Dictiornary-Farsi | slope of lift curve | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
slope of lift curve	شیب منحنی برا


Other Matches

lift curve	منحنی برا
slope	شیب دار
slope	شیب سربالایی
slope	شیب منحنی
slope	شیب نمودار
slope	سرازیری
slope	سربالایی کجی
slope	انحراف
slope	سراشیب کردن سرازیر شدن
slope	شیب
slope	زمین سراشیب شیب
slope	دامنه
maximum slope	بیشترین شیب
maximum slope	حداکثر شیب
negative slope	شیب منفی
stability of slope	پایداری ترانشه
slope weir	بندسرریز با رویه شیبدار
slope wash	شیب شست
slope soaring	بلند شدن به هوا از بالای تپه
slope weir	شادروان با رویه شیبدار
gentle slope	شیب ملایم
convex slope	شیب محدب
continental slope	شیب قارهای
concave slope	مقعر
concave slope	شیب مقعر
mountain slope	کوهشیبدار
bed slope	شیب کف
angle of slope	زاویه شیب
slope arm	بند فنگ
slope of falp	شیب زاویه فرود
reverse slope	ضد شیب
reverse slope	شیب معکوس
forward slope	شیب متمایل به جلو
forward slope	شیب جلو
glide slope	زاویه فرود ازاد هواپیما یاموشک
slope angle	زاویه شیب
positive slope	شیب مثبت
slope guages	اشل شیب سنج
slope kerb	جدول شیبدار
slope of embankment	شیروانی کند
slope of falp	شیب فرودهواپیما
slope of embankment	شیروانی خاکریزی
slope of cutting	شیروانی خاکبرداری
slope of cutting	دامنه برش یا سینه برش شیروانی کند
slope of bankment	دامنه خاکریز یا سینه خاکریز
slope of a roof	شیب شیروانی
accross the slope system	شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
accross the slope system	شبکه تقائی
rip par in dam slope	سنگ ریزی در شیب سد
to get a lift with somebody	سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
lift	سرقت کردن
to get a lift from somebody	سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
lift well	چاه بالابر
lift well	چاه اسانسور
useful lift	اختلاف بین وزن ثابت ایروستات و وزن کل
lift on	بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lift off	جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو
lift off	بلند شدن هواپیما یا موشک
Where is the lift?	آسانسور کجاست؟
lift	سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
lift-off	تخلیه کشتی توسط جرثقیل
lift	بالارو دامنه بالابری
lift	بالا دادن
lift	بالابردن
lift	جرثقیل
lift	پیشرفت
lift	بار زدن
lift	برا
lift	بلند کردن شریک رقص اززمین
lift	بالابر
lift	برداشتن
lift	رفع کردن
lift	بالا بردن
lift	دزدیدن
lift	وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lift	از جاکندن
lift	بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift	آسانسور
lift-off	جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
lift	بالارفتن
lift	مرتفع بنظرامدن بلندی
lift	بالابری
lift	سرقت ترقی
lift	یک وهله بلندکردن بار
lift	دزدی
lift	بلند کردن
lift	فرفیت
lift	حمل و نقل هوایی
lift	حمل کردن
lift	مقدورات هوایی
lift	اسانسور
lift	جر ثقیل بالا بر
lift	بالارو
lift	ترفیع اسانسور
v curve	منحنی "وی "
s curve	خم اس
curve	خط منحنی منحنی مسیر
s curve	منحنی S
s curve	منحنی اس
curve	منحنی
curve	پیچ
curve	منحنی نمودار بالیستیکی
curve	منحنی خم
curve	خم
curve	کم کم منحرف شدن
curve	خمیدن
curve	انحناء
curve	چیز کج
curve	خط منحنی
j curve	منحنی جی
curve	خط خمیده
lift truck	خودرو دارای جرثقیل
lift pass	پاس عمقی
lift the seizure	رفع توقیف
lift fire	قطع کردن اتش از روی یک هدف
lift fire	بلند کردن اتش
lift fan	توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
lift pump	تلمبه کششی
lift thrust	نسبت برا به تراست
lift the ban on	رفع توقیف کردن
lift strut	پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift engine	توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
lift cruise	توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
lift shaft	محور بالابر
lift wire	سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift dumper	کاهنده برا
olympic lift	کنده یک چاک
opportune lift	فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
poma lift	تله اسکی میلهای برای انتقال نفر بنفر
lift helicopter	هلی کوپترحمل و نقل
lift helicopter	هلی کوپتر باری
lift vector	بردار برا
lift frequency	تعداددفعات حمل بار
lift frequency	تناوب حمل و نقل
lift fire	زیادکردن برد اسلحه
lift control	کنترل اسانسور
lift van	صندوقچه محکم
olympic lift	بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
lift van	یخدان
lift valve	سوپاپ بالارونده
lift truck	لیفتراک
to not lift a finger <idiom>	اصلا هیچ کاری نکردن
You can lift the piano alone.	تنهائی نمی توانی پیانو رابلند کنی
Lift up the table.	سرمیز رابلند کن
face lift	عملجراحیکشیدنپوستصورت
scenery lift	چشماندازآسانسور
lift span	پلبالارو
lift cord	طناببالابر
lift bridge	پلبالارو
lift a blockade	محاصره را پایان دادن
lift [of a pump]	مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump]	مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
to not lift a finger <idiom>	دست به سیاه و سفید نزدن [اصطلاح]
to give somebody a lift	به کسی سواری دادن
to give somebody a lift	کسی را سوار کردن
to offer somebody a lift	به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
lift [of a pump]	مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
lift arm	دستهبالابر
valve lift	کل حرکت خطی سوپاپ لایهای
to give one a lift	کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
ti lift one's head	نیرو گرفتن
t bar lift	تله اسکی دونفره یا کلنگی
suction lift	بلندی مکش
suction lift	ارتفاع نظیر مکش در پمپ
suction lift	ارتفاع مکش
static lift	برای استاتیک
to lift one's hand	سوگند خوردن
to lift one's hand	دست به سوگند برداشتن
to lift up one's hand	دست بدعا برداشتن
translational lift	برای انتقالی
total lift	برای کل
topping lift	طناب وصل به دکل برای نگهداری تیر اصلی افقی
topping lift	مهار بالایی
top lift	طبقه زیرین پاشنه پا
to lift up one's horn	مغرور بودن
to lift up one's horn	جاه طلب بودن
to lift up one's heel	لگد زدن
shoe lift	پاشنه کش
lift coefficient	ضریب برا
lift axis	محور برا
jet lift	استفاده از تراست موتورجت
j bar lift	تله اسکی میلهای دونفره
assault lift	ترابری هجومی
assault lift	حمل و نقل هوایی هجومی
asymmetrical lift	برای نامتقارن
back lift	حرکت چوب کریکت به عقب پیش از ضربه
dynamic lift	برای دینامیکی
center of lift	مرکز برا
derrick lift	کشیدن وزنه به روی سینه باپاهای راست
economic lift	عمر قانونی وسیله
heavy lift	حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
hydraulic lift	بلند کردن اب به نیروی اب
economic lift	عمرقانونی
false lift	برای کاذب
dissymmetry of lift	ناهم اندزگی برا
ski lift	تله اسکی
ski lift	دستگاه حمل اسکی بازان ویاتماشاچیان به قله کوه تلسکی
deal lift	بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
dead lift	کوشش بیهوده
ski lift	تخت روان