English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
English Persian
special team تیم ذخیره ها
Other Matches
team گروه
team up توحید مساعی کردن
team up تشریک مساعی
first team تیم اصلی
team up هم دست شدن [در کار]
team تیم گروهانی
team گروهان تقویت شده
team دسته
team گروهه
team یک دستگاه
team تیم
team دسته درست کردن
team بصورت دسته یاتیم درامدن
team دست جفت
pararescue team تیم تجسس و نجات
helicopter team تیم سوار بر هلی کوپتر
functional team تیم عمل کننده
functional team تیم اجرایی
factory team تیم کارخانه اتومبیل سازی
team spirit روحیهوفاداریمابینیکتیم
work team گروه کار
expansion team تیم تازه وارد به لیگ
embarkation team تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
team shirt لباستیم
team bench نیمکتبازیکنان
programming team تیم برنامه نویسی
team area محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
team foul خطای مهم
team game بازی گروهی
team line up به صف ایستادن تیم
team pursuit مسابقه تعقیبی تیمی
team teaching تدریس گروهی
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
team-mate همگروه
team-mate یار
team-mates همگروه
team-mates یار
specialty team تیم ذخیره ها
double team تیم دونفره
team tennis بازیهای مختلف تنیس
prosecution team تیم دادرسی
crisis team گروه ضد بحران
work team دسته
boat team تیم قایق اب خاکی
boat team تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
four man team تیم چهار نفره
combat team تیم رزمی
company team تیم گروهانی
team roping مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
company team تیم مرکب
combat team گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
Both of us will make a good team. ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
combined arms team تیم رستههای مرکب
combat control team تیم کنترل رزمی
control and assessment team تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
team handball court زمین بازی هند بال
army assault team تیم هجومی نیروی زمینی
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
battalion landing team تیم ساحلی گردان
central planning team تیم طرح ریزی مرکزی
light fire team تیم اتش سبک
chief programmer team سرپرست یک تیم برنامه نویسی
heavy fire team تیم اتشهای زمینی سنگین
light fire team تیم دو هلی کوپتره
member of the national team عضو تیم ملی
mobile training team تیم اموزشی سیار
brigade landing team تیم پیاده شونده تیپی
combined arms team تیم مرکب
The future of the team is shrouded in uncertainty. آینده این تیم بلاتکلیف است.
special <adj.> اضافه
special <adj.> علاوه
special <adj.> خاص
special <adj.> ویژه
special آنچه متفاوت یا غیر عادی است
special مخصوص خاص
special ویژه
special حرف غیر عادی در یک نوشتار
special سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
special حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست
special خاص
special استثنایی
special مخصوص
special مخصوصا
special ammunition مهمات مخصوص یا ویژه
special agreement قرارداد ویژه
special effects جلوههای ویژه
special effects تروکاژ
special agent وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
special administration اداره قسمت خاصی از ترکه
special ability توانایی اختصاصی
special mark علامتمخصوص
special area منطقه پرواز مخصوص
special bastard حرامزاده ویژه
special weapons جنگ افزار مخصوص
special weapons جنگ افزارهای ویژه
special character علامت ویژه کاراکتر مخصوص
special character دخشه ویژه
special character ویژه
special character دخشه
special case مورد خاص یااستثنایی
special case مورد ویژه
special bastard هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
Paste Special در یک متن
Paste Special درج یک شی خاص
Special Branch سازمانپلیسبریتانیا
special session نشست ویژه
special session نشست فوق العاده
special delivery پست سفارشی
special jury هیئت منصفه مخصوص
as a special exception <adv.> بطور استثناء
extra special فوق العاده
extra special ویژه
special effect جلوههایویژه
Do you have any special rates? آیا نرخهای ارزانتر دارید؟
a special menu صورت غذای مخصوص
Are there any special fares? آیا قیمت ارزانتر هم دارید؟
extra special مخصوص
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
special staff ستاد تخصصی
as a special exception <adv.> استثنأ
special vertict رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
special damage خسارت مخصوص
special party گروه ویژه
special passport پاسپورت ویژه
special passport پاسپورت مخصوص
special plea دفاع خاص
special pleader متخصص تهیه لوایح دفاعی
special pleading علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
special property مالکیت خاص
special purpose یک منظوره
special purpose خاص منظوره
special operations عملیات مخصوص یا ویژه
special olympics المپیک افراد استثنایی
special majority اکثریت خاص
special degration نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
special deposits سپردههای ویژه
special drawing right حق برداشت مخصوص
special drawing right حق برداشت ویژه
special duty کار ویژه
special education اموزش و پرورش استثنایی
special forces نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
special handling ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
special corrections تصحیحات مخصوص
special purpose تک منظوره
special registrant دفتر ثبت نام مخصوص
special symbol نماد خاص
special session جلسه فوق العاده
special session جلسه مخصوص
special sheaf مروحه مخصوص
special staff ستاداختصاصی
special symbol نماد ویژه
special tribunal دادگاه اختصاصی
special contracts عقود معینه
special services یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
special contracts منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
special verdict تصمیم ویژه
special verdict رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
special relativity نسبیت خصوصی
special school اموزشگاه استثنایی
special troops یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
special services خدمات مخصوص
special troops یکانهای مخصوص
special drawing rights این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
special theory of relativity نظریه نسبیت خصوصی
special drawing rights حق برداشت ویژه
special interest group گروه
special purpose computer کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
special acceptance of a bill of قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
special libraries association انجمن کتابخانههای مخصوص
I must make a special note of that. من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
special interest group که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
digital video special effects نمایشمخصوصعددیعوامل
Every man is made for a special job. <proverb> هر کس را بهر کارى ساختند .
special purpose programming language زبان برنامه نویسی تک منظوره
extra special flexible wire rope طناب فولادی ویژه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com