Dictiornary-Farsi | simple harmonic motion | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 185 (2 milliseconds)

English	Persian
simple harmonic motion	حرکت نوسانی ساده
simple harmonic motion	حرکت هماهنگ ساده


Other Matches

harmonic motion	حرکت هماهنگ
harmonic motion	الحان مرکب
harmonic motion	اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
damped harmonic motion	حرکت هماهنگ میرا
simple motion	حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
harmonic	همساز
harmonic	هارمونیک
harmonic	هم اهنگ موزون
harmonic	هماهنگ
harmonic	هماهنگ همساز
harmonic	متوازن
harmonic mean	میانگین همساز
harmonic	سازگار
harmonic mean	اعداد متقابل
harmonic analysis	تحلیل توافقی یاتصاعدتوافقی
harmonic wave	موج هماهنگ
harmonic division	طبقه بندی متناسب
harmonic proportion	طبقه بندی متناسب
harmonic content	مانده هارمونیک
harmonic vibration	ارتعاش هماهنگ
harmonic distortion	اغتشاش هارمونیک
harmonic oscillator	نوسانگر هماهنگ
harmonic wave	موج هارمونیک
free harmonic vibration	ارتعاش هارمونیک ازاد
relative harmonic content	مانده نسبی
damped harmonic oscillator	نوسانگر هماهنگ میرا
harmonic selective ringing	تلفن اختصاصی همساز
simple	اسان
simple	نادان ساده کردن
simple	خام
simple	ساده دل
simple	بی تکلف
simple	بسیط
simple	ناازموده
simple	که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simple mean	میانگین ساده
simple mean	میانگین حسابی
simple	آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple	وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple	ساده
simple hearted	ساده دل
simple minded	ساده لوح
simple regression	رگرسیون ساده دو متغیره
simple circuit	مدار توان
simple premission	اذن محض
simple oscillator	نوسانگر ساده
simple hearted	بی تزویر
simple parry	دفاع ساده
simple schizophrenia	اسکیزوفرنی ساده
simple shear	برش ساده
simple beam	تیر ساده
simple bending	خمش ساده
simple compression	فشار ساده
simple contract	قرارداد شفاهی
simple contract	عقد منعقد درسند عادی
simple correlation	همبستگی ساده
simple distillation	تقطیر ساده
simple equation	معادله خطی
simple fraction	کسر ساده
simple magnet	مغناطیس ساده
simple beam	تیره ساده
simple eye	چشم ساده
simple shear	دراین برش تنش عمودی وجودندارد
simple strain	تغییر طول نسبی ساده
simple stress	تنش ساده
simple structure	ساخت ساده
simple support	تکیه گاه ساده
simple truss	خرپای ساده
simple wing	طرح تهاجمی با خط نامتعادل
simple arc	لامپ قوسی ساده
simple attack	حمله ساده
simple average	میانگین ساده
simple minded	ساده دل
simple leaves	برگهایتازه
simple-hearted <adj.>	ساده دل
fee simple	حق تملک دائم
simple interest	سود پول بر اساس سال 063 روزه
simple interest	سود ساده
simple majority	اکثریتنسبی
fee simple	میراث قانونی بلامعارض ملک مطلق
fee simple	حق الزحمه متعارف
simple design	طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
simple-minded	ساده لوح
The dilemma has no simple answers.	این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
simple axis of symmetry	محور ساده تقارن
tenant in fee simple	متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
In simple (plain) English.	به انگلیسی ساده
simple periodic current	جریان دورهای ساده
There is more to it than meets the eye . It is not simple as all that.	موضوع اینقدرها هم ساده نیست
simple content debt	دین ناشی از قرارداد شفاهی
simple randon sampling	نمونه گیری تصادفی ساده
simple leg ride	شگک خراب کردن حریف
This is treason, pure and simple.	خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
simple cubic lattice	شبکه مکعبی ساده
simple list text chart	جدول نوشتاری با لیست ساده
simple network management protocol	سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
motion	اشاره کردن
motion	جنبش
motion	تکان
motion	جنب وجوش
motion	پیشنهاد
motion	پیشنهادکردن
motion	طرح دادن
motion	حرکت
to carry a motion	پیشنهادی را اجرا کردن
transitional motion	حرکت انتقالی
translational motion	حرکت انتقالی
uniform motion	حرکت متشابه
upward motion	حرکت رو به بالا
vortex motion	حرکت گردابی
vibrational motion	حرکت راتعاشی
wave motion	حرکت موجی
wave motion	حرکت موج
wave motion	انتشار موج
slow motion	کند
slow motion	کند جنبی
equation of motion	معادله حرکت [فیزیک]
slow-motion	برپیچسرخورنده
to set in motion	بجریان انداختن به جنبش اوردن
slow motion	کند نمایی
to decide on a motion	در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
motion [politic]	پیشنهاد
to make a motion	اشاره کردن
to make a motion	پیشنهاد کردن بر ان شدن
to put in motion	در جنبش دراوردن
to put in motion	بحرکت در اوردن
To set in motion.	بحرکت ؟ رآوردن
to put in motion	بکار انداختن
to put in motion	راه انداختن
to set in motion	راه انداختن
slow motion	حرکت کند
polar motion	وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
circular motion	حرکت دایرهای
motion analysis	تجزیه حرکت
circular motion	حرکت گردشی
motion study	تحرک سنجی
motion study	مطالعه ی حرکت
motion study	حرکت پژوهی
compound motion	حرکت مرکب
compound motion	حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
motion analysis	تحلیل حرکات
ballistic motion	حرکت پرتابی
conrotatory motion	چرخش همسو
helicoidal motion	حرکت پیچی یا مارپیچی
constant of motion	ثابت حرکت
disrotatory motion	چرخش ناهمسو
forward motion	جنبش پیشرو
equations of motion	معادلات حرکت
nonliner motion	حرکت غیرخطی
oscillating motion	حرکت نوسانی
oscillatory motion	جنبش تاب وار
motion pictures	سینما
motion picture	سینما
set in motion	راه انداختن
sampling in motion	نمونه برداری در حال انتقال
rotational motion	حرکت چرخشی
rotary motion	حرکت دایرهای
retrograde motion	حرکت رجعی
relative motion	حرکت نسبی
oscillatory motion	نوسان
perpetual motion	حرکت دائم
circular motion	حرکت مستدیر
drift motion	حرکت سوقی
apparent motion	حرکت فاهری
proper motion	حرکت خاص
range of motion	دامنه حرکت
to carry a motion by acclamation	درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
hamilton's equations of motion	معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
slow motion picture	تصویر با حرکت اهسته
lagrange's equations of motion	معادلات حرکت لاگرانژ
perpetual motion machine	ماشین با حرکت دائم
perpetual motion machine	ماشین خودکار دائمی
newton's laws of motion	قوانین نیوتون
newton's laws of motion	قوانین حرکت نیوتن
horizontal motion lock	دستهتنظیمافقی
newton's laws of motion	قوانین حرکت نیوتون
time and motion study	بررسی زمان و حرکت
laws of motion of capitalism	قوانین حرکت سرمایه داری
main motion [at a party conference etc.]	دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
steady state wave motion	حرکت موجی پایا
transmission of the rotary motion to the rotor	ناقلحرکتدواریبهقسمتگردندهماشین
To get things moving. To set the wheels in motion.	کارها راراه انداختن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.	کارها را بجریان انداختن