Dictiornary-Farsi | single purpose | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
single purpose	تک منظوره


Other Matches

to what purpose	برای چه منظور
to no purpose	بیهوده
to no purpose	بی نتیجه
to no purpose	بیخود
that is i. to this purpose	برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
for this purpose <adv.>	بدین وسیله
that is a to our purpose	این مخالف منظورماست
to purpose something	هدف چیزی [انجام کاری] را داشتن
he was in purpose to do it	در نظر داشت که ان کار رابکند
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
for this purpose <adv.>	از این رو
all purpose	همه منظوره
on purpose <idiom>	عمری
on purpose	عمدا"
for this purpose <adv.>	با توجه به این
purpose	هدف
purpose	نیت
purpose	قصد داشتن پیشنهادکردن
purpose	درنظر داشتن
purpose	پیشنهاد
purpose	عمد
purpose	هدف مقصود
purpose	منظور
purpose	عزم
purpose	قصد
purpose	مفهوم
purpose	غرض
purpose	مفاد
purpose	غایت
purpose	غرض مقصود
cross purpose	قصد متقابل
purpose made	کالاهای خاص
purpose made	کالای سفارشی
cross purpose	قصد مغایر
purpose-built <adj.>	اجرا شدنی
general purpose	همه منظوره
general purpose	بدرد هر کاری خورنده
genbral purpose	عام منظوره
genbral purpose	همه منظوره
general purpose	هر کاره
of set purpose	عمدا"
infirm of purpose	بی اراده
infirm of purpose	بی عزم
purpose-built <adj.>	شایسته
he speaks to the purpose	بیهوده نمیگوید
he speaks to the purpose	قصدی دارد
he speaks to the purpose	با منظورسخن میگوید
purpose-built <adj.>	هدفمند
purpose-built <adj.>	درست
it subserves our purpose	مارادر رسیدن بمقصودکمک میکند
it subserves our purpose	بدرد کارمامیخورد
purpose-built <adj.>	قابل استفاده
multi purpose	چند منظوره
purpose-built <adj.>	سودمند
purpose-built <adj.>	مفید
purpose-built <adj.>	عملی
purpose-built <adj.>	مناسب
serve one's purpose <idiom>	مفیدبودن شخص برای کاری مشخص
To do something on purpose ( deliberately ).	از قصد کاری را کردن
purpose-built	تکمنظوره برایمنظوریخاص
what is the purpose of thislaw	مقصود از این قانون چیست
special purpose	تک منظوره
special purpose	خاص منظوره
purpose-built <adj.>	قابل اجرا
special purpose	یک منظوره
purpose-built <adj.>	باصرفه
purpose-built <adj.>	دارای مزیت
purpose-built <adj.>	بدرد خور
purpose-built <adj.>	به درد بخور
purpose of the dam	منظور از سد
all purpose machine	دستگاه برای اهداف مختلف انیورسال
purpose-built <adj.>	کارکردی
all purpose canister	قوطی مواد منفجره همه منظوره
purpose of the dam	هدف سد
multi purpose vehicle	وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
multi purpose machine	ماشین چند کاره
special purpose computer	کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
It this case , the purpose has been defeated .	دراین مورد نقض غرض شده است
multi-purpose ladder	نردبانچندمنظوره
I intend going on purpose ( deliberately ) .	قصد سفردارم
general purpose program	برنامه عام منظوره
dual purpose gun	توپ دو کاره
general purpose ship	ناو چند کاربردی
general purpose register	ثبات همه منظوره
general purpose program	برنامه همه منظوره
general purpose machine	دستگاه برای اهداف مختلف
general purpose interface	میانگیر همه منظوره
general purpose computer	کامپیوتر همه منظوره کامپیوتر چند منظوره
special purpose programming language	زبان برنامه نویسی تک منظوره
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly.	بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
general purpose interface bus	مسیر میانگیر همه منظوره
general purpose operating system	سیستم عامل همه منظوره
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code	زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
I hope it serves ( answerew ) your purpose ( meets your view ) .	امید وارم نظرتان را تأمین کند
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks]	یونیماک [حمل و نقل]
single	ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
single zero	صفرمنفرد
single	فرد
single	واحد
single	قایق یک نفره
single	عزب
single	ازدواج نکرده
single	استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
every single day <adv.>	روز به روز
single	مسابقه یکنفره
single last	دوخت لب به لب
single up	یک لا کردن طنابها
single value	ارزش منحصر بفرد
single	منفرد
single	تک
single	تنها یک نفری
single	انفرادی
single	جدا کردن برگزیدن
single	انتخاب کردن
single	تنها
single	یک نفره
single	ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
is he still single?	ایا هنوزعزب یا مجرد است
single	مجرد
single a	زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
every single day <adv.>	روزانه
every single day <adv.>	روزبروز
every single day <adv.>	بطور یومیه
every single day <adv.>	بطور روزانه
single	فقط یک
every single day <adv.>	همه روز
is he still single?	ایا هنوز تک است
every single day <adv.>	هر روز
single tax	مالیات بر درامد انفرادی
single transposition	نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
single stepping	دقت یگانه پیمودن یگانه
single stepping	در یک مرحله انجام دادن یا شدن
single tax	مالیات انفرادی
single track	فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
single track	تک راهه
single throw	یک لنگی
single tax	مالیات واحد
single unit	یکان منفرد
single stepping	پیمودن تک
single shot	یکبارهای
single reduction	تقلیل سرعت تکی
single precision	دقت یگانه
single precision	دقت تک
single precision	دقت واحد
single precision	با دقت معمولی
single precision	تک دقتی
single pole	چوبدستی تکی اسکی
single pole	تک قطب
single shot	گلوله منفرد
single shot	تک گلولهای تک تیر
single step	تک مرحلهای
single stage	یک طبقه
single stage	یک طبقهای
single space	تک فاصله تو هم
single space	در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
single sling	باربردار یک بندی
single skinned	یک جداره
single skinned	یک پوسته
single shot	اسلحه تک تیر
single pneumonia	اماس یک شش
single unit	یکان مستقل
single cream	خامهپرچرب
single parent	بچهایکهفقطیاپدرویامادرداشتهباشد
single sex	مدرسهباشگاهویاارگانغیرمختلط
single-decker	اتوبوسیکطبقه
single line	خط مجزا
single line	خط تنها
single line	ردیف مجزا
single line	ردیف تکی
single yarn	نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
a single room	یک اتاق یک نفره
with single cream	با کرم یا خامه کم
single flight	پرواز رفت
to be single-minded <idiom>	مصمم بودن [اصطلاح]
single user	تک کاربری
single valued	تک ارز
single valued	تک ارزشی
single valued	تک مقدار
single way switch	کلید یکراهه
single whip	قرقره قلاب تک قرقرهای
single seat	صندلییکنفره
single-digit <adj.>	تک رقمی
single-digit <adj.>	یک رقمی
single reed	نیتکی
single scull	پارویتکنفره
single-use tableware	ظروف یک بار مصرف
single twist	تکدورانی
single sign-on	ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
single haneded	تنهایی
single file	به ستون یک حرکت کنید
single file	ستون یک
single file	یک ردیف ستون
single file	صف نظامی که یکی یکی پشت سرهم باشند
single envelopment	احاطه یک طرفه
single entry	حسابداری ساده
single-minded	بی تزویر
single entry	حسابداری فردی
single ended	یکسو
single ended	یکطرفه
single file	به ستون یک