English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
soft iron sphere گوی قطبنما
Other Matches
soft iron اهن نرم
sphere بصورت کره دراوردن
sphere دایره معلومات احاطه کردن
sphere مرتبه حدود فعالیت
sphere محیط
sphere دایره
sphere فلک گردون
sphere جسم کروی
sphere گوی
sphere کره
sphere حوزه
n-sphere ابرکره [ریاضی]
sphere سپهر
sphere فلک
sphere قلمرو
celestial sphere کره سماوی
sphere of influence منطقه نفوذ
sphere gap دهانه جرقه کروی
celestial sphere کره اسمان
celestial sphere کره عالم
coordination sphere فضای کوئوردیناسیون
celestial sphere کره نجومی
Riemann sphere کره ریمان [ریاضی]
sphere depth عمق کره ابی
nodal sphere کره گرهی
glass sphere گویشیشهای
sector of a sphere اکلیل کروی
armillary sphere ذات الحلق
hydro sphere اب کره
hydro sphere ابها واقیانوسهای کره زمین
sphere support حافظگوی
helium sphere کرههلیوم
lower sphere clamp گیرهپایینیگوی
upper sphere clamp گیرهبالاییگوی
soft صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft گوارا
soft سبک شیرین
soft نیم بند
soft عسلی
soft نیمبند
soft ضعیف
soft دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft متن روی صفحه
soft که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft توپ کم جان
soft مهربان نازک
soft ملایم
soft لطیف
soft <adj.> نرم وقابل انعطاف
it is too soft پر نرم است
soft <adj.> لطیف
soft <adj.> نرم
soft خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft <adj.> ملایم
soft نرم
soft to the f. نرم
soft drink شربت
soft touch آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft shelled نرم پوسته
soft drinks نوشابه
soft drink نوشابه
soft drinks نوشیدنی غیر الکلی
soft spot شولات
soft solder لحیم قلع
soft skin پوسته نرم
soft shoulder شانه هموار
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
soft hyphen خط تیره اختیاری
soft hyphen خط تیره شرطی
soft pastel پاستلخشک
soft error خطای ملموس
soft eye چشمی ساده
soft shell دارای پوسته ترد وشکننده
soft fails فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
soft shell دارای عقیده معتدل
soft font فونت نرم
soft font فونت استقراری
soft goods کالاهای بی دوام
soft goods کالاهای مصرف شدنی
soft shell حلزون دارای صدف نرم
soft shell نرم پوسته
soft shelled دارای پوسته تردوشکننده
soft start اغاز نرم
soft start راه اندازی نرم
soft x rays پرتو ایکس کم نفوذ
soft x rays پرتوایکس نرم
soft sectored بخش شده غیر ملموس
soft radiation تابش نرم
soft roe تخم ماهی نر
soft sector علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft return فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft money پول ضعیف
soft market بازار با تقاضای خوب
soft lead سرب نرم
soft landing فرود نرم
soft laid نرم تابیده
soft wood چوب نرم
soft water اب خوشگوار
soft tube لامپ نرم
soft technology تکنولوژی نرم
soft tooling ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft valve شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft ware وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
soft water اب شیرین
soft water اب سبک
fail soft تخریب تدریجی
fail soft تخریب
soft spot ناحیه نشست
soft drink نوشیدنی غیر الکلی
fail soft با خرابی تدریجی
soft keys کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
soft loan وام اسان
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft sell بانرمی وملایمت بفروش رساندن
it is a soft snap چیزی نیست کاراسانی است
it is a soft snap کاری ندارد
soft acid اسید نرم
soft anneal گداختن نرم
soft base باز نرم
soft headed ساده لوح
soft bill پرنده منقار نازک حشره خوار
soft bill مرغ مگس خوار
soft boiled نیم بند حساس
soft drinks نوشابه های غیرالکلی [غذا و آشپزخانه]
soft drinks نوشیدنی های غیرالکلی [غذا و آشپزخانه]
soft boiled احساساتی
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft loan وام بدون دردسر
soft loans وام اسان
soft loans وام بدون دردسر
soft sand شکرسنگ
soft palate کام گوشتی
soft palate شراع الحنک
soft palates کام گوشتی
soft palates شراع الحنک
soft hearted نازک دل
soft hearted نرم دل
soft-hearted نازک دل
soft-hearted نرم دل
soft spoken معتدل
soft spoken دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken معتدل
soft-spoken دارای صدای نرم وملایم
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft drink نوشابه غیر الکلی
soft soap چاپلوسی
soft ray بالهنرم
soft drinks شربت
She has a soft voice صدای نرمی دارد
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
fail soft با خرابی ملایم
soft spot for someone/something <idiom> احساسات تندوتیز داشتن
soft coal ذغال سنگ قیردار
soft target هدفبدوندفاع
soft porn بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
soft option انتخابآسانترینراه
soft furnishings متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
soft currency پولباواحدپولیکمارزش
soft coal ذغال سنگ چاق
soft copy نسخه غیر ملموس
soft copy نسخه غیر چاپی
soft boiled دل رحیم
soft-soaps چاپلوسی کردن تملق
soft soap چاپلوسی کردن تملق
soft-soap چاپلوسی
soft-soap چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped چاپلوسی
soft anneal نرم تاباندن
soft-soaped چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps چاپلوسی
soft-soaping چاپلوسی
soft-soaping چاپلوسی کردن تملق
soft clip area محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
soft shell clam صدفپوستنازک
soft-drink dispenser جایگاهنوشیدنیسبک
soft page break قطع صفحه
soft missile base سکوی بی حفاظ
soft missile base سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
soft carriage return خط فاصله خالی
soft vane meter سنجه پره مغناطیسی
soft sectored disk دیسک خام
boild egg soft تخم مرغ پخته عسلی
A warm and soft bed . رختخواب گرم ونرم
soft cell boundaries محدوده ازاد سل
this ground rides soft این زمین برای سواری نرم است
velvet feels soft مخمل به لامسه نرم است
soft drawn copper wire سیم مسی نرم
With soft words one may persuade a serpent out of . <proverb> با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
the soft side of the coat isin انروی نیم تنه که نرم است تواست
no. 3 iron آهنشماره3
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com