Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
English
Persian
smoke screen
پرده دود
smoke screen
موجب تاریکی وابهام
smoke screen
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
Other Matches
smoke out
<idiom>
درمه غلیظ گیر کردن
smoke out
<idiom>
درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
smoke out
بیرون راندن
smoke
دود کردن دود کشیدن دود دادن
smoke
دودی رنگ
smoke
سیگارکشیدن
smoke
دودکردن دود دادن
smoke
استعمال دود استعمال دخانیات
smoke
مه غلیظ
smoke
دود
tactical smoke
دود مصنوعی
tactical smoke
دود استتاری
the smoke culs
درد بصورت مارپیچی بالا می رود
the smoke goes up the chimney
دودوازدودکش بالامی رود
to end in smoke
دودشده
phase of smoke
مراحل تولید پرده دود یاتشکیل ان
to end in smoke
هیچ شده
to smoke opium
تریاک کشیدن
There is no smoke without fire .
<proverb>
هی دودى بدون آتش نیست .
I dont smoke at all.
اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
go up in smoke/flames
<idiom>
smoke baffle
خروجدود
chain-smoke
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoke
پی در پی سیگار کشیدن
from smoke into smother
ازچاه بچاله
smoke curtain
پرده دود برای استتار از دیدزمینی
to smoke a pipe
پیپ یا چپق کشیدن
to smoke opium
وافور کشیدن
smoke tree
بوته سماق
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
smoke stack
دودکش
smoke dried
خشکانده بابود
smoke blanket
پرده پوشش دود برای استتاراز دید هوایی
smoke dried
دودی
smoke consumption
دودگیری
smoke round
گلوله دودانگیز
smoke consumer
اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
smoke candle
جعبه حاوی عامل دودانگیز
to give off smoke
[از خود]
دود بیرون دادن
smoke jack
سیخ گردان
smoke proof
ضد دود
smoke agent
ماده دودانگیز
smoke proof
غیر قابل نفوذ دود
smoke agent
عامل شیمیایی دودانگیز
smoke projectile
گلوله دودانگیز
smoke pot
جعبه دودانگیز
smoke point
نقطه دود
smoke mask
ماسک ضد دود
smoke candle
جعبه دودزا در گلوله دودانگیز
The smoke rose straight up.
دود راست رفت بالا
smoke bomb discharger
تخلیهبمبدوددار
to smoke oneself sick
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
to screen
[from]
[با پرده]
محافظت کردن
[از]
one way screen
اینه یکسویه
screen
سد کردن
on-screen
که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
screen
صفحه تصویر
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen
پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
اشغالگیر
screen
تیغه
screen
جدار
screen
الک پرده چتر
screen
صفحه
screen
روی پرده افکندن
screen
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen
تور سیمی نصب کردن
screen
پرده
screen
پرده سینما
screen
صفحه تلویزیون
screen
غربال
screen
دیوار تخته حفاظ
screen
تور سیمی پنجره توری دار
screen
الک کردن غربال کردن
screen
نقاب
screen
پرده پوشش
screen
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen
انتخاب کردن
screen
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
on screen
که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
screen
محافظ
screen
جدا کردن
screen
پاسیوری کردن
screen
escort :syn
screen
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen window
پوششپنجره
chancel-screen
[پرده ای که محراب را از کلیسا جدا می کند.]
flat-screen
تخت
genetic screen
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
altar-screen
[پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
screen print
چاپتصویر
genetic screen
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
choir-screen
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
small screen
صفحهتلویزیون
focusing screen
شیشه مات
screen case
صفحهنمایش
TFT screen
روش ایجاد صفحه نمایش LCD با کیفیت بالا در کامپیوترهای Laptop
TFT screen
SCREEN TRANSISTOR FILM THIN
touch screen
صفحه نمایش لمسی
startup screen
متن یا گرافیک نمایش داده شده در حین اجرای برنامه کاربردی یا کتاب چند رسانهای
start up screen
صفحه اغازگر
On the movie screen.
روی پرده سینما
splinter screen
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
vieming screen
صفحه تلویزیون
splash screen
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
to screen a scene
در روی پرده نشان دادن
viewing screen
صفحه تصویر
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
acoustic screen
تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
monitor screen
صفحهنمایشگر
projection screen
صفحهنورافکن
tilting screen
صفحه نوسان کننده
split screen
صفحه شکسته
bar screen
غربال
bar screen
ریچه مشبک
bar screen
دریچه مشبک
brass screen
توری برنجی
fire screen
پنجره بخاری
flashback screen
توری مانع شعله
fluorescent screen
صفحه فلوئورسان
fluorescent screen
صفحه فلورسنت
full screen
تمام صفحه
graphics screen
صفحه گرافیکی
light screen
پرده نور
light screen
صفحه نور
luminescent screen
صفحه تصویر روشن
magnetic screen
سپر مغناطیسی
bar screen
سرند
band screen
صافی مخازن
split screen
صفحه شکافته
split screen
صفحه تقسیم بندی شده
split screen
صفحه نمایش تقسیم شده
split screen
صفحه نمایش دوبخشی
split-screen
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split-screen
صفحه شکسته
split-screen
صفحه شکافته
split-screen
صفحه تقسیم بندی شده
split-screen
صفحه نمایش تقسیم شده
split-screen
صفحه نمایش دوبخشی
aluminized screen
صفحه تصویر الومینیمی
split screen
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
metallized screen
صفحه تصویر الومینیمی
antisubmarine screen
پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
magnetic screen
حفاظ مغناطیسی
silver screen
پرده سینما
screen coordinator
هماهنگ کنند پوشش دریایی
screen dump
روبرداری صفحه
screen dump
رونوشت صفحه نمایش
screen factor
ضریب شبکه
screen font
فونت یا قلم صفحه نمایش
screen generator
مولد صفحه
screen generator
مولد صفحه نمایش
screen grid
توری غربال
screen capture
جذب صفحه نمایش
screen memory
خاطره پوشان
screen pass
پاس کوتاه به جلو پشت سددفاعی
screen pipe
لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
screen position
مکان صفحه
screen size
اندازه صفحه
screen update
بروز دراوردن صفحه
side screen
چادر افتاب گیر
silver screen
سینما
screen grid
شبکه پردهای
off screen buffer
فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
off screen formatting
قالب بندی نامریی
panel screen
صفحه
picture screen
صفحه تصویر
radar screen
صفحه تصویر رادار
radar screen
indicator position plain :syn display radar
moving screen
پوشش ممانعتی
road screen
پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
moving screen
گشتی ممانعتی
on screen formating
قالب بندی مرئی
off screen image
تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود
full screen terminal
پایانه تمام صفحه
screen saver utility
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
screen grid voltage
ولتاژ شبکه پردهای
luminescent screen tube
لامپ تصویر روشن
to screen one's eyes from the sun
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
full screen editing
ویرایش تمام صفحه
ansi screen control
کنترل صفحه نمایش ANSI
anti dazzle screen
شیشه ضد نور
anti dazzle screen
شیشه نورگیر
wind screen wiper
برف پاک کن
mirror backed screen
صفحه تصویر الومینیمی
bit mapped screen
RA قرار گیرد
youch sensitive screen
صفحه حساس به تماس
eighty column screen
صفحه تصویری که میتواند هشت حرف را به صورت افق نمایش دهد
metal backed screen
صفحه تصویر الومینیمی
dark trace screen
صفحه تصویر تاریک
bit mapped screen
pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
half tone screen
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
air operated pendulum type screen wiper
بادامک پاندولی بادی
holy cow !
[holy smoke !]
<idiom>
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com