English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English Persian
single core کابل یک رشتهای
single core هادی تک رشتهای
Search result with all words
single core cable کابل یک سیمه
single core cable کابل یک رشتهای
Other Matches
core ماهیچه
core مغزه
core رشته سیم هسته وسط سیم
core 1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
core بخش هدایت مرکز یک کابل
core برنامه کامپیوتری ذخیره شده در حافظه اصلی
core چنبره
core مرکزی
core درون
core هسته
core مغز ودرون هرچیزی
core نمونه مواد حفاری
core مغزی
core مغز
core هسته یا دیوارهستهای
core هسته سنگ
core وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی
core هسته مرکزی مفتول
core barrel لوله نمونه بردار
core binder ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
extendeo core حافظه چنبرهای توسعه یافته
core box قالب ماهیچه
core drill مته نمونه بردار
core drilling نمونه برداری با مته
core dump روگرفت حافظه
ferrite core جمبره فریتی
ferrite core ماده مغناطیسی کوچک که بار الکترومغناطیسی را نگه می دارد در هسته حافظه
hard core زیرسازی جاده
coil core هسته سیم پیچ
coil core هسته بوبین
four core cable کابل چهاررشتهای
hard core مصالح تخریب
four core cable کابل چهار سیمه
ferrite core به کار می رفت
concrete core نمونه استوانهای بتن
core gap چاک هسته
core hole سوراخ هسته
core storage انباره چنبرهای
core sand ماسه ریخته گری
core sample نمونه استوانهای
core print تکیه گاه ماهیچه
core plane صفحه چنبره ها
core pin خار هسته
core oven کوره هسته
core of the earth هسته زمین
core storage انباره هستهای
core transformer مبدل هسته دار
core memory حافظه هستهای
core memory حافظه چنبرهای
core matrix ماتریس چنبرهای
core loss اتلاف اهن
core loss اتلاف هسته
core iron اهن هسته
core storage انبار چنبرهای
magnet core هسته
magnet core هسته مغناطیسی
magnet core هسته اهنربا
core nail سوزن هسته
transformer core هسته ترانسفورماتور
magnetic core چنبره مغناطیسی
magnetic core هسته مغناطیسی
watertight core هسته اب بندی
wire core مغزی سیمی
clay core مرکزخاکرس
radiator core هستهرادیاتور
laminated core هسته متورق
it is rotten at the core ازدرون خراب است
hard core پی جاده
bobbin core هسته سیم پیچ
hard core مصالح اوار
armature core هسته ارمیچر
apple core تخمدان سیب
hollow core هسته مجوف
impervious core هسته ناتراوا
air core بی هسته
impervious core هسته نفوذناپذیر
iron core هسته اهن
solenoid core هسته سولنئید
three core cable کابل سه رشتهای
cable core سیم کابل
reactor core هستهرآکتور
toroid magnetic core هسته مغناطیسی چنبرهای
rubble hard core مصالح اوار
rubble hard core مصالح تخریب
rosin core solder لحیم با مغز کولوفان
magnet core aerial آنتن با هسته آهنربایی
iron core transformer مبدل با هسته اهنی
iron core coil پیچک با هسته اهنی
iron core choke پیچک با هسته اهنی
smooth core armature ارمیچر با هسته صاف
closed magnetic core هسته مغناطیسی بسته
core molding machine دستگاه ریخته گری هسته
core blowing equipment تجهیزات دمیدن هسته
core baking oven کوره خشک کننده
concrete core wall دیوار با هسته بتنی
magnetic core memory حافظه چنبرهای مغناطیسی
air core transformer ترانسفورماتور با هسته هوایی
air core chuke پیچک با هسته هوایی
spilt core type transformer ترانسفورماتور انبری
single zero صفرمنفرد
single a زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
single مسابقه یکنفره
single ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
single قایق یک نفره
single یک نفره
single عزب
single تنها
single واحد
single منفرد
single تک
single فرد
single up یک لا کردن طنابها
every single day <adv.> روز به روز
single value ارزش منحصر بفرد
single تنها یک نفری
single انفرادی
single مجرد
single جدا کردن برگزیدن
single انتخاب کردن
single ازدواج نکرده
single استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
is he still single? ایا هنوزعزب یا مجرد است
is he still single? ایا هنوز تک است
every single day <adv.> هر روز
every single day <adv.> همه روز
every single day <adv.> روزانه
every single day <adv.> روزبروز
every single day <adv.> بطور یومیه
single ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
single فقط یک
every single day <adv.> بطور روزانه
single last دوخت لب به لب
single step تک مرحلهای
single stage یک طبقه
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
single space تک فاصله تو هم
single stage یک طبقهای
single minimum تک کمینه
single pole چوبدستی تکی اسکی
single tax مالیات واحد
single tax مالیات بر درامد انفرادی
single phase تک فازه
single phase برق یک فاز
single name paper سفته دارای یک امضاء
single pole تک قطب
single tax مالیات انفرادی
single stepping در یک مرحله انجام دادن یا شدن
single stepping دقت یگانه پیمودن یگانه
single perforated باروت یک سوراخه
single load بار تک
single line مدار یک خطه مخابراتی درخواست مستقیم یا یک طرفه
single precision دقت تک
single precision دقت یگانه
single purpose تک منظوره
single reduction تقلیل سرعت تکی
single shot یکبارهای
single shot گلوله منفرد
single shot تک گلولهای تک تیر
single shot اسلحه تک تیر
single skinned یک پوسته
single skinned یک جداره
single sling باربردار یک بندی
single life انفرادی
single pneumonia اماس یک شش
single life تجرد
single precision با دقت معمولی
single precision تک دقتی
single precision دقت واحد
single throw یک لنگی
single track تک راهه
with single cream با کرم یا خامه کم
single flight پرواز رفت
single sign-on ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
single yarn نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
single line ردیف تکی
single line ردیف مجزا
single line خط تنها
single line خط مجزا
to be single-minded <idiom> مصمم بودن [اصطلاح]
single-use tableware ظروف یک بار مصرف
single-digit <adj.> یک رقمی
a single room یک اتاق یک نفره
single-decker اتوبوسیکطبقه
single track فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
single transposition نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
single unit یکان منفرد
single unit یکان مستقل
single user تک کاربری
single valued تک ارز
single valued تک ارزشی
single valued تک مقدار
single way switch کلید یکراهه
single whip قرقره قلاب تک قرقرهای
single reed نیتکی
single scull پارویتکنفره
single seat صندلییکنفره
single twist تکدورانی
single cream خامهپرچرب
single parent بچهایکهفقطیاپدرویامادرداشتهباشد
single sex مدرسهباشگاهویاارگانغیرمختلط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com