English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
smart machine ماشین هوشیار
Other Matches
smart زرنگ
smart هوشمند
smart باهوش
smart buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
smart کارت پلاستیکی به همراه حافظه و ریز پردازنده توکار , که برای ارسال مستقیم حافظه یا مشخصات کاربر به کار می رود
smart سوزش داشتن
smart تیر کشیدن
smart جلوه گر
smart باهوش شیک
smart ناتو
smart زیرک
you shall smart for it سزای اینکار را خواهید دید
smart terminal پایانه هوشیار
smart weed زرنجبیل سگ
smart weed فلفل ابی
smart money مطلع
smart aleck ژیگوله
smart card کارت هوشمند
smart machines ماشینهای هوشمند
smart money پاداش زیان
smart terminal ترمینال هوشمند
smart set از ما بهتران
smart set شیک پوش
smart set انجمن شیک پوشان
smart money خسارت
smart aleck ادم جلف
smart money غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
He is too clever(smart,shrewd). زیاده از حد زرنگ (نا قلا) است
You are a smart cookie. [American E] شما آدم باهوشی [تیزی] هستید. [اصطلاح روزمره]
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
two way machine ماشین دو راهه
machine sensible قابل درک توسط کامپیوتر
machine که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine دستگاه
machine عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine تراشیدن ماشین
machine براده برداشتن
machine شیارانداختن روی فلز
machine تراشکاری کردن صیقل کردن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine بیت اجرا میشود
machine بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine ماشین
machine کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
mowing machine ماشین علف چینی
printer machine ماشین چاپ
mowing machine علف چین
molding machine دستگاه قالب گیری
milling machine دستگاه فرز
milling machine ماشین فرز
milling machine ماشین تراش
milking machine ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
machine word کلمه ماشین
machine welding جوشکاری ماشینی
machine translation ترجمه ماشینی
multi way machine دستگاه چند راهه
object machine ماشین مقصود
scouring machine ماشین سایش
scouring machine ماشین سمباده
mortising machine دستگاه کام کنی
sanding machine ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
reeling machine چرخک
reeling machine ماشین نخ پیچی
reaping machine ماشین درو
punching machine دستگاه پانچ
punching machine دستگاه منگنه
punching machine ماشین سوراخکن
printer machine دستگاه چاپ
planing machine ماشین کندگی
planer machine ماشین صفحه تراش
open machine ماشین باز
sandblast machine ماشین ماسه پاش
machine time زمان ماشین کاری
machine capacity فرفیت ماشین
machine fault عیب ماشین
machine fault نقص ماشین
machine foundation پایه دستگاه
machine frame چارچوب دستگاه
machine gunner مسلسل چی
machine independent مستقل از ماشین
machine instruction دستورالعمل ماشین
machine intelligence هوش ماشین
machine error خطای ماشین
machine equipment تجهیزات ماشین
machine check برسی ماشین
sub-machine gun تیربار خودکار
machine cycle چرخه ماشین
machine dependent وابسته ماشین
machine dependent وابسته به ماشین
machine designer طراح ماشین
machine down time زمان توقف ماشین
machine down time زمان معطلی دستگاه
machine interupption وقفه ماشین
machine language زبان ماشین
machine readable خواندنی توسط ماشین
machine readable قابل خواندن توسط ماشین
machine recognization بازشناختی توسط ماشین
machine representation نمایش ماشیی
machine ringing زنگ ماشینی
machine run رانش ماشین
machine run اجرای ماشین
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
machine oriented ماشین گرا
machine operator متصدی ماشین
machine operator اپراتور ماشین
machine learning فراگیری ماشین
machine number عدد سرعت هواپیما
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil روغن ماشین
machine operating عملکرد ماشین
machine operator کارگردان ماشین
machine operator اپراتوردستگاه
machine time وقت ماشین
seaming machine ماشین درزگیری
pleating machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
cog in the machine <idiom> قطرهای از دریا
kidney machine ماشینکمکیبرایافرادبیمار
rowing machine ماشینپایی
machine hall راهرویماشین
fuelling machine ماشینسوخت
accept machine دستگاه پذیرنده
sub-machine guns تیربار خودکار
sub-machine guns تیربار دستی
dyeing machine ماشین رنگرزی
sweeper [machine] ماشین خاکروب
freezing machine فریزر [غذا و آشپزخانه]
fax (machine) دستگاه فکس
facsimile (machine) دستگاه فکس
drilling machine دریل [ابزار]
boring machine دریل [ابزار]
drilling machine مته برقی [ابزار]
boring machine مته برقی [ابزار]
drilling machine دستگاه مته [ابزار]
boring machine دستگاه مته [ابزار]
sub-machine guns مسلسل دستی
sub-machine gun تیربار دستی
sub-machine gun مسلسل دستی
teaching machine ماشین اموزش
talking machine دستگاه ضبط صوت
talking machine گرامافون
tabulating machine جدول نویس
tabulating machine جدول بند
synchronous machine ماشین همزمان
synchronous machine ماشین همگام
swaging machine حلبی خمکن
sunchronous machine ماشین سنکرون
spreading machine مقسم بتن
spininning machine ماشین یا دستگاه ریسندگی
sowing machine بذر افشان
sowing machine ماشین تخم کاری
snow machine ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
fax machine فاکس
shaping machine دستگاه صفحه تراش
sequential machine ماشین ترتیبی
teaching machine ماشین تدریس
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
pinball machine ماشین ساچمه پران
pinball machine ماشین پینبال
fruit machine جک پات
winnowing machine ماشین باد افشانی
winding machine دستگاه سیم پیچی
weighing machine ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
virtual machine دستگاه مجازی
virtual machine ماشین مجازی
two phase machine ماشین دو فازه
turning machine ماشین تراش
turing machine مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
turing machine ماشین تورینگ
transfer machine دستگاه انتقال
threshing machine ماشین خرمن کوبی
threshing machine ماشین غله پوست کنی
three phase machine ماشین سه فازه
seeding machine ماشین تخم کاری
frictional machine ماشین مالشی
compensated machine ماشین تقویت شده
commutator machine ماشین کموتاتودار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com