English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
single-span beam bridge پلمیلهایتکدهانهای
Other Matches
multiple-span beam bridge پلمیلهایچنددهانهای
single span deep beam تیر تیغه یک دهانه
the span of a bridge چشمه یا دهانه پل
multi span bridge پل چند دهانه
multi span deap beam تیر تیغه چند دهانه
beam bridge پلمیلهای
single-leaf bascule bridge اهرم پلمتحرک
span تاق بستن
span وجب
span وجب کردن
span چشمه
span مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
span دهانه نظری
span new کاملا تازه
span فاصله دو تکیه گاه تیر
span فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span پل زدن روی رودخانه
span جفت
span دهانه
span باراویز
span گستردگی
span پوشش اندازه
span دهنه
span وجب یک وجب
span مدت معین
span new خیلی تازه
span فاصله معین
span saw اره قابدار
span saw اره قاب دار
span اندازه گرفتن
span پل بستن
span new تروتازه
span محدوده
span فرفیت
span مهار
span افسار
spic and span <idiom> خیلی تمیز ومرتب
effective span دهانه موثر
time span دوره زمان
spun or span گذشته
arch span دهانه طاق
time span فاصله زمان
time span گذشت زمان
memory span فراخنای یاد
adjacent span دهانه متصل
mid span نقطه وسط دهانه
mid span مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
suspended span دهانهدروا
spick and span تروتمیز
spick and span کاملاتازه
spick and span نو
span of attention فراخنای توجه
theoretical span دهانه نظری
interior span دهانه داخلی
clear span دهانه موثر
spic and span اراسته ومرتب
spic and span تروتمیز
spic and span کاملاتازه
spic and span نو
clear span دهانه ازاد
span wire سیم بکسل
span wire سیم مهار
span of control حوزه نظارت
span of consciousness فراخنای هشیاری
spick and span اراسته ومرتب
spick-and-span نو
spick-and-span کاملاتازه
side span دهانهجانبی
lift span پلبالارو
reading span فراخنای خواندن
recognition span فراخنای بازشناخت
centre span مرکزپل
cantilever span گستردگیپایه
adjacent span دهانه متصل
life span عمر
arch span فاصله داخلی پشت بندها
spick-and-span تروتمیز
visual span فراخنای دیداری
shear span دهانه نیروی برشی
spick-and-span اراسته ومرتب
attention span فراخنای توجه
blade span axis محور تغییر گام ریشه تیغه
arresting sheave span محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
word span test ازمون فراخنای واژه ها
digit span test ازمون فراخنای ارقام
bridge پل زدن
bridge دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge پل فرماندهی کشتی
bridge وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge compassplatform : syn
bridge پل فرماندهی
bridge جسر
bridge برامدگی بینی
bridge پل
bridge سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridge بازی ورق
bridge پل ساختن
bridge اتصال دادن
beam عرض ناو
beam پرتو
beam شعاع
t beam تیراهن T شکل
beam تیر
beam نورافکندن پرتوافکندن
beam شاهپر تیرعمارت
h beam تیر بال پهن
beam میله
beam شاهین ترازو
i beam تیر اهن یا فولاد
i beam or i beam تیری که به شکل ) باشد
t beam تیر سپری
beam عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
off the beam <idiom> اشتباه ،خطا
beam عریضترین قسمت قایق
beam ستون
beam دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
beam ترازو میله
beam نورد
beam باریکه
beam حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
beam مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
beam تیر بنا
on the beam <idiom> خوب انجام دادن
beam شاه تیر فرسب
beam تیرک
beam تیر سقف
beam نورافکندن
magnetic bridge پل مغناطیسی
loading bridge پل بارگیری
lever bridge پل بالا رو
movable bridge پل متحرک
movable bridge پلی که میشودجابجا نمود
inductance bridge پل اندوکتیویته
lattice bridge پل شبکهای
magnetic bridge پل رلوکتانس
lattice bridge پل نردهای
irish bridge پل ایرلندی
lever bridge پل باز شو
maxwell m l bridge پل ماکسول
measuring bridge پل اندازه گیری
irish bridge ابنمای مغروق
maxwell bridge پل اندازه گیری ماکسول
lifting bridge پل بالارو
irish bridge پل مغروق
flying bridge پل هوایی
flying bridge پل شناور
flying bridge پل موقتی
flumed bridge پل تنگ کننده معبر اب
floating bridge پل متحرک موقتی
flag bridge پل پرچم
floating bridge پل شناور
float bridge پل شناور
flag bridge پل تیمساران
fixed bridge پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed bridge پل ثابت
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
foot bridge پل پیاده رو
irish bridge اب نما
impedance bridge پل اندازه گیری مقاومت
impedance bridge پل امپدانس
highway bridge راپل
heydweiler bridge پل هایدویلر
handling bridge پل بار
girder bridge پل تیر حمالی
girder bridge پل پوتری
girder bridge پل چند تکه قابل نصب رویهم
girder bridge پل بیلی متوسط
gap bridge گلویی ماشین تراش
pedestrian bridge پل پیاده رو
navigating bridge پل ناوبری
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
bridge assembly برآمدگیسیمها
bass bridge پایهباس
arch bridge پلقوسدار
wien bridge پل وین
wheatstone bridge مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
weigh bridge قپان تخت قنطار کش
weatstone bridge پل ویتستن
truss bridge پل اسکلت فلزی
truss bridge پل خرپایی
truss bridge پل با تیر مشبک
truss bridge پل دارای اسکلت اهنی
trestle bridge پل پایه خرپایی
treadway bridge پل دوخطه
bridge of nose برآمدگیبینی
compass bridge قطبنمایعرشهکشتی
lattic-bridge تیر حمال مشبک
lattic-bridge پل نرده ای
bridge finance وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
bridge loan وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
water under the bridge <idiom> همه چیز عوض شده
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
treble bridge پلصدایزیر
transporter bridge پلانتقال
through arch bridge پلکمانسراسری
portal bridge پلدروازهای
lift bridge پلبالارو
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com