English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8 milliseconds)
English Persian
slip formwork قالب بندی لغزان
Other Matches
formwork قالب بندی
face formwork قالب بندی نما
face formwork قالب بندی نهایی
formwork exposed قالب بندی سطوح مرئی
formwork unexposed قالب بندی سطوح نامرئی
panel formwork تخته قالب بندی بتن
sliding formwork قالببندی لغزان
shell formwork قالب بندی غلافی
panel formwork قالببندی پیاده شونده
formwork with vacuum chambers قالب بندی با خلاء
formwork at cirved section قالب بندی در سطوح منحنی
basic type single tier formwork قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
basic type double tier formwork قالب بندی بالارونده با تختههای مشابه
let slip ازاد کردن
slip up اشتباه کردن
slip up شکست خوردن
slip-up سرخوردن
slip-up اشتباه کردن
let slip ول کردن
slip-up شکست خوردن
let slip از دست دادن
slip جدا شدن لنگر اززمین
to let something slip چیزی را نادیده گرفتن
to let something slip چیزی را زیر سبیلی رد کردن
slip خطا در بافت
slip اشتباه در نقشه خوانی
to slip off or away جیم شدن
to slip off or away نادیده رفتن
to let slip رهاکردن
to let slip سردادن
to let slip از دست دادن
slip up سرخوردن
slip ازقلم انداختن
slip شیب
slip لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slip روکش متکا
slip خفت
slip محل توپگیر پشت محافظ میله
slip پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slip سریدن
slip سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip اشتباه کردن
slip گریختن سهو کردن
slip لیز خودن
slip لغزیدن
slip نسل لغزیدن
slip اولاد
slip نهال
slip یادداشت
slip صورت
slip فهرست
slip ملافه
slip خطا
slip زیرپیراهنی
slip تکه کاغذ
slip سهو
slip گمراهی
slip روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip on لباس گشاد
slip اشتباه لیزی
slip قلمه سرخوری
slip لغزش
slip plane سطح لغزش
slip proof مقام در برابر لغزش
slip regulator تنظیم کننده لغزش
to give one the slip کسیراازخودوا کردن
slip stitch بخیه نامریی
slip ring حلقه سایشی
slip ring اسلیپ رینگ
slip rope مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
slip sheet صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
slip sheet صفحه اضافی
to give one the slip از دست کسی گریختن
to make a slip خطا کردن
give someone the slip <idiom> از کسی فرار کردن
pink slip <idiom> برگه اخراج از شغل
slip of the tongue <idiom> حرفی رانسنجیده زدن
To let something slip thru ones fingers . چیزی را از کف دادن
paying-in slip فرمیکهدرزمانپرداختپولیاکشیدنچکپرمیکنید
slip-on pyjamas بیژامهراحتی
slip one's mind <idiom> فراموش شده
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
foundation slip زیرپوشبندی
turn and slip زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
towing slip خفت یدک
half-slip زیرداخلی
To slip away . To dash out . قا چاق شدن ( بی خبر رفتن )
to make a slip لغزش خوردن
slip road فرازبند
deposit slip اعلامیه پرداخت سپرده
forward slip پیش افتادگی
forward slip جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
free from slip خالی از لغزش
free from slip بدون لغزش
half slip ژوپن
half slip زیر پیراهنی
land slip ریزش سنگ از کوه
slip rings حلقههای لغزان
black slip خفت پران
billet slip لوحه اسکان افراد
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road سربالایی اتصال
slip-ons لباس گشاد
slip-ups سرخوردن
slip-ups اشتباه کردن
Freudian slip لغزش فرویدی
billet slip کارت محلهای افراد
slip-ups شکست خوردن
snow slip بهمن
leg slip محل توپگیر پشت میله دار
pillow slip روبالش
slip carriage واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
slip casting روش ریخته گری لغزشی
slip form قالب لغزنده
slip gelley رانگا
side slip بچه حرامزاده
slip gelley رامکا
slip joint اتصال ازاد
slip knot گره خفت
slip knot گره زود گشا
slip of the pen سهو قلم
slip of the tongue لغزش زبان
slip band نوار لغزش
riding slip خفت احتیاطی
slide slip سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
sick slip برگ اعزام به بیمارستان
pillow slip جلدبالش .
screw slip خفت پیچی
side slip یک برشدن یا سر خوردن
slip joint pliers نوعی انبردست
To miss the bus . To slip up . قافیه را باختن
anti-slip shoe پایهضدلغزش
anti-slip foot پایه ضد لغزش
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
anti slip plate ورقه ضد لغزش
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
slip-stitched seam کوکشیبداردرز
Slip of the tongue (pen). اشتباه لفظی (نگارشی )
slip ring motor موتور القائی با حلقه لغزان
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
Do not let this opportunity slip.Do not lose ( pass up ) this opportunity . این فرصت را از دست ندهید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com