English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
single flight پرواز رفت
Other Matches
in-flight حین پرواز
flight مانع در دو
flight مانع
flight بهترین نتیجه دور مقدماتی
to take flight گریختن
to take flight فرار
to take flight کردن
to take ones flight پریدن
in the first flight جلو
flight پله ممتد
in the first flight دارای مقام نخست سردسته
flight پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
flight عزیمت گریز
flight پرواز
flight گریز
flight پرواز کردن
flight فرارکردن کوچ کردن
flight یک رشته پلکان سلسله
flight هواپیما
flight مهاجرت
flight پرش
flight مسیر پرواز
flight رسد هوایی
flight of capital مهاجرت سرمایه
flight of colors پرش رنگها
flight of ideas پرش فکر
flight operations عملیات پرواز
flight path مسیر پرواز
flight level سطح پرواز
flight shot تیرپرتاب
flight ration جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
flight ration جیره پرواز
flight pay فوق العاده پرواز
flight plan طرح یا نقشه پروازهواپیماها
flight platform سکوی پرواز
flight of capital فرار سرمایه
flight navigator هدایتگر پرواز
flight from reality واقع گریزی
flight gear لباس پرواز
flight into sickness پناه بردن به بیماری
flight leader فرمانده پرواز
flight level سقف پرواز
flight level سطح ارتفاع پرواز
flight line خط پرواز
flight log دفتر وقایع پرواز
flight log دفتر ثبت وقایع پرواز
flight manifest بارنامه هواپیما
flight manifest بارنامه پرواز یا لیست مسافرین هواپیما
flight manual دستورالعمل پرواز
flight engineer مهندس پرواز
flight simulator شبیه ساز پرواز
top flight اعلی ترین مرتبه
top flight علو
path of flight مسیر پرواز
path of flight مسیر هواپیما
post flight بعد از پرواز
post flight بعد از خاتمه پرواز هواپیما
top flight بالاترین موفقیت
reconnaissance flight هواپیمای اکتشافی
reconnaissance flight پروازاکتشافی یا شناسایی
to put to flight فراری کردن
to put to flight گریزاندن
time of flight زمان پرواز هواپیما
time of flight زمان پرواز گلوله
instrument flight پرواز با کمک دستگاههای کنترل هواپیما
instrument flight پرواز کور
visual flight پرواز بصری
flight sister افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
flight square خانه فرار شطرنج
flight surgeon افسر پزشک نیروی هوایی
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
flight test ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
flight visibility قابلیت دید پرواز
free flight پرواز ازاد
free flight موشک ازاد
visual flight پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
he was put to flight ناگزیر شد که بگریزد
he was put to flight مجبوربفرار گردید
visual flight پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
space flight پرواز فضایی
flight deck عرشه ناو هواپیمابر
to connect with a flight به پرواز [دیگری] وصل شدن
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را لغو کنم.
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را اوکی کنم.
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را تائید کنم.
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را کنسل کنم.
What's the flight number? شماره پرواز چیست؟
Is it a direct flight? آیا پرواز مستقیم است؟
flight lieutenant سروان هوایی
flight lieutenants سروان هوایی
Is there a flight to Edinburgh? پرواز برای شهر ادینبورگ هست؟
return flight پرواز برگشت
flight attendant مهماندارهواپیما
flight deck پل پرواز
flight deck عرشه پرواز
flight decks عرشه ناو هواپیمابر
flight decks عرشه پرواز
flight decks پل پرواز
flight recorder جعبهسیاههواپیما
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
administrative flight هواپیمای اداری
flight control کنترل پرواز
flight instruments ابزارپرواز
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
flight bag کیفدوشی
flight computer کامپیوتر پرواز
flight clearance تعیین امنیت پرواز
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
flight clearance اجازه پرواز
flight arrow تیر مخصوص تیراندازی باپرواز منحنی و طویل
flight of stairs غرینزپله
check flight پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
capital flight فرار سرمایه
flight engineer مهندس مکانیک هواپیما مهندس پرواز
in-flight refuelling بنزینزندرحینپرواز
administrative flight پرواز اداری
flight coordination هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
in-flight communications ارتباطاتداخلپرواز
beacon flight پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
before flight inspection بازدید قبل از پرواز
flight control سیستم کنترل هواپیماها
flight attitude وضعیت پروازی
helicopter flight deck عرشهپروازهلیکوپتر
in-flight refuelling probe لولهبنزینرندرحینپرواز
flight information board تابلواطلاعاتپرواز
to miss a flight [plane] پرواز [خود] را از دست دادن
auxiliary flight surfaces سطوح پرواز کمکی
I'd like to book a flight to london. یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
flight readiness firing ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
single value ارزش منحصر بفرد
single up یک لا کردن طنابها
single last دوخت لب به لب
single zero صفرمنفرد
single یک نفره
every single day <adv.> هر روز
every single day <adv.> بطور روزانه
every single day <adv.> بطور یومیه
every single day <adv.> روزبروز
every single day <adv.> روزانه
every single day <adv.> همه روز
every single day <adv.> روز به روز
single فرد
is he still single? ایا هنوز تک است
is he still single? ایا هنوزعزب یا مجرد است
single فقط یک
single ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
single مسابقه یکنفره
single a زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
single عزب
single ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
single جدا کردن برگزیدن
single مجرد
single انفرادی
single استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
single واحد
single انتخاب کردن
single ازدواج نکرده
single منفرد
single تنها یک نفری
single تنها
single تک
single قایق یک نفره
single minded مصمم
single-handed یک دستی
single minded امین
single skinned یک پوسته
single stage یک طبقه
single skinned یک جداره
single stage یک طبقهای
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
single space تک فاصله تو هم
single minded بی تزویر
single sling باربردار یک بندی
single shot اسلحه تک تیر
single shot گلوله منفرد
single pneumonia اماس یک شش
single pole تک قطب
single pole چوبدستی تکی اسکی
single breasted دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single precision تک دقتی
single precision با دقت معمولی
single precision دقت واحد
single precision دقت تک
single precision دقت یگانه
single purpose تک منظوره
single-breasted دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single reduction تقلیل سرعت تکی
single-handed تنها
single shot یکبارهای
single shot تک گلولهای تک تیر
single step تک مرحلهای
single stepping پیمودن تک
single valued تک مقدار
single way switch کلید یکراهه
single whip قرقره قلاب تک قرقرهای
single address بایک نشانی
single action یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
single-decker اتوبوسیکطبقه
single sex مدرسهباشگاهویاارگانغیرمختلط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com