English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
social distance scale مقیاس فاصله اجتماعی
Search result with all words
bogardus social distance scale مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس
Other Matches
social distance فاصله اجتماعی
distance scale مقیاسمسافت
vineland social maturity scale مقیاس بلوغ اجتماعی واینلند
distance مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
X distance سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
to keep one's distance دوری جستن
distance بعد
distance مسیر مسابقه
distance برد سلاح
distance دورنگاهداشتن پشت سرگذاشتن
distance بعد دورکردن
distance فاصله
distance مسافت
distance تعدادکیلومترهای طی شده درشکار با اسب
to keep one's distance اشنایی نکردن
distance دوری
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
in distance نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
to keep one's distance کناره گیری کردن
known distance مسافت معلوم
known distance فاصله معلوم
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
mean distance فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
skip distance خیز موج
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
signal distance فاصله علامتی
distance wadding لایی
focal distance فاصله کانونی
interocular distance فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
frequency distance فاصله فرکانس
hyperfocal distance نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
haul distance فاصله حمل
distance light نورافکن
hyperfocal distance مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
image distance عرض تصویر
internuclear distance فاصله بین هستهای
center distance فاصله مرکزی
distance between centers طول دوران
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
countermining distance فاصله مجاز بین دومین
countermining distance فاصله ضد انفجار زنجیری مین
code distance فاصله رمز
linear distance خط هوایی
center distance فاصله ازمرکز
air distance مسافت هوایی
air distance مسافت طی شده به وسیله هواپیما
anchorage distance فاصله تکیه گاهی
angular distance فاصله زاویهای
buffer distance محوطه امنیت
buffer distance حاشیه امنیت
distance line طناب نگهدارنده ناوها
distance line طناب تنظیم فاصله
f. distance or length فاصله کانونی
ecological distance فاصله بوم شناختی
distance wadding بوش داخل پوکه فشنگ
distance wadding لایی جازم
distance vision دید دوربرد
distance receptor گیرنده دوربرد
distance protection وسیله حفافت فاصله
distance meter فاصله سنج
distance meter بعد سنج
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
distance runner دونده استقامت
distance man دونده استقامت
bond distance طول پیوند
supporting distance مسافت پشتیبانی
offset distance فاصله برون محوری
zenith distance ارتفاع راس القدم
distance between two points فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
zenith distance فاصله ارتفاع نافر
weaving distance طول تلاقی مسافت همبری
weaving distance طول تقاطع
coherence distance فاصله همدوسی
unit distance با فاصله واحد
training distance مسافت تمرین
middle distance فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
shouting distance فاصله صدا رس
safe distance مسافت امن اطراف مین
It can be seen from a distance of two kilometers . از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
offset distance مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
distance travelled مقدارطیشده
distance post قرارگاهمحلمسابقه
photo distance مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
safe distance فاصله بی خطر
polar distance فاصله قطبی
sight distance مسافت دید
to step a distance قدم کردن
long-distance ازراه دور تلفن کردن
long-distance دارای مسافت زیاد
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance دارای مسافت دور
time distance زمان عبور ستون
time distance مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
sight distance فاصله دید
sight distance طول دید
supporting distance بردپشتیبانی سلاحها
long-distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long-distance از راه دور
long distance راه دور
long distance از راه دور
long distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long distance ازراه دور تلفن کردن
long distance دارای مسافت زیاد
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance دارای مسافت دور
long-distance راه دور
miss distance scorer دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
long distance cable کابل ارتباطی
overtaking sight distance طول دید
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
overtaking sight distance فاصله دیدبرای پیشدستی
long distance supply تغذیه مسافت دور
limited distance modem وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
economic haul distance فاصله اقتصادی حمل
overtaking sight distance فاصله دیدپیش افتی
direct distance dialing شماره گیری فاصله مستقیم
critical anode distance فاصله بحرانی اندی
long distance line خط ارتباطی
long distance reception دریافت دور
hole center distance فاصله مرکز سوراخ
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
fixed distance marking خطمقطعثابت
stopping sight distance فاصله دید برای ایست
stopping sight distance فاصله دید ایست
total stopping distance طول ایست کامل
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
to distance [dissociate] oneself from دوری [قطع همکاری] کردن از
telephone modal distance مسافت مکالمه تلفنی
half-distance line خطنیمفاصله
social will اراده اجتماعی
social گروه دوست
social self خود اجتماعی
social changes تغییرات اجتماعی
social معاشرتی
social انسی
social دسته جمعی
social وابسته بجامعه
social تفریحی
social جمعیت دوست
social need نیاز اجتماعی
social اجتماعی
social theory نظریه اجتماعی
social benefit منفعت اجتماعی
social wealth ثروت اجتماعی
social cost هزینه اجتماعی
social credit تصادی معرفی شده است
social decrement کاهش ناشی از کار جمعی
social desirability جامعه پسندی
social acceptance پذیرش اجتماعی
social development توسعه اجتماعی
social disease بیماریهای مقاربتی بیماریهای شایع در اجتماع
social control کنترل اجتماعی
social type سنخ اجتماعی
social class طبقه اجتماعی
social therapy درمان اجتماعی
social system نظام اجتماعی
social consciousness هشیاری اجتماعی
social contract قرار داد اجتماعی
social contract قرارداد اجتماعی
social surplus مازاد اجتماعی
social transmission انتقال اجتماعی
social capital سرمایه اجتماعی
social welfare موسسه رفاه اجتماعی
social workers مددکار اجتماعی
politico social سیاسی اجتماعی
politico social سیاسی و اجتماعی
social workers همزی پایمرد
social workers کارگزار اجتماعی
social democracy عدالتاجتماعی
social drinking نوشیدندستجمعیمشروباتالکلی
social life زندگی اجتماعی
social order سازمانوساختاراجتماعی
social scientist کارشناسعلوم اجتماعی
social skills مهارتهایاجتماعی
social spending هزینه هایسرویسهایرفاهاجتماعی
social self-concept خودپنداری اجتماعی
social worker کارگزار اجتماعی
social worker همزی پایمرد
social benefit نفع اجتماعی
social behavior رفتار اجتماعی
social audit ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
social attitude نگرش اجتماعی
social approval تایید اجتماعی
social motive انگیزه اجتماعی
social welfare تعاون عمومی وحمایت از بینوایان
social welfare رفاه اجتماعی
social adjustment سازگاری اجتماعی
social adaptiveness انطباق اجتماعی
social action اقدام اجتماعی
the social evil جنده بازی
social worker مددکار اجتماعی
social anomie بی هنجاری اجتماعی
social disintegration فروپاشی اجتماعی
social norm هنجار اجتماعی
social learning یادگیری اجتماعی
social planning برنامه ریزی اجتماعی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com