English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (7 milliseconds)
English Persian
smith's shop اهنگری
smith's shop کارگاه اهنگری
Other Matches
smith اهنگری کردن
smith فلزکار
smith اهنکر
smith زرگر
smith فلزساز
smith اهنگر
shoe smith نعلبند
gun smith تفنگ ساز
copper smith مسگر
black smith اهنگر
smith and founder یراق در و پنجره
young smith اسمیت جوان
young smith پسر مستراسمیت
black smith نعلبند
tin smith اهن کوب
smith's chisel قلم چلنگری
smith's chisel قلم آهنبری
tin smith حلبی ساز
magnus smith trap دام مگنس اسمیت
black smith, hand hammer چکش اهنگری
keep shop دکانداری کردن
to keep shop دکان داشتن
shop کارخانه
shop around <idiom> به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
to keep shop دکان داری کردن
shop کارگاه
shop دکان
shop محل ساخت
shop مغازه
shop کارگاه تعمیرگاه
shop فروشگاه
shop خریدکردن
shop مغازه گردی کردن دکه
shop کارخانه خرید کردن
closed shop موسسه کارشناسی
food shop خواربار فروشی
closed shop با کارکردانحصاری
to talk shop در باره کار صحبت کردن
tommy shop دکان خواربارفروشی یانانوایی
welding shop کارگاه جوشکاری
tuck shop مغازه قنادی
tuck shop مغازه حلویات
union shop مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
union shop یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
closed shop قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
grocer's shop بقالی
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
food shop بقالی
grocer's shop خواربار فروشی
corner shop مغازهکوچک
tea shop نهارخوری قهوه خانه
tea shop رستوران
winding shop کارگاه سیم پیچی
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
shop assistant دستیار مغازه دار
shop floor کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
shop-soiled آسیبدیدهوکثیف
sweet shop مغازهشیرینیوسیگارفروشی
shop fronts ازاره نمای بنا
talk shop <idiom> درموردکار شخصی صحبت کردن
to shut up a shop مغازه ای را بستن
sex shop فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
closed shop سیستم بسته
bucket shop جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
pawn shop مغازهی کارگشایی و گروبرداری
shop steward رئیس گروه
shop stewards رئیس گروه
chemist's shop داروخانه
antique shop فروشگاه اشیاء عتیقه
betting shop جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
chip shop مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
shop test ازمایش کارگاهی
assembly shop کارگاه مونتاژ
field shop کارگاه صحرایی
field shop تعمیرگاه صحرایی
fitting shop کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
lathe shop تراشکاری
lathe shop کارگاه تراشکاری
acre shop حق الارض
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
milling shop کارگاه فرزکاری
molding shop کارگاه قالب گیری
electroplating shop کارگاه عملیات گالوانیزهای
dram shop جایگاه نوشابه فروشی
base shop تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shop تعمیرگاه پادگانی
beauty shop ارایشگاه
beauty shop سالن ارایش وزیبایی
shop front ازاره نمای بنا
break into a shop دکانی را زدن
cartwright's shop دوچرخه سازی
coffee shop قهوه خانه
coffee shop رستوران
die shop حدیده سازی
nickel shop ساچمه نیکلی
open shop بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
repair shop workshop
repair shop تعمیرگاه
shop boy شاگرد دکان
shop boy شاگرد
shop lifter دکان بر
shop keeper صاحب دکان
shop boy پادو
shop drawing نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop girl شاگرد دکان
shop girl شاگرد پادو
shop lifter دزد مشتری نما
shop lifting دزدی از مغازه ها
open shop سیستم باز
shop supply وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
open shop با کارکرد ازاد
pattern shop کارگاه مدل سازی
shop supply اماد تعمیرگاهی
print shop بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
pro shop فروشگاه باشگاه حرفهای
railway shop تعمیرگاه راه اهن
shop keeper دکان دار
machine shop tool ابزار ماشینی
automatic turning shop کارگاه تراشکاری
shop or work drawing نقشه در حین انجام کار
bull in a china shop <idiom> کسی که همه چیزرا به هم میریزد
mobile repair shop تعمیرگاه سیار
plate molding shop مدلسازی
loam molding shop قالب گیری ماسهای
fish and chip shop جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
ingot dressing shop پرعیار کردن شمش
hand molding shop قالبریزی دستی
The goods in this shop could not be flogged. اجناس این مغازه باد کرده
This shop deals in goods of all sorts . دراین مغازه همه چیز معامله می شود
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com