Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
English
Persian
spin dyeing
زنگرزی پیش از ریسیدن
Other Matches
spin spin coupling
جفت شدن اسپین- اسپین
dyeing
رنگرزی
over dyeing
[رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
dyeing machine
ماشین رنگرزی
unevenness dyeing
رنگرزی نایکنواخت
unevenness dyeing
رنگرزی ناهمگون
dyeing vat
خم رنگرزی
vat dyeing
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
dyeing bath
حمام رنگرزی
solid-shade dyeing
رنگرزی یکنواخت
jet dyeing machine
ماشین رنگرزی جت
solid-shade dyeing
یکدست و همرنگ
to go for a spin
با خودرو گردش کوتاهی کردن
spin-off
بخشهسازی
spin-off
شرکت بخشهسازی شده
spin-off
برنامهی اشتقاقی
to spin out
بسر بردن
to spin something
چیزی را تند چرخاندن
spin
فرفره
to spin out
امتداد دادن مفصلا درست کردن
off spin
چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
spin
چرخش توپ
spin
چرخش
spin
چرخیدن
spin
ریسیدن رشتن
spin
تنیدن
spin
به درازاکشاندن چرخاندن
spin
فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
spin
اسپین
spin
ماهیگیری با وسایل چرخان
spin
فشردن فلز
spin
فشردن سرد اسپین
spin
تنیدگی
spin
چرخش به سرعت
one heel spin
چرخش با اسکیت قرقره دارروی یک اسکیت
spin-offs
بخشهسازی
upright spin
چرخش ایستاده
top spin
چرخش فرفره مانند توپ بازی
spin-offs
شرکت بخشهسازی شده
spin-offs
برنامهی اشتقاقی
spin doctor
متخصصروابطاجتماعی
to spin yarns
دروغ ساختن
to spin yarns
صفحه گذاشتن
to spin yarns
داستان ساختن
to spin a wheel
چرخی را تند چرخاندن
to spin one's wheels
<idiom>
بدون نتیجه زحمت کشیدن
[اصطلاح روزمره]
to spin a yarn
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
spin drier
ماشینخشککن
spin-dry
باماشینخشککردن
one toe spin
چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
spin bowler
توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
high spin
پرچرخش
high spin
چرخش زیاد
sit spin
چرخیدن روی یک اسکیت
high spin
پر اسپین
scratch spin
چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
hot spin
فشردن در حالت گرم
low spin
کم اسپین
leg spin
چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
spin casting
پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
jump spin
چرخش با اغاز پرش بهوا
spin wall
دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
spin state
حالت اسپین
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
spin paired
اسپین زوج شده
change spin
چرخیدن با تغییر پا
electron spin
تنیدگی الکترون
spin decoupling
واشدن اسپین
spin coupling
جفت شدن اسپین
electron spin
اسپین الکترون
jackson haines spin
چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
electron spin resonance
رزونانس اسپین الکترون
lay back spin
چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
spin paired complex
کمپلکس اسپین زوج شده
spin orbit coupling
جفت شدن اسپین- اوربیتال
spin lattice intraction
بر هم کنش اسپین شبکه
spin casting rod
چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spin casting reel
قرقره چرخان ماهیگیری
spin angular momentum
اندازه حرکت زاویهای اسپین
spin angular momentum
اندازه حرکت زاویهای اسپینی
teflon spin bar
میله همزن تفلونی
to spin laundry in the washing machine
لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
electron spin resonance
[ESR]
تشدید پارامغناطیس الکترون
[فیزیک]
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com