English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
spindle tree اونموس
Other Matches
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
spindle دوک نخ ریسی
spindle دوک
spindle شی ای که دیسک را در مرکز می چرخاند
spindle هرزگرد ماشین تراش
spindle میله گردان
spindle سگدست
spindle دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
spindle بشکل دوک درامدن
spindle هرچیزی شبیه دوک
spindle دوک نخ ریسی
spindle دراز و باریک شدن
spindle محور
spindle legged دیلاق
spindle molder دستگاه فرز میزی
spindle shanked دارای پاهای دراز وباریک لندوک
spindle shanked دیلاق
newel spindle مارپیچ پله
spindle stairs راه پله مارپیچی
driving spindle هرزگرد محرک
pedal spindle محورپدال
pivot spindle محورپاشنه
cutter spindle هرزگرد کاتر
muscular spindle دوک عضلانی
obturator spindle دوکی الات جازم
obturator spindle دوکی جازم گاز
spindle stairs پلکان مارپیچی
spindle legged دارای پاهای درازوباریک لندوک
spindle nose سر هرزگرد
spindle head سر هرزگرد
cutter spindle bearing یاطاقان هرزگرد کاتر
camlock spindle nose هرزگرد بادامکی شکل
double four spindle machine دستگاه چهار هرزگردی دوبل
double three spindle machine دستگاه سه هرزگردی دوبل
eight spindle automatic machine دستگاه خودکار با هشت هرزگرد
four spindle automatic machine دستگاه خودکار با چهارهرزگرد
multi spindle drilling machine ماشین مته با چند هرزگرد
tree درخت
tree بشکل درخت شدن
tree بدرخت پناه بردن
the f. of a tree برگهای درخت
tree شجره النسب درخت کاشتن
tree شجر
tree قالب کفش چوبه دار
tree درتنگنا قرا ردادن
tree سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree مین میکند
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
tree شاخسار
tree فرمان TREE
before the tree جلو درخت
to shin up a tree از درختی بالارفتن
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
to girt a tree دوردرختی راپیمودن
spanning tree روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
to truncate a tree شاخههای درختی را زدن
tree diagram نمودار درخت
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
tree farm خزانه درخت
tree house خانه بالای درخت
tree network شبکه درختی
spanning tree درخت پوشا
sorrel tree ترشک درختی
sorrel tree درخت ترشک
spanning tree زیرگرافی از یک گراف
to girdle a tree پوست درخت راحلقهای بریدن
stunted tree درخت رشد نکرده وکوتاه
summer tree شاه تیر
summer tree حمال
summer tree تیرسردر
the pith of a tree مغز درخت
the root of a tree ریشه درخت
threaded tree درخت پیچ دار
strawberry tree توت فرنگی درختی
tree of heaven درخت عرعر
tree planting درختکاری
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
the foot of the tree پای درخت
oak tree درخت بلوط
Deciduous tree درخت برگریز
Coniferous tree درخت جوزدار [ از فامیل کاج ]
walnut tree درخت گردو
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
to prune a tree درختی را آراستن
to lop a tree درختی را آراستن
to prune a tree سرشاخه درختی را زدن
to lop a tree سرشاخه درختی را زدن
pulm tree درخت نارگیل
lemon tree درخت لیمو
gum tree درخت صمغ
unordered tree درخت نامرتب
tree traversal تقاطع درختی
tree surgery تشریح علمی درخت
tree surgeon ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
tree structure ساختاردرختی
tree structure ساختار درخت
tree structure ساخت درختی
ornamental tree درختتزئینی
tree frog قورباغهدرختی
date tree درخت خرما
A tree is known by its fruit. <proverb> درخت از میوه اش شناخته مى شود.
A tree is known by its fruit . <proverb> درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
He uprooted the tree . درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
The tree wI'll die . درخت خشک خواهد شد
tree-lined درختکارینشده
tree trunk ساقهاصلیدرخت
tree pruner درختآرا
tree sort مرتب کردن درختی
genealogical tree نسب نامه
ebony tree خرماندو
crown tree شمع
cross tree رابط عرضی دکلها
cornel tree درخت زغال اخته
clothes tree چنگک لباس
clothes tree چوب لباسی
christmass tree ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
chocolate tree درخت کاکائو
decision tree مسیر تصمیم گیری
decision tree اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
decision tree درخت تصمیم
genealogical tree شجره نامه
gender tree سلسه دودمان نسب نامه
gender tree شجره نامه
gallows tree چوبه دار
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
fir tree درخت صنوبر
fig tree درخت انجیر
dragon tree درخت خون سیاووشان
cherry tree درخت گیلاس
chaste tree فلفل بری
axle tree میله میان دو چرخ
apple tree درخت سیب
almond tree درخت بادام
agriot tree چوب چپق
abel tree درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است
Christmas tree جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
family tree شجره نامه
family tree نسب نامه
china tree شالسنجان
china tree زیتون تلخ
balsam tree درخت بلسان
chaste tree دل اشوب
box tree درخت شمشاد
boot tree قالب چکمه یا پوتین
binary tree درخت دودوئی
binary tree درخت دودویی
plane tree درخت چنار
bean tree درخت خرنوب
barren tree درخت بی میوه
family tree شجره
grass tree نوعی زنبق استرالیایی
margosa tree زیتون
parse tree درخت تجزیه
ordered tree درخت مرتب شده
roof tree کش بالای شیروانی
minimal tree درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
mastic tree درخت چاتلنغوش
mastic tree درخت بنه
margosa tree ازاد درخت شالسنجان
margosa tree تلخ
peach tree درخت هلو
pear tree درخت گلابی
smoke tree بوته سماق
shoe tree قالب کفش
saddle tree یکجورگل لاله درامریکای شمالی
saddle tree قلتاق
roof tree کش دیرک افقی چادر
ridge tree کش بالای شیروانی
plum tree درخت گوجه
plum tree درخت الو
planer tree درخت ازاد
mulberry tree درخت توت
judas tree درخت ارغوان
in the green tree خوشبخت
in the green tree بخت سبز
locust tree درخت اقاقیا
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
locus tree درخت اقاقیا
in the green tree سرسبز
i saw one climbing the tree یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
huffman tree درختی با کمترین مقادیر
coffee tree درخت قهوه
he is up a gum tree کاردبه استخوانش رسیده است
hat tree کلاه اویز
locus tree درخت خرنوب
wild oriental a tree ارژن
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
to snag a tree trunk ته شاخههای درخت را زدن وانرا صاف کردن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
to chop dowm a tree درختی را انداختن
To tie the horse to the tree. اسب رابدرخت بستن
He hitched the horse to a tree. دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
the tree shoot out brances ازدرخت شاخه هایی بیرون زد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com