Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
soft-drink dispenser
جایگاهنوشیدنیسبک
Other Matches
soft drink
نوشیدنی غیر الکلی
soft drink
نوشابه غیر الکلی
soft drink
شربت
soft drink
نوشابه
dispenser
نسخه پیچ
dispenser
کمک داروساز
dispenser
دوافروش
dispenser
نافرهزینه تلگراف
detergent dispenser
محلموادپاککننده
ice dispenser
امتیازداروفروشی
blade dispenser
محلقرارگرفتنتیغ
dispenser cathode
کاتد جبران گر
tape dispenser
نوارچسب
cash dispenser
پرداخت کننده پول
cash dispenser
تحویل دارخودکار
cash dispenser
ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispenser
پرداخت مینماید
wire dispenser
سیم بازکن
wire dispenser
چرخ سیم کشی
rinse-aid dispenser
محفظهشستشوباآب
I'd like something to drink.
چیزی برای نوشیدن میخواهم.
I would like to have something to drink .
می خواهم گلویی تازه کنم
to drink in
بامیل تلقی کردن یاگوش دادن
What would you like to drink?
نوشیدنی چه میل دارید؟
drink off
تا ته سرکشیدن
drink off
سرکشیدن
to drink off
سر کشیدن
to drink up off
تاته سرکشیدن
drink
اشامیدن
Would you like something to drink?
<idiom>
آیا چیزی برای نوشیدن می خواهید؟
[غذا و آشپزخانه]
in drink
مست
drink
مشروب
drink
نوشابه
drink
نوشانیدن اشامیدنی
to drink in with ones eyes
بچشم خریداری نگاه کردن
meat and drink
لذت
to drink water
اب اشامیدن
to drink wine
باده نوشیدن
to drink wine
می خوردن شراب خوردن
to drink wine
می گساردن
to give to drink
نوشانیدن
meat and drink
سور
to give to drink
اب دادن
to drink water
اب خوردن
long drink
نوشابه در گیلاس بلند
to drink to a person
نخست خودنوشیدن وسپس دیگریرابنوشیدن واداشتن
to drink any ones health
بسلامتی کسی نوشیدن
to drink to the lees
تا ته نوشیدن
drink hail
گوارای وجود
drink hail
نوش جان
to drink a bowl
کاسهای راسرکشیدن
alcoholic drink
خمر
strong drink
مشروب قوی و پر الکل
to drink to a person
بسلامتی کسی نوشیدن
meat and drink
خوشی
to ply any one with drink
باصرارنوشابه بکسی تعارف کردن
to have a drink of water
یک جرعه آب نوشیدن
hard drink
نوشیدنیباالکلزیاد
to drink something in sips
چیزی را جرعه جرعه نوشیدن
May I have the drink list, please?
ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
hard drink
مشروب قوی و پر الکل
to have a drink of water
یک قورت آب نوشیدن
to drink to the lees
دردش را هم خوردن
welcoming drink
نوشیدنی خوش آمد گویی
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .
قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
To drink on an empty stomach.
روی شکم خالی مشروب خوردن
My tea is not cool enough to drink.
چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
Drink it while it is stI'll hot.
تا گرم است بنوشید
a copious choice of food and drink
غذا و نوشیدنی فراوان
You cannot sell the cow and drink the milk .
<proverb>
نمى توان هم گاو را فروخت هم شیرش را نوشید .
When drink enters, wisdom departs.
<proverb>
آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
My tea isnt cool enough to drink.
چایی ام آنقدر خنک نشده که بخورم
to drink till alls blue
پاتیل شدن
to drink till alls blue
بحدمستی نوشیدن
to drink till alls blue
مست شدن
A good stiff ( strong ) alchoholic drink .
مشروب پرمایه
soft
<adj.>
نرم
soft
<adj.>
ملایم
soft to the f.
نرم
soft
توپ کم جان
soft
<adj.>
لطیف
soft
<adj.>
نرم وقابل انعطاف
soft
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft
عسلی
soft
گوارا
soft
سبک شیرین
soft
نیم بند
soft
مهربان نازک
soft
ملایم
soft
نرم
soft
متن روی صفحه
soft
نیمبند
soft
که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft
خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft
ضعیف
soft
لطیف
it is too soft
پر نرم است
soft
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft drinks
شربت
soft-hearted
نازک دل
soft-hearted
نرم دل
soft spoken
معتدل
soft spoken
دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken
معتدل
soft touch
آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
it is a soft snap
کاری ندارد
soft drinks
نوشیدنی غیر الکلی
soft drinks
نوشابه
soft-spoken
دارای صدای نرم وملایم
soft hearted
نرم دل
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft headed
ساده لوح
soft eye
چشمی ساده
soft loan
وام اسان
soft loan
وام بدون دردسر
soft loans
وام اسان
soft loans
وام بدون دردسر
soft palate
کام گوشتی
soft palate
شراع الحنک
soft palates
کام گوشتی
soft porn
بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
soft palates
شراع الحنک
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft hearted
نازک دل
soft-soaped
چاپلوسی
soft-soap
چاپلوسی کردن تملق
soft-soap
چاپلوسی
soft soap
چاپلوسی کردن تملق
She has a soft voice
صدای نرمی دارد
soft soap
چاپلوسی
soft drinks
نوشیدنی های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft water
اب سبک
soft sell
بانرمی وملایمت بفروش رساندن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-soaped
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaping
چاپلوسی
soft spot for someone/something
<idiom>
احساسات تندوتیز داشتن
soft drinks
نوشابه های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft pastel
پاستلخشک
soft ray
بالهنرم
soft-soaps
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps
چاپلوسی
soft-soaping
چاپلوسی کردن تملق
soft currency
پولباواحدپولیکمارزش
soft furnishings
متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
soft option
انتخابآسانترینراه
soft target
هدفبدوندفاع
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft anneal
گداختن نرم
soft hyphen
خط تیره شرطی
soft hyphen
خط تیره اختیاری
soft iron
اهن نرم
soft keys
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
soft laid
نرم تابیده
soft landing
فرود نرم
soft lead
سرب نرم
soft market
بازار با تقاضای خوب
it is a soft snap
چیزی نیست کاراسانی است
soft money
پول ضعیف
soft acid
اسید نرم
soft radiation
تابش نرم
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft roe
تخم ماهی نر
soft sand
شکرسنگ
soft goods
کالاهای مصرف شدنی
soft goods
کالاهای بی دوام
soft font
فونت استقراری
soft anneal
نرم تاباندن
soft base
باز نرم
soft bill
پرنده منقار نازک حشره خوار
soft bill
مرغ مگس خوار
soft boiled
نیم بند حساس
soft boiled
احساساتی
soft boiled
دل رحیم
soft coal
ذغال سنگ قیردار
soft coal
ذغال سنگ چاق
soft copy
نسخه غیر ملموس
soft copy
نسخه غیر چاپی
soft error
خطای ملموس
soft fails
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
soft font
فونت نرم
soft sector
علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft sectored
بخش شده غیر ملموس
fail soft
با خرابی ملایم
soft start
راه اندازی نرم
soft technology
تکنولوژی نرم
soft tooling
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft water
اب شیرین
soft valve
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft ware
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com