Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
single base	باروت یک حبهای
single base	تک مادهای
Other Matches
single	یک نفره
single	استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
single	ازدواج نکرده
single	عزب
single	قایق یک نفره
single	ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
single	مسابقه یکنفره
single	ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
single	فقط یک
is he still single?	ایا هنوزعزب یا مجرد است
single a	زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
every single day <adv.>	روز به روز
single last	دوخت لب به لب
single zero	صفرمنفرد
single up	یک لا کردن طنابها
single value	ارزش منحصر بفرد
is he still single?	ایا هنوز تک است
every single day <adv.>	روزبروز
every single day <adv.>	هر روز
every single day <adv.>	بطور روزانه
every single day <adv.>	همه روز
every single day <adv.>	روزانه
every single day <adv.>	بطور یومیه
single	واحد
single	منفرد
single	تک
single	تنها
single	انتخاب کردن
single	جدا کردن برگزیدن
single	مجرد
single	انفرادی
single	تنها یک نفری
single	فرد
single phase	برق یک فاز
single phase	تک فازه
single pneumonia	اماس یک شش
single perforated	باروت یک سوراخه
single minimum	تک کمینه
single pole	تک قطب
single load	بار تک
single line	مدار یک خطه مخابراتی درخواست مستقیم یا یک طرفه
single hearted	یکدل
single ignition	احتراق تک برقی
single interlocking	یک پیچه
single lane	شاهراه یک طرفه
single lane	شاهراه یک خطه
single life	زندگی مجردی
single life	انفرادی
single life	تجرد
single pole	چوبدستی تکی اسکی
single precision	تک دقتی
single precision	با دقت معمولی
single skinned	یک جداره
single sling	باربردار یک بندی
single space	در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
single stepping	دقت یگانه پیمودن یگانه
single space	تک فاصله تو هم
single combat	اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
single stage	یک طبقه
single step	تک مرحلهای
single skinned	یک پوسته
single shot	اسلحه تک تیر
single shot	تک گلولهای تک تیر
single precision	دقت واحد
single precision	دقت تک
single precision	دقت یگانه
single purpose	تک منظوره
single reduction	تقلیل سرعت تکی
single shot	یکبارهای
single name paper	سفته دارای یک امضاء
single shot	گلوله منفرد
single stepping	پیمودن تک
god is single	خدا یکتایا واحد است
single conductor	هادی تک رشتهای
single core	کابل یک رشتهای
single foot	تک روی
single core	هادی تک رشتهای
single crystal	تک بلور
single density	با تراکم واحد
single density	چگالی تک
single conductor	سیم تک رشتهای
single combat	جنگ تن بتن
single bond	پیوند ساده
single acting	یکطرفه
single action	یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
single address	بایک نشانی
single address	با یک آدرس
single address	با یک نشانی
single barreled	یک لول
single blessedness	بی زنی یا انفراد
single bond	پیوند یگانه
single ended	یکطرفه
single ended	یکسو
single entry	حسابداری فردی
single footer	تک رو
single handed	تنها
single handed	یکدستی
single haneded	یک تنه
single haneded	دست تنها
single haneded	تنهایی
single hearted	امین
single hearted	وفادار
single foot	تکاور تک رو بودن
single foot	اسب تک رو
single flow	جاده یک مسیره
single entry	حسابداری ساده
single envelopment	احاطه یک طرفه
single file	صف نظامی که یکی یکی پشت سرهم باشند
single file	یک ردیف ستون
single file	ستون یک
single file	به ستون یک حرکت کنید
single file	به ستون یک
single flow	راه یک طرفه
single hearted	بی ریا
single stepping	در یک مرحله انجام دادن یا شدن
single minded	مصمم
a single room	یک اتاق یک نفره
single-decker	اتوبوسیکطبقه
single sex	مدرسهباشگاهویاارگانغیرمختلط
single parent	بچهایکهفقطیاپدرویامادرداشتهباشد
single cream	خامهپرچرب
single-handed	یک دستی
single seat	صندلییکنفره
single scull	پارویتکنفره
single reed	نیتکی
single-handed	تنها
single line	خط مجزا
single minded	بی تزویر
single twist	تکدورانی
with single cream	با کرم یا خامه کم
single flight	پرواز رفت
single sign-on	ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
single minded	بااراده
single-minded	امین
single-minded	بی تزویر
single minded	امین
single-minded	مصمم
single-minded	بااراده
single line	خط تنها
single line	ردیف مجزا
single line	ردیف تکی
single yarn	نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
to be single-minded <idiom>	مصمم بودن [اصطلاح]
single-use tableware	ظروف یک بار مصرف
single stage	یک طبقهای
single unit	یکان منفرد
single unit	یکان مستقل
single user	تک کاربری
single valued	تک ارزشی
single whip	قرقره قلاب تک قرقرهای
single way switch	کلید یکراهه
single valued	تک مقدار
single-digit <adj.>	یک رقمی
single-breasted	دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single breasted	دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single-digit <adj.>	تک رقمی
single tax	مالیات بر درامد انفرادی
single tax	مالیات انفرادی
single valued	تک ارز
single throw	یک لنگی
single tax	مالیات واحد
single track	تک راهه
single track	فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
single transposition	نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
r base	ار- بیس
get to first base <idiom>	موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
off base <idiom>	غیر دقیق ،نادرست
sub base	زیر قشر
to base one self	اعتماد کردن
base 0	پایه 01
base 0	decimal
first base	اولینپایگاه
to base one self	تکیه کردن
base course	لایه شالوده
base course	لایه اساس قشر اساس
base course	قشر پی راه
base course	قشر لعاب
third base	موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
second base	دومینپایگاه
sub base	زیر بستر
single board computer	کامپیوتر تک بردی
single barrel culvert	ابرولولهای
indian or single file	صف تکی
single carriageway road	راه با یک جاده
single conductor cable	کابل تک لایی
single contact lamp	لامپ تک کنتاکتی
single barrel culvert	ابگذر استوانهای ساده
single banked boat	قایق تک پارو زن
single circuit receiver	گیرنده یک مداره
indian or single file	ستون یک
single clause bill	ماده واحده
single carriageway road	راه با یک شوسه
single component gases	گازهای تک جزیی
single bevel but weld	جوش لب به لب "وی " ساده
single acting cylinder	سیلندر یک طرفه
single acting pump	پمپ یکطرفه
concentrated or single load	بار تک
single armature converter	مبدل یک ارمیچری
single contact switch	کلید یک قطبی
single core cable	کابل یک سیمه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com