English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
English Persian
slave driver نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
Other Matches
slave غلام
slave پیرو
slave کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slave صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slave بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slave پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slave ترمینالی که با کامپیوتر اصلی یا ترمینال کنترل شود
slave محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slave مملوک
slave بنده
slave برده
slave زرخرید اسیر
slave غلامی کردن
slave سخت کارکردن
slave mode حالت پیرو یا برده
slave trade برده فروشی
slave station ایستگاه فرعی
slave merchant برده فروش
galley slave غلام
galley slave مزدور زحمتکش
galley slave غلام پاروزن
To emancipate a slave. برده ای را آزاد کردن
female slave جاریه
escaped slave برده فراری
escaped slave عبد ابق
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
slave labour بردهداری
master slave ارباب و برده
slave ant مورچه کارگر
slave computer کامپیوتر برده
slave holder زرخرید
negro slave کاکا
negro slave غلام زنگی
negro slave غلام سیاه
slave holder دار
female slave کنیز
slave drivers نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
master slave manipulator یک شانه
master slave system سیستم ارباب و برده
female slave with a child master her from child witha
master slave manipulator بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
female slave with a child ام ولد
master slave system سیستم راهبر پیرو
male slave or servant غلام
A slave bought with money is more free than he who. <proverb> بنده زر خرید آزادتر از بنده شکم است .
To work like a horse ( dog, slave ) . مثل خر کا رکردن
master slave computer system یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
previous master of a liberated slave معتق
driver برنامه راه اندازی
driver یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver راننده گرداننده
driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
driver اتومبیل ران
driver راننده اتومبیل راننده ارابه
driver چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
driver مرحله تحریک
driver محرک
driver راننده
driver شوفر سورچی
driver گاری چی
driver راه انداز
stake driver تیرکوب
screw driver اچار پیچکشی
screw driver اچار پیچ گوشتی
screw driver پیچ گوشتی
winch driver متصدی دوار
winch driver winchoperator : syn
water driver مقنی
test driver برنامهای که اجرای برنامه دیگر را در مقابل مجموعهای از دادههای ازمایشی هدایت کند
cab driver رانندهی تاکسی
cab driver تاکسیران
driver's cab کابینلکوموتیوران
driver's licence گواهینامهرانندگی
owner-driver رانندهایکهمالکخودرونیزباشد
train driver راننده قطار
stake driver بوتیمار معمولی امریکایی
quill driver قلم زن
quill driver نویسنده
ass driver خرک چی
device driver برنامه راه اندازی دستگاه
device driver محرک دستگاه
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
database driver برنامه راه انداز پایگاه داده
catch driver راننده اجیر ارابه
camel driver شتردار
camel driver ساربان
bus driver راننده اتوبوس
bus driver محرک گذرگاه
assistant driver کمک راننده
assistant driver شاگرد شوفر
ass driver خرران
driver's dormitory خوابگاه رانندگان
driver's mate شاگرد راننده
elephant driver پیلبان
pile driver شمعکوب
driver unit واحد محرک
pile driver تیرکوب
peripheral driver محرک جنبی
mule driver قاطر چی
mule driver استربان
line driver محرک خط
engine driver لوکوموتیوران
pile driver ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
provisional driver راننده تازه کار ارابه
printer driver برنامه راه انداز چاپگر
line driver خط ران
locomotive driver [British E] راننده قطار
blocking oscillator driver راه انداز اوسیلاتور انسدادی
cordless drill driver دریل برقی [دریلی که با باطری کار می کند] [ابزار]
steam pile driver دنگ بخاری
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
steam pile driver شمعکوب بخاری
back-seat driver آدم فضول
installable device driver درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
If Ali is the camel-driver , he knows where to lea. <proverb> اگر على ساربان است مى داند شتر را کجا بخواباند .
The driver coaxed his bus through the snow. راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
to pass your driver's license test at the first attempt آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com