی مخابرات
signal پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signal تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal شماره محل بیت ها با محتوای مختلف در دو کلمه داده
signal کوچترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
signal پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal ارسال پیام به کامپیوتر
signal هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signal سیگنال علامت دادن
signal نشان
signal اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
signal علامت راهنمای خودرو
signal علامت نشانه
signal مخابره کردن
signal رسته مخابرات
signal fidelity وفاداری علائم
signal flag پرچم مخابراتی
signal generator علامت زا
signal generator پیام ساز
signal generator سیگنال مولد
signal lamp لامپ سیگنال
signal lamp لامپ خبر دهنده
signal letters معرف
signal level سطح علامت
signal man متصدی علائم
signal light چراغهای سفید و سرخ اعلام رای وزنه برداری
signal level سطح سیگنال
signal engineering تکنیک جریان ضعیف
signal element عنصر علامتی
signal electrode الکترد پیام ساز
signal area منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
signal axis محور مخابرات
signal axis محورارتباطات
signal bridge پل مخابره ناو
signal bridge پل مخابرات ناو
signal caller مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
signal center مرکز مخابرات
signal center مرکزارتباطات
signal center مرکز پیام
signal communications ارتباط و مخابرات
signal communications ارتباطات مخابراتی
signal corps رسته مخابرات
signal corps قسمت مخابرات
signal detection علامت یابی
signal distance فاصله علامتی
second signal system دستگاه علامتی دوم
signal man دیدبان
traffic signal چراغ راهنمایی
traffic signal نشانه روشن
video signal پیام ویدئو
video signal سیگنال یا علامت ویدئو
video signal سیگنال ویدئویی
visual signal علامت بصری
visual signal علایم بصری
warning signal علامت اعلام خطر
signal gantry علامتزیرپلی
warning signal علامت خطر
light signal علامتنور
points signal نقاطعلامتدار
signal ahead چراغراهنماپیشرویشماست
sound signal علائم صدا
traffic signal علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
telegraph signal علامت تلگرافی
synchronizing signal پیام همزمان ساز
signal normalization هنجارسازی علامت
signal of distress شلیک خطر
signal panel پرده مخابرات
signal regeneration باززایی علائم
signal security تامین مخابراتی
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
signal services خدمات مخابراتی
signal services قسمتهای مخابراتی
signal strength شدت صوت
signal tracing ردگیری پیام
signal transformation ترادیسی علائم
signal voltage ولتاژ ورودی
signal voltage ولتاژ دریافتی
signal voltage ولتاژ سیگنال
spurious signal علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
start signal علامت شروع
signal generator سیگنال ژنراتور
return to zero signal علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
acoustic signal سیگنال صوتی
control signal علامت کنترل
cut off signal علامت قطع
danger signal اژیر یا بوق اعلام خطر
danger signal اژیرخطر
analog signal علامت قیاسی
digital signal علامت رقمی
digital signal سیگنال دیجیتالی
disconnect signal علامت انفصال
drift signal علایم نشان دهنده انحراف مسیر ناو
enabling signal علامت توانا سازی
error signal سیگنال خطا
dial signal بوق ازاد برای شماره گیری
first signal system دستگاه علامتی اول
flash signal علامت فلاش
communication signal سیگنال مخابراتی
command signal علامت فرمان
clock signal علامت زمان سنجی
acoustic signal علامت صوتی
advisory signal علامت هشدار
advisory signal علامت یادآوری کننده
air signal علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
alarm signal علامت اژیر خطر
audible signal علامت سمعی
blanking signal پیام خاموشی
brightness signal پیام روشنایی
busy signal علامت اشغال
buzzer signal علامت یا سیگنال شماره گیری
buzzer signal ایمپولز شماره گیری
signal box توقف گاه متصدی علائم
chrominance signal پیام رنگ تابی
chrominance signal بخشی از سیگنال مانیتور رنگی که حاوی اطلاعات رنگ کم رنگ واشباع است
flash signal سیگنال فلاش
flashlight signal سیگنال چراغ قوه
picture signal علامت تصویر
line signal سیگنال خط
implusing signal سیگنال ضربهای
input signal سیگنال ورودی
input signal سیگنال اولیه
operating signal چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
operating signal سیگنال دستگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com