English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
English Persian
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
Other Matches
to ride one down سواره بکسی
to get a ride with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
over ride ملغی کردن
over ride لغو کردن برانداختن
ride off دور شدن
take someone for a ride <idiom> تقلب کردن
take for a ride <idiom> سرکسی کلاه گذاشتن
ride out <idiom> رنج کشیدن
let (something) ride <idiom> ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
to take a ride سواری کردن
to ride out سالم بیرون رفتن از
to ride one down بااسب کسیراپایمال کردن
ride مسلط شدن سوار شدن بر
ride چرخش ناو روی لنگر
ride سواری
ride سوارشدن
ride سوار شدن
ride گردش سواره
simple خام
simple اسان
simple نادان ساده کردن
simple ناازموده
simple ساده دل
simple بی تکلف
simple بسیط
simple mean میانگین حسابی
simple mean میانگین ساده
simple که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple ساده
to give somebody a ride کسی را سوار کردن
to ride on a horse اسبی را سوار شدن
to ride on a horse براسبی سوار شدن
to ride on a horse روی اسبی سوارشدن
to ride for a fall بی پروایی در کار کردن
to ride for a fall بی پروا سوار شدن
to ride and tie اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
to ride a race در اسب دوانی شرکت کردن
to ride to hounds با تازی شکار روباه کردن
to learn to ride سواری یاد گرفتن
to give somebody a ride به کسی سواری دادن
to ride roughshod تحکم کردن
to ride roughshod حکم فرمایی کردن
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
train ride گردش با قطار
to ride on the bus سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
to ride on the bus با اتوبوس رفتن
to ride in the car با خودرو رفتن
to ride a bicycle دوچرخه سواری کردن
ride herd on <idiom> از نزدیک دیدن وکنترل کردن
To get into (ride in)a car . سوار اتوموبیل شدن
zone ride کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
to ride roughshod بی پروایی کردن
to ride on a horse سواراسبی شدن
ride the bench بازیگر ذخیره
ride rope بند سایبان کشتی
ride control سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
simple interest سود ساده
simple schizophrenia اسکیزوفرنی ساده
simple shear برش ساده
simple shear دراین برش تنش عمودی وجودندارد
simple strain تغییر طول نسبی ساده
simple-minded ساده لوح
simple majority اکثریتنسبی
simple leaves برگهایتازه
simple stress تنش ساده
simple structure ساخت ساده
simple support تکیه گاه ساده
simple regression رگرسیون ساده دو متغیره
simple premission اذن محض
simple parry دفاع ساده
simple interest سود پول بر اساس سال 063 روزه
fee simple حق تملک دائم
fee simple حق الزحمه متعارف
fee simple میراث قانونی بلامعارض ملک مطلق
simple hearted ساده دل
simple hearted بی تزویر
simple circuit مدار توان
simple oscillator نوسانگر ساده
simple-hearted <adj.> ساده دل
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
simple truss خرپای ساده
simple wing طرح تهاجمی با خط نامتعادل
simple motion حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
simple compression فشار ساده
simple eye چشم ساده
simple contract قرارداد شفاهی
simple magnet مغناطیس ساده
simple contract عقد منعقد درسند عادی
simple correlation همبستگی ساده
simple equation معادله خطی
simple distillation تقطیر ساده
simple minded ساده دل
simple minded ساده لوح
simple bending خمش ساده
simple beam تیره ساده
simple arc لامپ قوسی ساده
simple fraction کسر ساده
simple beam تیر ساده
simple attack حمله ساده
simple average میانگین ساده
to ride one's horse to death اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
to ride shanks's mare سوار پای خودشدن
to ride shanks's mare پیاده رفتن
To swindle someoue . To take someone for a ride. سر کسی کلاه گذاشتن ( کلاهبرداری )
to hitch a lift [ride] from somebody سواری شدن [در خودروی کسی]
thumb a lift/ride <idiom> اتوزدن
Please let me give you a lift (ride). اجازه بدهید سوارتان کنم
to ride hell for leather باتندی هرچه بیشترتاختن
There is more to it than meets the eye . It is not simple as all that. موضوع اینقدرها هم ساده نیست
simple harmonic motion حرکت نوسانی ساده
simple harmonic motion حرکت هماهنگ ساده
simple content debt دین ناشی از قرارداد شفاهی
This is treason, pure and simple. خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
In simple (plain) English. به انگلیسی ساده
simple randon sampling نمونه گیری تصادفی ساده
The dilemma has no simple answers. این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
simple periodic current جریان دورهای ساده
simple axis of symmetry محور ساده تقارن
simple cubic lattice شبکه مکعبی ساده
tenant in fee simple متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
simple list text chart جدول نوشتاری با لیست ساده
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
leg ride and reverse chicken wing سگک قفل قیصر
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover. اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
leg ride and cross face olympic lift سگک وارو
leg ride and far leg hook بغل رومی بااستفاده از پا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com