English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
spare wheel چرخ زاپاس
Other Matches
wheel measurement [ wheel measuring] بازرسی چرخ [سنجش چرخ]
spare یدکی
spare درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spare ذخیره
spare لاغر
spare نحیف نازک
spare کم حرف
spare اسباب یدکی
spare اضافه
spare ذخیره اضافه براحتیاج انی
spare انداختن هر 01 میله بولینگ بادو پرتاب
spare زاپاس
spare بخشیدن یدک
spare مضایقه کردن چشم پوشیدن از
spare دریغ داشتن
spare برای یدکی نگاه داشتن
In ones spare time . دروقت بیکاری
You need spare no expense . نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
spare time وقتآزاد
spare parts قطعات یدکی
running spare قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
spare ribs سر دنده
spare ribs گوشت دنده با استخوان
spare wheels چرخ زاپاس
spare tire لاستیک زاپاس
spare part قطعهیدک
spare room اتاقمخصوصمیهمانان
spare tyre لاستیک زاپاس
spare tyres لاستیک زاپاس
It I get the time . If I could spare sometime. If I round to it. اگر رسیدم( فرصت پیدا شد )
spare parts list فهرست لوازم یدکی
Spare when you are young, and spend when you are old. <proverb> در جوانى پس انداز کن تا در پیرى خرج کنى (براى دگر روز چیزى بنه).
He's a fifth wheel. او [مرد] آدم زایدی است.
wheel [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel چرخ نخ ریسی
wheel دوک نخ ریسی
to be a fifth wheel [to be in the way] آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
be a fifth wheel <idiom> آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
fifth wheel جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
four wheel چهارچرخه
to take the wheel پشت رل نشستن
third wheel سومینچرخدنده
wheel well محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
fifth wheel چرخپنجم
wheel چرخش
wheel اتحادیه ورزشی
wheel چرخ
wheel دور
wheel رل ماشین
wheel چرخیدن
wheel چرخ طایر
wheel گرداندن
wheel جاروب کردن با پا
wheel گردش ناو
wheel ساسایی
wheel چرخ سمباده
banding wheel چرخهچرخنده
adjustment wheel چرخ متحرک
cogged wheel چرخ دندانه دار
modulation wheel چرختعدیلصدا
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
pitch wheel چرخکوککردن
press wheel چرخفشار
toothed wheel چرخ دندانه دار
main wheel چرخاصلی
large wheel چرخبزرگ
hand-wheel چرخدستی
drive wheel چرخدنده
chain wheel B زنجیریچرخهیب
escape wheel دندهخلاص
chain wheel A زنجیریچرخهیA
fourth wheel چهارمینچرخهای
centre wheel چرخهمیانی
catherine wheel رجوع شود به pinwheel
worm wheel چرخ دنده حلزونی
wheel mode ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel load فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel indicator نشانگر سکان
wheel horse اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
wheel chair صندلی چرخ دار
wheel center مرکز چرخ
wheel bearing بلبرینگ چرخ
wheel base فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
water wheel چرخاب
wheel pressure فشار چرخ
wheel printer چاپگر چرخ دوار
wheel puller چرخ کش
brake wheel چرخ دندانه دار
worm wheel دنده کرمی شکل
worm wheel پیچ حلزونی
wheel wright چرخ ساز
front wheel چرخجلو
wheel spoke پره چرخ
wheel spanner چرخ کش
wheel shaft میله چرخ
wheel satellite ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
water wheel دولاب
rotating wheel چرخهدوار
wheel brace آچار چرخ خودرو
wheel wrench آچار چرخ خودرو
to spin a wheel چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel. من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
spinning wheel چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
wheel barrow فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
wheel barrow فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
dog-wheel دماغه
cogged wheel چرخ دنده
cathedrian wheel پنجره چرخی
wheel gloves دستکش رانندگی
to be broken on the wheel روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel چرخ بارلو [مهندسی برق]
wheel trim قالپاق
wheel tractor فرمانتراکتور
wheel head سرچرخدنده
wheel cylinder سیلندرچرخدنده
wheel chock مانعچرخ
turning wheel چرخهسفالگری
tracing wheel چرخهترسیم
striker wheel چرخهضارب
cog wheel چرخ دنده
dog-wheel استوانه
buckled wheel چرخ خم شده [تاب خورده]
forged wheel چرخ آهنگری شده
steered wheel چرخ هدایت شده
cast wheel چرخ ریختگی
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reversible wheel چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal <idiom>
spoked wheel چرخاسبوکد
two wheel tractor تراکتور دوچرخه
idler wheel چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
fly wheel چرخ طیار
ferris wheel چرخ فلک
ferris wheel گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel چرخ سمباده
driving wheel چرخ گرداننده
driving wheel چرخ محرک
daisy wheel عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel چرخ سمباده
fly wheel چرخ لنگر فلایول
fly wheel چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
four wheel brake ترمز چهار چرخ
idle wheel دنده چرخ رابط بین دو چرخ
hand wheel چرخ دستی
gyro wheel rotor gyro
grinding wheel چرخ سنباده
grinding wheel چرخ سنگ زنی
grinding wheel چرخ سمباده
gear wheel چرخ دنده
gear wheel چرخ دندانه دار
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
crown wheel چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
control wheel صفحه تنظیم کننده
abrasive wheel سنگ چاقو تیز کنی
abrasive wheel چرخ سمباده
four wheel drive محرک چهار چرخ
steering wheel غربالک
steering wheel چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel چرخ فرمان
steering wheel رل
spinning wheel چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel چرخ طیار
spinning wheel دوک نخ ریسی
spinning wheel چرخ نخ ریسی
activity wheel گردونه فعالیت
all wheel drive محرک تمام چرخها
balance wheel رقاص ساعت
control wheel صفحه کنترل
color wheel گردونه رنگ امیزی
cog wheel چرخ دندانه دار
chain wheel چرخ زنجیر
capstan wheel چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel چرخ دوار
buffing wheel چرخ سنباده
buff wheel چرخ سنباده
break wheel چرخ قطع
brake wheel ترمز چرخها
band wheel چرخ تسمه خور
four-wheel drive محرک چهار چرخ
trick wheel اطاق اسکان
split wheel نیم چرخ
short wheel خودرو شاسی کوتاه
rear wheel چرخ عقب
ratchet wheel اچار ضامن دار
ratchet wheel چرخ ضامن
print wheel چرخ چاپ
ratchet wheel چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
potter's wheel چرخ کوزه گری
planet wheel چرخ دنده چرخان بدورمحور
pin wheel درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
pin wheel چرخ و فلک کوچک
split wheel چرخ نیمه یا نصفه
spoke wheel چرخ پره دار
trick wheel چرخ سکان
trailing wheel چرخ عقب
toothed wheel چرخ دنده
toothed wheel چرخه دندانه دار
the turn of a wheel گردش چرخ
the man at the wheel راننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com