English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (10 milliseconds)
English Persian
slip casting روش ریخته گری لغزشی
Other Matches
casting چدن ریزی
casting ریخته گی
casting ریخته گری
casting ریختن فلز مذاب به داخل قالب
casting روش قلاب اندازی
casting قطعه ریخته گی
down hill casting ریخته گری مستقیم
casting vote رای قاطع
group casting ریخته گری
direct casting ریخته گری مستقیم
fusion casting ریخته گری ذوبی
fly casting مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
fly casting استفاده از حشره مصنوعی درماهی گیری
casting votes رای قاطع
die casting ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
die casting روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
composite casting ترکیبی
centrifugal casting ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
bottom casting قطعات ریخته گی بسته
casting rod چوب ماهیگیری
casting out nines مقابله نه نهی
art casting ریخته گری صنعتی
bait casting پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
group casting ریخته گری گروهی
ingot casting ریخته گری شمش
precision casting ریخته گری دقیق
press casting ریخته گری فشاری
pressure casting قطعه ریخته گری فشاری
pump casting بدنه پمپ
sand casting ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
sand casting ریخته گری ماسهای
shell casting ریخته گری پوستهای
tournament casting مسابقه قلاب اندازی
steel casting پروفیل فولادی ریخته گری
spin casting پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
composite casting ریخته گری مرکب
non ferrous casting قطعه ریخته گی غیراهنی
metal casting ریخته گری فلز
mallable casting ریخته گری چکش خوار
iron casting ریخته گری اهن
die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای
rate of die casting سرعت ریخته گری حدیدهای
dry sand casting ریخته گری ماسهای خشک
steel casting foundry ریخته گری پروفیل فولاد
gravity die casting ریخته گری حدیدهای ثقلی
spin casting rod چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spin casting reel قرقره چرخان ماهیگیری
ingot casting car واگن ریخته گری شمش
brass pressure casting برنج ریختگی فشاری
direct chill casting ریخته گری مستقیم تبریدی
pressure die casting ریخته گری حدیدهای فشاری
die casting alloy الیاژ ریخته گری حدیدهای
permanent mold casting ریجه
pig casting machine دستگاه ریخته گری شمش
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
continous casting method روش ریخته گری دائمی
die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای
shell moulded casting قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
centrifugal casting process طریقه ریخته گری گریز از مرکز
mis run casting ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
centrifugal casting machine دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
mis run casting ریخته گری غلط
centrifugal casting process فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
pressure die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
hot mold centrifugal casting process فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
to slip off or away جیم شدن
to slip off or away نادیده رفتن
slip ازقلم انداختن
slip اشتباه کردن
slip لغزیدن
slip سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slip شیب
let slip از دست دادن
let slip ازاد کردن
let slip ول کردن
slip خفت
slip گریختن سهو کردن
slip لیز خودن
slip خطا
slip سهو
slip اشتباه لیزی
slip گمراهی
slip قلمه سرخوری
slip تکه کاغذ
slip زیرپیراهنی
to let slip از دست دادن
to let slip سردادن
to let slip رهاکردن
slip جدا شدن لنگر اززمین
slip ملافه
slip روکش متکا
slip نهال
slip اولاد
slip نسل لغزیدن
slip محل توپگیر پشت محافظ میله
slip on لباس گشاد
slip up سرخوردن
slip up اشتباه کردن
slip up شکست خوردن
to let something slip چیزی را نادیده گرفتن
slip-up سرخوردن
slip-up اشتباه کردن
slip-up شکست خوردن
to let something slip چیزی را زیر سبیلی رد کردن
slip خطا در بافت
slip لغزش
slip اشتباه در نقشه خوانی
slip یادداشت
slip سریدن
slip پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slip صورت
slip فهرست
slip روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
foundation slip زیرپوشبندی
slip of the tongue <idiom> حرفی رانسنجیده زدن
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
half-slip زیرداخلی
slip stitch بخیه نامریی
slip one's mind <idiom> فراموش شده
slip sheet صفحه اضافی
slip sheet صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
slip ring اسلیپ رینگ
slip ring حلقه سایشی
turn and slip زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
towing slip خفت یدک
to give one the slip از دست کسی گریختن
To slip away . To dash out . قا چاق شدن ( بی خبر رفتن )
To let something slip thru ones fingers . چیزی را از کف دادن
paying-in slip فرمیکهدرزمانپرداختپولیاکشیدنچکپرمیکنید
slip rope مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
give someone the slip <idiom> از کسی فرار کردن
to make a slip لغزش خوردن
to make a slip خطا کردن
pink slip <idiom> برگه اخراج از شغل
slip-on pyjamas بیژامهراحتی
to give one the slip کسیراازخودوا کردن
slip regulator تنظیم کننده لغزش
slip proof مقام در برابر لغزش
slip-ons لباس گشاد
deposit slip اعلامیه پرداخت سپرده
forward slip جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
free from slip خالی از لغزش
free from slip بدون لغزش
half slip ژوپن
forward slip پیش افتادگی
half slip زیر پیراهنی
land slip ریزش سنگ از کوه
snow slip بهمن
slip rings حلقههای لغزان
black slip خفت پران
slip road سربالایی اتصال
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road فرازبند
slip-ups سرخوردن
slip-ups اشتباه کردن
slip-ups شکست خوردن
Freudian slip لغزش فرویدی
billet slip کارت محلهای افراد
billet slip لوحه اسکان افراد
leg slip محل توپگیر پشت میله دار
pillow slip روبالش
pillow slip جلدبالش .
slip formwork قالب بندی لغزان
slip gelley رانگا
slip gelley رامکا
slip joint اتصال ازاد
slip knot گره خفت
slip knot گره زود گشا
slip of the pen سهو قلم
slip of the tongue لغزش زبان
slip plane سطح لغزش
slip form قالب لغزنده
side slip یک برشدن یا سر خوردن
sick slip برگ اعزام به بیمارستان
side slip بچه حرامزاده
slide slip سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
slip band نوار لغزش
screw slip خفت پیچی
slip carriage واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
riding slip خفت احتیاطی
slip ring motor موتور القائی با حلقه لغزان
anti-slip shoe پایهضدلغزش
anti-slip foot پایه ضد لغزش
slip-stitched seam کوکشیبداردرز
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
anti slip plate ورقه ضد لغزش
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
Slip of the tongue (pen). اشتباه لفظی (نگارشی )
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
To miss the bus . To slip up . قافیه را باختن
slip joint pliers نوعی انبردست
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
Do not let this opportunity slip.Do not lose ( pass up ) this opportunity . این فرصت را از دست ندهید
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com