English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
special theory of relativity نظریه نسبیت خصوصی
Other Matches
special relativity نسبیت خصوصی
theory of relativity نظریه نسبیت
general theory of relativity نظریه نسبیت عمومی
relativity نسبیت
relativity فلسفه نسبیه نسبی بودن
relativity فرضیه نسبی
general relativity نسبیت عمومی
relativity principle اصل نسبیت
relativity principles اصول نسبیت
relativity of knowledge نسبی بودن دانش
special آنچه متفاوت یا غیر عادی است
special <adj.> اضافه
special <adj.> علاوه
special <adj.> خاص
special <adj.> ویژه
special سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
special حرف غیر عادی در یک نوشتار
special مخصوص خاص
special ویژه
special استثنایی
special مخصوصا
special مخصوص
special خاص
special حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست
special tribunal دادگاه اختصاصی
special school اموزشگاه استثنایی
special weapons جنگ افزار مخصوص
Paste Special درج یک شی خاص
Paste Special در یک متن
special registrant دفتر ثبت نام مخصوص
special degration نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
special weapons جنگ افزارهای ویژه
special troops یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
special services یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
special purpose تک منظوره
special purpose خاص منظوره
special services خدمات مخصوص
special vertict رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
special session جلسه فوق العاده
special team تیم ذخیره ها
special symbol نماد خاص
special symbol نماد ویژه
special staff ستاداختصاصی
special staff ستاد تخصصی
special property مالکیت خاص
special sheaf مروحه مخصوص
special session جلسه مخصوص
special troops یکانهای مخصوص
special verdict رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
special verdict تصمیم ویژه
special purpose یک منظوره
special pleading علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
special pleader متخصص تهیه لوایح دفاعی
special agreement قرارداد ویژه
special ammunition مهمات مخصوص یا ویژه
special area منطقه پرواز مخصوص
special bastard حرامزاده ویژه
special bastard هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
special case مورد ویژه
special case مورد خاص یااستثنایی
special character دخشه
special character ویژه
special character دخشه ویژه
special character علامت ویژه کاراکتر مخصوص
special contracts عقود معینه
special contracts منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
special corrections تصحیحات مخصوص
special agent وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
special administration اداره قسمت خاصی از ترکه
special plea دفاع خاص
special passport پاسپورت مخصوص
special passport پاسپورت ویژه
special party گروه ویژه
special operations عملیات مخصوص یا ویژه
special olympics المپیک افراد استثنایی
special majority اکثریت خاص
special jury هیئت منصفه مخصوص
special handling ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
special forces نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
special education اموزش و پرورش استثنایی
special duty کار ویژه
special drawing right حق برداشت ویژه
special drawing right حق برداشت مخصوص
special damage خسارت مخصوص
as a special exception <adv.> استثنأ
Do you have any special rates? آیا نرخهای ارزانتر دارید؟
special effect جلوههایویژه
Special Branch سازمانپلیسبریتانیا
special mark علامتمخصوص
extra special فوق العاده
extra special ویژه
extra special مخصوص
special effects جلوههای ویژه
Are there any special fares? آیا قیمت ارزانتر هم دارید؟
special delivery پست سفارشی
special session نشست فوق العاده
special session نشست ویژه
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
special ability توانایی اختصاصی
a special menu صورت غذای مخصوص
as a special exception <adv.> بطور استثناء
special effects تروکاژ
special deposits سپردههای ویژه
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
special interest group که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
special interest group گروه
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
special acceptance of a bill of قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
special purpose computer کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
I must make a special note of that. من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
special libraries association انجمن کتابخانههای مخصوص
special drawing rights این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
special drawing rights حق برداشت ویژه
special purpose programming language زبان برنامه نویسی تک منظوره
Every man is made for a special job. <proverb> هر کس را بهر کارى ساختند .
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
digital video special effects نمایشمخصوصعددیعوامل
extra special flexible wire rope طناب فولادی ویژه
theory فرض علمی
theory علم نظری
theory اصول نظری
theory تحقیقات نظری
theory اصل کلی
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
theory فرضیه علمی تعلیم
theory فرضیه
theory تئوری
theory مباحث ریاصیاتی محض
theory نظریه
theory نگرش
second best theory نظریه بهترین دوم
theory نگره فرضیه
value theory نظریه ارزش
theory of value نظریه ارزش
So much for theory! <idiom> به اندازه کافی از تئوری صحبت شد.
in theory درعلم نظری
in theory د رعالم فرض
theory of saving نظریه پس انداز
two factor theory نظریه دو عاملی
switching theory تئوری سوئیچینگ
theory of saving نظریه مربوط به پس انداز
theory of rent نظریه اجاره
three component theory نظریه سه مولفهای
valence theory نظریه والانسی
underconsumption theory of cycle business
quantum theory مکانیک کوانتومی [فیزیک]
trireceptor theory نظریه سه گیرندهای
underconsumption theory of نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
trichromatic theory نظریه سه رنگی
viscoelastic theory نظریه ویسکوالاستیک
theory of preformation فرضیهای که بموجب ان هربخشی ازموجودالی درنطفه موجودبوده بایدبزرگ شود
Group theory نظریه گروه ها [ریاضی]
Order theory ترتیب جزئی [ریاضی]
mechanistic theory نظریه ماشینی نگری
set theory نظریه مجموعه ها [ریاضی]
theory of numbers نظریه اعداد [ریاضی]
transformational theory نظریه تطور
underconsumption theory نظریه مصرف ناکافی
switch theory نظریه راه گزینی
tetrachromatic theory نظریه چهاررنگی
theory of accumulation نظریه انباشته
theory of epigensis فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
theory of fault تئوری تقصیر
theory of numbers نظریه اعداد
learning theory نظریه یادگیری
group theory نظریه گروهی
group theory نظریه گروهها
graph theory تئوری گراف
graph theory نظریه گرافها
general theory نظریه عمومی
game theory تئوری بازی
game theory نظریه بازی
game theory این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
game theory نظریه بازیها
fuzzy theory نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
hartree theory نظریه هارتری
information theory نظریه اگاهی
information theory نظریه خبر
labor theory of value تئوری ارزش کار
field theory نظریه میدانی
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
labor theory of value نظریه ارزش کار
kinetic theory نظریه جنبشی
kinetic theory فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
innovation theory ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
innovation theory این نظریه اولین بار توسط جوزف شومپتر
innovation theory نظریه نواوری
information theory نظریه اطلاعات
field theory نظریه اساسی میدان
facet theory نظریه رویه ها
communication theory تئوری مخابرات
communication theory نظریه ارتباط
communication theory نظریه ارتباطات
cloaca theory اعتقاد به مقعدزایی
classical theory نظریه کلاسیک
capital theory نظریه سرمایه
automata theory نظریه ماشینها
atomic theory فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
set theory تئوری مجموعه ها
consumption theory نظریه مصرف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com