Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
single contact switch
کلید یک قطبی
Other Matches
switch contact
کنتاکت اتصال
single contact lamp
لامپ تک کنتاکتی
multiple contact switch
کلید پلهای
single way switch
کلید یکراهه
single throw switch
کلید یک طرفه
single pole switch
کلید یک پل
contact
فراخوانی کاربر یاوسیله در شبکه
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
تماس
Where can I contact Mr …. ?
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
contact
اتصال الکتریکی برخورد
contact
اتصال
contact
محل اتصال تماس گرفتن
contact
تماس یافتن تماسی
contact
برخورد
contact
کنتاکت
to be in contact
تماس داشتن
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact area
منطقه اخذتماس
contact area
منطقه تماس
contact angle
زاویه تماس
contact report
گزارش اخذ تماس
contact rectifier
یکسوکننده مجاورتی
contact area
سطح تماس
contact backlash
دنده کور تماس
contact bar
الکترود جوشکاری
contact behavior
رفتار تماس جویانه
contact breaker
کلید قطع کننده
contact breaker
افتومات
contact detector
اشکارساز کنتاکتی
positive contact
اتصالبارمثبت
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact resistance
مقدار مقاومت کنتاکت
contact lever
اهرم اتصال
contact printer
اتصالچاپگر
negative contact
اتصالنگاتیو
breake contact
کنتاکت ساکن
breaker contact
پلاتین
To be in touch ( contact) with someone.
با کسی درتماس بودن
carbon contact
کنتاکت کربنی
contact with the net
خطای تماس با تور والیبال
change over contact
کنتاکت تغییر دهنده
contact sweeping
روبیدن ضربتی
contact sweeping
روبیدن مکانیکی
contact sports
ورزشهای برخوردی
collective contact
کنتاکت جامع
collector contact
اتصال کلکتور
contact sparking
جرقه کنتاکت
contact series
اتصال سری
delayed contact
چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
contact diameter
قطر تماس
contact patrol
گشتی تماس
contact patrol
گشتی اخذتماس
contact piece
پلاتین
contact piece
کنتاکت
contact plug
فیش اتصال
contact plug
دوشاخه برق
contact point
قطب تماس
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
contact points
نوکهای کنتاکت
contact potential
ولتاژ تماسی
contact potential
فشار الکتریکی تماسی
contact pressure
فشار تماسی
contact pressure
فشار تماس
contact print
چاپ خشک
contact print
چاپ به طریقه تماس
contact rail
ریل کنتاکت
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contact party
گروه تماس
contact drop
افت کنتاکتی
contact electricity
فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
contact fire
انفجار در اثر تماس
contact fire
انفجارمین در اثر تماس با کشتی
contact flange
فلانژ تماس
contact lights
چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
contact line
خط تماس
contact lost
تماس قطع شد
contact lost
هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
contact lost
هدف گم شد
contact microphone
میکروفون کنتاکتی
contact mine
مین اصطکاکی
contact mine
مین مجاورتی
contact mine
مین مکانیکی
contact mine
مین ضربتی
contact pair
زوج اتصال
contact ratio
نسبت تماس
side contact
شاخک لامپ
mercurial contact
کنتاکت جیوهای
main contact
کنتاکت اصلی
line of contact
خط تماس
spring contact
کنتاکت فنری
interrupter contact
کنتاکت قطع
interrupter contact
کنتاکت پلاتین
intermediate contact
کنتاکت واسطه
intermediate contact
کنتاکت میانی
impluse contact
کنتاکت ضربهای
impluse contact
کنتاکت ایمپولز
ignition by contact
احتراق تماسی
sliding contact
کنتاکت لغزان
sliding contact
کنتاکت لغزشی
to break contact
اتصال راقطع کردن
movement to contact
حرکت به اخذ تماس
movement to contact
حرکت به تماس
self cleaning contact
کنتاکت خودشوی
roller contact
کنتاکت غلتکی
relay contact
کنتاکت رله
protective contact
کنتاکت محافظ
point of contact
نقطه تماس
point contact
کنتاکت نقطهای
point contact
تماس نقطهای
plug contact
کنتاکت دوشاخه
pin contact
اتصال سنجاقی
normally open contact
اتصال معمولا باز
normally closed contact
اتصال معمولا بسته
multiple contact
کنتاکت دستهای
multiple contact
دسته کنتاکت
multi contact
چند قطبی
to break contact
جریان راگسستن
to bring into contact
تماس دادن
to bring into contact
پیوستن
angle of contact
زاویه تماس
contact lens
لنز چشم
wiping contact
کنتاکت لغزان
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
zone of contact
ناحیه تماس
zone of contact
محل برخورد
contact lenses
عدسی بساو
contact lenses
عدسی مماس
contact lenses
لنز چشم
contact lens
عدسی مماس
contact lens
عدسی بساو
dry contact
اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
area contact
سطح تماس
to make contact
پیوستن
electric contact
کنتاکت الکتریکی
contact surface
سطح تماس
to make contact
اتصال دادن
brush contact loss
افت زغال
If there is a reason for complaint, please contact ...
اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
multi contact plug
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
point contact rectifier
یکسو کننده نقطهای
To establish( make) contact.
تماس دایر ( برقرار ) کردن
double contact lamp
لامپ با اتصال مضاعف
contact potential difference
اختلاف پتانسیل مجاورتی
contact potential barrier
پشته پتانسیل مجاورتی
metallic contact grid
میخمتصلفلزی
angular contact bearing
یاطاقان زاویه دار
contact voltage regulator
نافم ولتاژ با کنتاکت
contact burst preclusion
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
contact electromotive force
نیروی برق رانی مجاورتی
contact field technician
کارمند فنی
welded contact rectifier
یکسو کننده نقطهای جوش شده
ignition by contact breaking
احتراق با قطع کنتاکت
hot-shoe contact
نفطهاتصالفلاش
contact ion engine
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
surface contact rectifier
یکسوکننده سطحی
hard contact printing
چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
wire contact distributor
دلکوی تماسی
equivalent circuit of a contact rectifie
مدار هم ارز یکسوکننده مجاورتی
We finally succeed in making a radio contact.
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
angular contact thrust ball bearing
بلبرینگ طولی محوری
every single day
<adv.>
روز به روز
single value
ارزش منحصر بفرد
single
منفرد
single last
دوخت لب به لب
single up
یک لا کردن طنابها
is he still single?
ایا هنوز تک است
is he still single?
ایا هنوزعزب یا مجرد است
single a
زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
single
استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
every single day
<adv.>
هر روز
single
تنها
single
جدا کردن برگزیدن
single
مجرد
single
انفرادی
single
فرد
single
تک
every single day
<adv.>
همه روز
every single day
<adv.>
روزانه
every single day
<adv.>
روزبروز
single
ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
single
ازدواج نکرده
single
عزب
single
قایق یک نفره
single
ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
single
فقط یک
every single day
<adv.>
بطور روزانه
single
مسابقه یکنفره
every single day
<adv.>
بطور یومیه
single
واحد
single
یک نفره
single zero
صفرمنفرد
single
انتخاب کردن
single
تنها یک نفری
one way switch
کلید یکراهه
on off switch
گزینه قطع و وصل
switch
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switch
ثیر قرار میدهد
switch
یچ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com