Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
spot distortion
اغتشاش نقطه
Other Matches
distortion
اعوجاج
distortion
تحریف
distortion
تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
distortion
شکستگی
distortion
واپیچش
distortion
اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
distortion
انحراف
distortion
کژدیسی
distortion
پیچیدگی
distortion
کج شکلی
distortion
تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
distortion
صدای نامفهوم داشتن
distortion
اغتشاش
distortion
نسبت اشل قائم به اشل افقی در مدلها
distortion
کرنش زاویهای
distortion factor
مانده نسبی
distortion factor
ضریب اعوجاج
distortion of field
اغتشاش میدان
end distortion
اعوجاج انتهایی
sound distortion
شکستگی صدا
delay distortion
اعوجاج تاخیری
current distortion
اعوجاج جریان
sawtooth distortion
بدنمایی
bias distortion
اعوجاج پیشقدری
asymmetrical distortion
اعوجاج نامتقارن
field distortion
انحراف میدان
field distortion
اعوجاج میدان
parallax distortion
اختلاف منظر
perceptual distortion
تحریف ادراکی
phase distortion
اعوجاج فاز
pincushion distortion
خطای صفحه نمایش که باعث خرابی تصویر نمایش داده شده میشود چون لبه ها به مرکز صفحه خم می شوند
sawtooth distortion
شکستگی
sbend distortion
لرزش تصویر رادار
sbend distortion
لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
scurve distortion
لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
sound distortion
اعوجاج صوت
trapezium distortion
اغتشاش ذوزنقهای
tetragonal distortion
واپیچش چهار گوشهای
trapezoidal distortion
اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
parallax distortion
خطای توازی
parallax distortion
خطای پارالکس
moire distortion
بدنمایی مواره
fortuitcus distortion
اعوجاج اتفاقی
frequency distortion
اغتشاش بسامدی
frequency distortion
تغییر شکل یافتگی فرکانس
hardening distortion
شکستگی سخت گردانی
harmonic distortion
اغتشاش هارمونیک
image distortion
شکستگی تصویر
image distortion
اعوجاج تصویر
impluse distortion
اعوجاج ضربهای
keystone distortion
تغییر شکل تصویر که خط وط عمودی در لبههای افقی صفحه نمایش خم می شوند
lens distortion
خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
line distortion
اعوجاج خط
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
spot
موضع
spot
درجا
spot
تنظیم تیر کردن
spot
مسافت یابی کردن
spot
کمان
spot
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spot
نقدا"
spot
لکه موضع
on the spot
نقدا"
on the spot
فی المجلس
on-the-spot
نقدا"
spot
در محل
spot
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
مشاهده کردن گلوله ها
spot
زمان مختصر لحظه
spot
لکه دارکردن
spot
لکه دارشدن
spot
باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spot
کشف کردن اماده پرداخت
spot
فوری
spot
بجااوردن
spot
تشخیص دادن
spot
لکه لک
spot
کشف کردن دیدن
spot
جا
on-the-spot
فی المجلس
spot
به طور نقد
spot
خال
on the spot
<idiom>
درشرایط سخت ونا امیدکنندهای
spot
مکان
in a spot
<idiom>
درمشکل قرار داشتن
spot
[لکه دار شدن فرش در اثر مواد رنگی و شمیایی]
up on the spot
فی المجلس مقدا بی درنگ
spot
محل
spot
نقطه
spot-on
دقیقا صحیح
He was kI'lled on the spot.
جابجا کشته شد
black spot
جادهباآمارتصادفبالا
high spot
جذابترین لذتبخشترین
spot pass
پاس غیرمستقیم
spot pass
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
Johnny-on-the-spot
<idiom>
spot price
قیمت نقدی
trouble spot
کشوریکهدائمادرحالدرگیریونزاعباشد
hit the spot
<idiom>
نیروی تازه وارد کردن
spot net
شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
spot footing
پی مجزا
spot goods
کالاهای موجود
spot goods
کالاهای اماده تحویل
spot grading
صافسازی
spot kick
ضربه کاشته
spot lamp
لامپ موضعی
soft spot for someone/something
<idiom>
احساسات تندوتیز داشتن
spot lamp
لامپ با نورمتمرکز
spot map
کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
spot market
بازار معاملات نقدی
tight spot
<idiom>
شرایط سخت
spot price
قیمت برای فروش فوری
handicap spot
مهرهتعادلی
spot price
بهای جنس در معامله نقدی
spot welding
جوشکاری نقطهای
touch spot
ناحیه بساوشی
spot shot
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
spot test
ازمایش فوری
spot transaction
معامله نقدی
spot weld
خال جوش
sweet spot
قسمت مرکزی راکت یا چوب
spot weld
نقطه جوش دادن
spot weld
اتصال نقطه جوش
succeeding spot
نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
spot welding
نقطه جوش
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
spot sale
فروش نقد
centre spot
خالوسط
spot price
قیمت تمام شده
spot rate
نرخ فروش نقدی
yellow spot
نقطه زرد
spot repair
تعمیر در جا
spot repair
تعمیر در محل
water spot
واتراسپات
water spot
گردباد دریایی
warm spot
نقطه گرماگیر
warm spot
اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
unpainted spot
تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
spot welding
جوش نقطهای
spot checks
بازدید در محل
billiard spot
نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
cash spot
نقد فوری
cathode spot
لکه کاتدی
center spot
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
cold spot
نقطه سرماگیر
spot check
مقابله موضعی
dead spot
منطقه ساکت
dead spot
نقطه خنثی
hot spot
نقطه داغ
blind spot
نقطه ضعف
blind spot
نقطه کور
spot check
بطور چند در میان ازمودن
balkline spot
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
spot check
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks
بطور چند در میان ازمودن
spot checks
بررسی موضعی
spot checks
مقابله موضعی
spot check
بازدید در محل
hot spot
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
beauty spot
خال
beauty spot
خال کوچک
beauty spot
خال زیبایی
advertising spot
فیلم تبلیغاتی
air spot
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
air spot
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
face off spot
هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
face off spot
نقطه رویارویی
penalty spot
نقطه پنالتی
spot of enforcement
نقطه پنالتی
previous spot
نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
spot market
بازار نقدی
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
soft spot
شولات
soft spot
ناحیه نشست
spot ball
گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
spot bowler
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
spot cash
پرداخت نقدی
spot cash
پول نقد
spot elevation
ارتفاع تعیین شده
spot elevation
نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
pain spot
نقطه درد
head spot
نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
landing spot
نقطه فرود
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
focal spot
کانون
spot check
بررسی موضعی
light spot
نقطه نور
light spot
نقطه منور
flying spot
لکه نورتند رو
spot welding machine
دستگاه جوش نقطهای
great red spot
لکه سرخ بزرگ
spot welding electrode
الکترود جوشکاری نقطهای
This is an ideal spot for picnics .
اینجا برای پیک نیک ماه است
great white spot
لکه سفید بزرگ
bridge spot weld
جوشکاری نقطهای
baulk line spot
نقطهخطمرز
flying spot scanner
پوینده لکهای تند رو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com