English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
silver screen سینما
silver screen پرده سینما
Other Matches
silver سیم
silver نقره پوش کردن نقره فام شدن
silver Ag :symb
silver <adj.> رنگ نقره ای
silver نقره
silver lining روزنهی امید
silver bell درخت لعل
free silver مقدار نقره ازاد یک مسکوک
silver lining چیز امیدوار کننده
silver medals نشان نقره
silver birches رجوع شود به birch paper
german silver ورشو
gold or silver گلابتون
ingots silver نقره شمش
silver medal مدال نقره
silver medal نشان نقره
silver-plated دارایلایهنازک
silver paper کاغذفویلشده
conductive silver نقره هادی
silver plate اب نقره
the name of the unit of silver درهم
deprecation of silver کاهش ارزش سیم
silver medals مدال نقره
flat silver فروف نقره
nitrate of silver سنگ جهنم
the alloy of silver عیارنقره
nickel silver الیاژی مرکب از مس و روی و نیکل
silver standard استاندارد نقره
silver standard واحد پول نقره
silver spoon ثروت موروثی دارای ثروت موروثی ثروتمند
silver spoon قاشق نقره
silver plate بانقره اندودن
silver plate فرف نقره
silver plate نقره اندود
silver nitrate نیترات نقره
silver fox روباه نقره فام
silver foil ورق نقره
silver extraction استخراج نقره
silver bronze هفت جوش
silver tongued فصیح
silver tongued چرب زبان
nickel silver ورشو
nickel silver مقاومت ورشویی
nickle silver Ni :symb
nickle silver نیکل
silver coulometer کولن سنج نقرهای
quick silver سیماب
quick silver جیوه
quick silver طبع سیمابی جیوه زدن به
silver wedding بیست وپنجمین سال عروسی
silver vessels فروف نقره
silver vessels فروف سیمین
silver cord محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
silver birch رجوع شود به birch paper
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
silver thread نخ های زربفت یا نقره ای [این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
silver bar شمش نقره
pencil of silver nitrate سنگ جهنم قلمی
electrolytic silver refining الکترولیز نقره
gold and silver plant حشیشه القمر
hand something to someone on a silver platter <idiom>
silver inwrought with gold سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
every cloud has a silver lining <idiom> [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
born with a silver spoon in one's mouth <idiom> باثروت به دنیا آمدن
To be born with a silver spoon in ones mouth . درناز ونعمت بدنیا آمدن
screen پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen روی پرده افکندن
one way screen اینه یکسویه
screen اشغالگیر
screen دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen صفحه تصویر
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen پرده پوشش
screen تور سیمی نصب کردن
screen الک کردن غربال کردن
on screen که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
on-screen که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
to screen [from] [با پرده] محافظت کردن [از]
screen پرده
screen پرده سینما
screen دیوار تخته حفاظ
screen صفحه تلویزیون
screen غربال
screen تور سیمی پنجره توری دار
screen تیغه
screen انتخاب کردن
screen نقاب
screen ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen پاسیوری کردن
screen escort :syn
screen سد کردن
screen جدا کردن
screen محافظ
screen محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen الک پرده چتر
screen صفحه
screen جدار
monitor screen صفحهنمایشگر
genetic screen بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
projection screen صفحهنورافکن
small screen صفحهتلویزیون
On the movie screen. روی پرده سینما
altar-screen [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
chancel-screen [پرده ای که محراب را از کلیسا جدا می کند.]
flat-screen تخت
screen window پوششپنجره
choir-screen [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
screen print چاپتصویر
startup screen متن یا گرافیک نمایش داده شده در حین اجرای برنامه کاربردی یا کتاب چند رسانهای
acoustic screen تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
screen case صفحهنمایش
tilting screen صفحه نوسان کننده
touch screen صفحه نمایش لمسی
TFT screen روش ایجاد صفحه نمایش LCD با کیفیت بالا در کامپیوترهای Laptop
TFT screen SCREEN TRANSISTOR FILM THIN
vieming screen صفحه تلویزیون
viewing screen صفحه تصویر
wind screen شیشه جلوی اتومبیل
genetic screen بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
start up screen صفحه اغازگر
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
splash screen صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
smoke screen پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
smoke screen موجب تاریکی وابهام
smoke screen پرده دود
to screen a scene در روی پرده نشان دادن
split screen صفحه شکسته
bar screen ریچه مشبک
bar screen دریچه مشبک
brass screen توری برنجی
fire screen پنجره بخاری
flashback screen توری مانع شعله
fluorescent screen صفحه فلوئورسان
fluorescent screen صفحه فلورسنت
focusing screen شیشه مات
full screen تمام صفحه
split-screen صفحه شکافته
graphics screen صفحه گرافیکی
light screen پرده نور
light screen صفحه نور
luminescent screen صفحه تصویر روشن
bar screen غربال
bar screen سرند
split screen صفحه شکافته
split screen صفحه تقسیم بندی شده
split screen صفحه نمایش تقسیم شده
split screen صفحه نمایش دوبخشی
split-screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split-screen صفحه شکسته
split-screen صفحه تقسیم بندی شده
split-screen صفحه نمایش تقسیم شده
split-screen صفحه نمایش دوبخشی
aluminized screen صفحه تصویر الومینیمی
metallized screen صفحه تصویر الومینیمی
split screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
antisubmarine screen پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
band screen صافی مخازن
magnetic screen سپر مغناطیسی
road screen پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
screen grid شبکه پردهای
screen coordinator هماهنگ کنند پوشش دریایی
screen dump روبرداری صفحه
screen dump رونوشت صفحه نمایش
screen factor ضریب شبکه
screen font فونت یا قلم صفحه نمایش
screen generator مولد صفحه
screen generator مولد صفحه نمایش
screen grid توری غربال
screen memory خاطره پوشان
screen pass پاس کوتاه به جلو پشت سددفاعی
screen pipe لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
screen position مکان صفحه
screen size اندازه صفحه
screen update بروز دراوردن صفحه
side screen چادر افتاب گیر
screen capture جذب صفحه نمایش
off screen image تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود
off screen buffer فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
on screen formating قالب بندی مرئی
panel screen صفحه
moving screen پوشش ممانعتی
radar screen صفحه تصویر رادار
radar screen indicator position plain :syn display radar
picture screen صفحه تصویر
off screen formatting قالب بندی نامریی
magnetic screen حفاظ مغناطیسی
moving screen گشتی ممانعتی
full screen terminal پایانه تمام صفحه
dark trace screen صفحه تصویر تاریک
screen saver utility برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
to screen one's eyes from the sun از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
youch sensitive screen صفحه حساس به تماس
luminescent screen tube لامپ تصویر روشن
wind screen wiper برف پاک کن
screen grid voltage ولتاژ شبکه پردهای
mirror backed screen صفحه تصویر الومینیمی
eighty column screen صفحه تصویری که میتواند هشت حرف را به صورت افق نمایش دهد
bit mapped screen RA قرار گیرد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com