Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (7 milliseconds)
English
Persian
slave labour
بردهداری
Other Matches
slave
غلام
slave
پیرو
slave
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slave
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slave
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slave
پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slave
ترمینالی که با کامپیوتر اصلی یا ترمینال کنترل شود
slave
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slave
مملوک
slave
بنده
slave
برده
slave
زرخرید اسیر
slave
غلامی کردن
slave
سخت کارکردن
slave station
ایستگاه فرعی
slave driver
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
slave drivers
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
To emancipate a slave.
برده ای را آزاد کردن
slave trade
برده فروشی
galley slave
غلام
galley slave
مزدور زحمتکش
galley slave
غلام پاروزن
female slave
جاریه
escaped slave
عبد ابق
escaped slave
برده فراری
female slave
کنیز
slave merchant
برده فروش
slave mode
حالت پیرو یا برده
master slave
ارباب و برده
negro slave
غلام زنگی
negro slave
کاکا
white slave
استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
slave ant
مورچه کارگر
slave computer
کامپیوتر برده
slave holder
زرخرید
slave holder
دار
negro slave
غلام سیاه
female slave with a child
master her from child witha
female slave with a child
ام ولد
master slave manipulator
یک شانه
male slave or servant
غلام
master slave manipulator
بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
master slave system
سیستم ارباب و برده
master slave system
سیستم راهبر پیرو
in labour
در حال زایمان
in labour
سر زا
f.labour
بیگاری
labour
تقلاکردن
labour
کوشش کردن
labour
نیروی انسانی
labour
کارگر
labour
حزب کارگر
labour
کارگر عمله
labour
درد زایمان
labour
زحمت کشیدن
labour
کار
labour
رنج
labour
زحمت کوشش
previous master of a liberated slave
معتق
To work like a horse ( dog, slave ) .
مثل خر کا رکردن
A slave bought with money is more free than he who.
<proverb>
بنده زر خرید آزادتر از بنده شکم است .
master slave computer system
یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
skilled labour
کارگر ماهر
labour day
روز کارگر
unskilled labour
کارهایی که استادی
bonded labour
کارکردندرقبالپولیکهقبلاقرضگرفتهشده
unskilled labour
نخواهد
unskilled labour
کارگرانی که کارشان استادای نخواهد
unpaid labour
بیگاری
unpaid labour
بیگار
statute labour
کار اجباری
statute labour
بیگاری
statute labour
بیگار
labour force
مردمیکهتوانائیکارکردندارند
labour market
متقاضیکار
labour-intensive
صنعتیکهبهتعدادکارگرزیادینیازمنداست
premature labour
زاییمان پیش از موعد طبیعی
manual labour
امضای دستی
forced labour
کار اجباری
forced labour
بیگاری
direct labour
دستمزد مستقیم
day labour
کار روزمزد
common labour
کارگر عمومی
casual labour
کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
casual labour
کارگر اتفاقی
labour-saving
کار کم کن رنج گاه
labour saving
کار کم کن رنج گاه
hard labour
اعمال شاقه
Labour Party
حزب کارگر
divisions of labour
تقسیم کار
date labour
کار روز مزد
labour union
اتحادیه کارگران
labour policy
سیاست استخدام کارکنان
labour office
اداره کارگزینی
labour law
حقوق کار
labour law
قانون کار
division of labour
تقسیم کار
labour code
قانون کار
labour act
قانون کار
indirect labour
کار غیرمستقیم
indirect labour
هزینه دستمزد غیرمستقیم
labour is often the father of pleasure
<proverb>
مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
to labour
[British English]
در کار رنج بردن
[زحمت کشیدن ]
imprisonment with hard labour
حبس با اعمال شاقه
international labour organization
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
labour intensive industry
صنعت کاربر
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
child labour legislation
قانون مربوط به کارخردسالان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com