English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (2 milliseconds)
English Persian
stabilization policy سیاست تثبیت اقتصادی
Other Matches
stabilization پایاسازی
stabilization استوار سازی
stabilization برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
stabilization متعادل کردن تعادل
stabilization ثبات دادن
stabilization استوارسازی
stabilization پابرجاسازی تثبیت
stabilization استواری
stabilization ایجادموازنه
stabilization تحکیم
stabilization تثبیت
stabilization ثبات
voltage stabilization تثبیت ولتاژ
voltage stabilization تثبیت فشار الکتریکی
frequency stabilization پایدار نمودن فرکانس
price stabilization ثبات قیمت
price stabilization تثبیت قیمت
wage stabilization ثبات دستمزد
wage stabilization تثبیت مزد
mechanical stabilization تثبیت مکانیکی
economic stabilization تثبیت اقتصادی
mechanical stabilization استوارسازی مکانیکی
zener diode stabilization تثبیت کنندگی دیود زنر
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
exchanged stabilization fund صندوق تثبیت ارز
ligand field stabilization energy انرژی پایداری میدان لیگاند
crystal field stabilization energy انرژی پایداری میدان بلور
policy of d. سیاست واگذاری اوضاع
policy تدبیر
policy مصلحت اندیشی
policy کاردانی
policy خط مشی
policy سند معلق به انجام شرطی
policy اداره یاحکومت کردن
policy بیمه نامه ورقه بیمه
policy رویه
policy خط مشی سیاستمداری
policy مسلک سیاست
policy بیمه نامه
policy خط مشی روش
policy سیاست
policy implication کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy objectives اهداف موردنظر
policy instrument ابزار اجرای سیاست
policy makers سیاست گذاران
policy objectives اهداف سیاستی
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy implication کابرد سیاستی
policy holder دارنده بیمه نامه
policy holder دارنده بیمه
national policy سیاست ملی
open policy بیمه نامه باز
open policy بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
ostrich policy رویه کبک
outward looking policy سیاست برون نگر
policy book پرونده خط مشیها
policy book کتاب روشها
open policy بیمه نامه قابل تغییر
policy dilemma معمای سیاستی
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy file پرونده خط مشیها و دستورات
national policy خط مشی ملی
policy of contianment سیاست تحدیدی
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
to u. a policy of insurance سند بیمه
to u. a policy of insurance رابکسی دادن
underwrite policy بیمه نامه را فهر نویسی کردن
unvalued policy بیمه نامه ارزش گذاری نشده
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
valued policy بیمه نامه با ارزش معین
voyage policy قرارداد اجاره کشتی
voyage policy بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wage policy سیاست دستمزد
wagering policy بیمه قماری
endowment policy بیمهی عمر
to a dapt a policy رویهای اتخاذ کردن
time policy بیمه نامه مدت دار
time policy بیمه نامه دریایی با مدت محدود
policy options انتخابهای سیاستی
policy options انتخابهای مورد نظر
pricing policy سیاست قیمت گذاری
public policy سیاست عمومی
re assurance policy قرارداد بیمه اتکایی
social policy سیاست اجتماعی
stop go policy سیاست تثبیت
stop go policy توسعه
take out an insurance policy قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy سیاست مالیاتی
the policy of the government رویه دولت
the policy of the government سیاست دولت
policy of pandering سیاست خودشیرین بودن
blanket policy بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
ostrich policy سیاست خود فریبی
blanket policy بیمه نامه کلی
insurance policy قرارداد بیمه
economic policy سیاست اقتصادی
employment policy سیاست اشتغال
evacuation policy روش تخلیه پزشکی
evacuation policy خط مشی اخراجات پزشکی
expansionary policy سیاست انبساطی
development policy سیاست توسعه
insurance policy بیمه نامه
blanket policy بیمه نامه جامع
bearer policy بیمه نامه بدون نام
budgetary policy سیاست بودجهای
commercial policy سیاست بازرگانی
policy-making سیاست گذاری
agreed value policy بیمه نامه با ارزش توافق شده
insurance policy سند بیمه
financial policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالی
policy making سیاست گذاری
income policy سیاست درامدی
income policy سیاست مربوط به درامدها
labour policy سیاست استخدام کارکنان
land policy سیاست اقتصادی مربوط به زمین
mixed policy بیمه نامه مختلط
monetary policy سیاست پولی
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
honesty is the best policy عین مصلحت در راستی ودرستی است
health policy سیاست بهداشتی
foreign policy خط مشی عمل خارجی
fiscal policy سیاست مالیاتی
floating policy بیمه نامه متغیر
foreign policy سیاست خارجی
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
scorched-earth policy نابودکردنوازبینبردن
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti inflationary policy ضد تورمی
tools of fiscal policy ابزار سیاست مالی
agricultural price policy سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
The policy of balance of power. سیاست موازنه قدرت
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
all risk insurance policy بیمه نامه تمام خطر
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
active fiscal policy منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
active fiscal policy سیاست مالی فعال
anti development policy سیاست ضد توسعه
austere fiscal policy سیاست مالی مضیق
begger my neighbour policy سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
restrictive monetary policy سیاست پولی انقباضی
decision making policy سیاست تصمیم گیری
easy money policy سیاست گشایش پول
expansionary fiscal policy سیاست مالی انبساطی
expansionary monetary policy سیاست پولی انبساطی
discount rate policy سیاست نرخ تنزیل
passive fiscal policy سیاست مالی غیر فعال
import substitution policy سیاست جانشینی واردات
open door policy سیاست درهای باز
pure fiscal policy سیاست مالی خالص
pure monetary policy سیاست پولی خالص
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
discretionary fiscal policy سیاست مالی اختیاری
the open door policy سیاست دروازههای باز
insured, policy holder بیمه شده
compensatory fiscal policy سیاستهای مالی ترمیمی
comprehensive insurance policy بیمه نامه جامع
contractionary fiscal policy سیاست مالی انقباضی
restrictive fiscal policy سیاست مالی انقباضی
scrap heap policy رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
contractionary monetary policy سیاست پولی انقباضی
He sought, if without much success, a social policy. او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com