English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (2 milliseconds)
English Persian
sport skill pattern الگوی مهارت ورزشی
Other Matches
sport skill مهارت ورزشی
sport سرگرمی
sport بازی شوخی
sport تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
sport بازیچه
sport تفریحی سرگرم کردن
sport نمایش تفریحی بازی کردن
sport پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
in sport بشوخی
sport ورزش
to sport one's oak در خانه روی مردم بستن
blood sport کشتن شکار
club sport باشگاه ورزشی
sport shirt پیراهن یقه باز ورزشی
sport palace کاخ ورزش
sport fish ماهیگیری تفریحی
sport car اتومبیل اسپورت
sport car اتومبیل کورسی
sport car اتومبیل شکاری
good sport <idiom> کسی که خیلی میبازد
to make sport of any one کسی را استهزا کردن یا دست انداختن
spectator sport ورزشپرطرفداروپرتماشاگر
skill چیره دستی
skill مهارت فنی
skill less ناشی
skill less بی مهارت
skill توانایی
skill صلاحیت
skill مهارت
skill قابلیت
skill شایستگی
skill کفایت
skill سررشته
skill کاردان بودن
skill حرفه
skill ورزیدگی تردستی
skill استادی
skill مهارت
skill استادی زبر دستی
skill هنرمندی کاردانی
skill مهارت عملی داشتن
skill فهمیدن
skill learning مهارت اموزی
skill level پایه مهارت
natatorial skill مهارت در شنا
natatorial skill شنا گری
motor skill مهارت حرکتی
human skill مهارت انسانی
fundamental skill مهارت بنیادی
fine skill مهارت فریف
skill level پایه مهارت فنی
technomotorial skill مهارت تکنیکی- حرکتی
veteran skill مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
manual skill مهارت دستی
pattern نقش
to pattern out نمونه شدن برای
pattern انگاره
pattern طرح ساختن
to pattern out ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
pattern الگو صفات فردی
pattern خصوصیات فردی
pattern خصوصیات
pattern بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
pattern همتا بودن
pattern طرح
pattern تقلیدکردن
pattern نقشه ساختن
pattern بعنوان الگو بکاربردن
pattern مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
pattern نقش ونگار
pattern الگو
pattern گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
pattern بطور نمونه ساختن
pattern نقشه شکل
pattern الگوقالب
pattern ردیف بندی
pattern الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
pattern محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern انگاره نقش
pattern سرمشق
pattern نمونه
pattern شیوه
pattern نقشه طرح اصابت گلوله ها
activation pattern طرح برانگیختگی
antenna pattern انتشار انتن
antenna pattern طرح انتشارامواج انتن
attack pattern الگوی تک
attack pattern ارایش تک
bar pattern ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
stimulus pattern طرح محرک
target pattern شکل قرار گرفتن هدف
Afshan [all-over pattern] طرح افشان [با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
cane pattern طرح بندی که بصورت تکرار نقوش با نواری نازک به شکل بند کل متن را فرا می گیرد
factor pattern طرح عاملی
diaper pattern طرح گل و بلبل تکراری [بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
Herati pattern طرح هراتی [در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
punch and pattern سوراخوحککردن
move of pattern [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
key pattern زنجیره یونانی
key pattern زبانه یونانی
test pattern طرح ازمایشی
target pattern شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
radiation pattern الگوی تابش
pattern shop کارگاه مدل سازی
demand pattern الگوی تقاضا
crosshatch pattern طرح شطرنجی
holding pattern کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
controlled pattern بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
bravo, pattern شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
bit pattern الگوی بیتی
movement pattern الگوی حرکتی
herringbone pattern طرح جناغی
movement pattern انگاره حرکتی
bit pattern الگوی ذرهای
deflection pattern مستطیل انحراف
fallout pattern نمونه ریزش اتمی
fallout pattern شکل ریزش
dispersion pattern شکل پراکندگی
dispersion pattern مستطیل پراکندگی طرح پراکندگی
disruptive pattern اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
drilling pattern طرح مته کاری
effective pattern منطقه اصابت موثر
effective pattern منطقه اثر موثر
energy pattern نقشه انرژی
energy pattern الگوی انرژی
deflection pattern مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
pass pattern مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
pattern bombing بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
pattern of development الگوی توسعه
pattern making مدل سازی
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
pattern plate صفحه مدل
pattern making نمونه سازی
pattern recognitation تشخیص الگو
pattern recognition الگو شناسی
pattern maker قالب ساز
pattern laying مین گذاری طراحی شده
pattern laying مین گذاری مدل دار
pattern maker طرح ساز
pattern recognition الگوشناسی شناسایی الگو
pattern generator مولد تعمیر کار
pattern lady بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد
pattern recognition تشخیص الگو
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
pattern perception test ازمون ادراک طرحها
weft-face pattern [بافت پود نما که بیشتر در پارچه و گلیم بکار می رود.]
developmental motor pattern الگوی حرکت تکوینی
admiralty pattern anchor لنگر میله دار
pattern milling attachment تجهیزات فرز مدل
battery groung pattern وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
battery groung pattern طرح گسترش توپهای اتشبار
pattern start key کلیدشروعبافت
weaving pattern brush مجموعهبرسموجدار
spot pattern test ازمون طرح نقطه ها
photo pattern generation تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
stitch pattern memory حافظهبافتودوخت
pattern construction drawing الگوی نقشههای ساختمانی
fundamental motor pattern انگاره بنیادی حرکت
fundamental motor pattern الگوی بنیادی حرکت
weaving pattern lever اهرم مجموعهموجدار
operational pattern of marks by night نقشیازعلائممشخصبرایشب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com