Dictiornary-Farsi | stack wash | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 166 (9 milliseconds)

English	Persian
stack wash	تخلیه هوا به علت فشار گازدودکش ناو


Other Matches

WI'll you give the car a wash (wash – down) please.	ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
to do the dishes [to wash up] [to give dishes a rinse] [to wash the dishes]	شستن [تمییز کردن] ظرف
stack	محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stack	انباشته
stack	ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
stack	آدرس ابتدا پایانه پشته
stack	ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack	پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack	ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stack	برنامه کاربردی که از سیستم Apple maxintosh Hyper cord استفاده میکند
stack	روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack	ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stack	پشته کردن
stack up	جمع کردن اندازه گرفتن
stack up	روی هم انباشتن
stack	انباشتن
stack	قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack	قفسه کتابخانه
stack	مقدارزیاد
stack	توده
stack	پشته
stack	بسته
stack	دودکش دسته
stack	خرمن
stack	کومه
stack	توده کردن
stack	کومه کردن
stack	لوله اگزوز
stack	ناودان
stack	توده اجر
stack	ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stack	جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack	چاتمه کردن تفنگ
stack	دودکش ناو
stack	انباشتن پشته کردن
stack the cards <idiom>	برای کسی نقشه کشیدن
row stack	فاصله ردیفهای انبار از دیوار
To stack the cards .	ورق زدن ( تقلب درقمار )
push down stack	مجموعهای از مکانهای حافظه یا ثباتهای کامپیوترکه لیستی از نوع push-down را اجرا می کنند
push down stack	پایین فشردنی
push down stack	پشته
push up stack	سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
program stack	پشته برنامه
stack arms	تفنگها راچاتمه کنید
row stack	فاصله اماد از دیوار
smoke stack	دودکش
stack arms	فرمان چاتمه فنگ
wheat stack	خرمن کومه گندم
exhaust stack	لولهاگزوز
stack the defence	ارایش دفاعی
stack register	ثبات پشته
stack pointer	اشاره گر پشته
stack memory	حافظه پشتهای
stack indicator	نماینده پشته
stack arms	چاتمه کردن تفنگها
chimney-stack	[دودکشی با یک یا دو دور رو آجری]
stack indicator	پشته نما
chimney stack	میله دودکش
hay stack	کومه علف خشک
chimney stack	دودکش
wall stack section	بخشدودکشدیواری
soil and waste stack	کیسهخاکوفضولات
push pop stack	ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
wash off	با شستشو پاک کردن
to wash down	ابکی کردن
wish wash	سخن بی معنی
to wash down	رقیق کردن
wish wash	مشروب ابکی اب زیپو
wish wash	حرف بی ربط و پوچ
wash away	با شستشو پاک کردن
wash	شستن
do not wash	نشورید
wash out	شیار ابرو
wash out	ابرو
wash out	اب بردگی
wash out	شکست مردود
wash out	زیان
wash out	ضرر
wash out	محو کردن شستشو
wash out	از پا دراوردن
wash out	کثافات را پاک کردن
wash out	شستشو کردن
wash up	دست و رو شستن
wash in	پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
wash up	از پاافتادن
wash out	ازبین بردن
to wash up	پاک کردن
to wash up	شستن
wash	شستشو دادن
to wash something up	بکنار ساحل شستن چیزی
wash	اب دادن شستشو
Go and wash yourself	برو دست ورویت رابشور
wash	حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash	موج زایشی
wash	غسل رختشویی
wash	شستشو
wash	پاک کردن
wash tub	تغار رختشویی
Is there a car wash?	آیا اینجا کارواش هست؟
wash your hands	دستهای خود را بشویید
to wash something ashore	بکنار ساحل شستن چیزی
antique wash	دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
wash one's hands of <idiom>	ترک کردن
to let music wash over somebody	به موسیقی متن گوش دادن [اصطلاح روزمره]
To wash ones hands of somebody (something).	دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
To have a wash and brush up.	سروصورت راشستن (وآرایش دادن )
wash tower	فیلهشستشو
car wash	محلشستشویماشین
we sent the linen to the wash	رختهای شستنی رابرختشویخانه فرستادیم
chemical wash	کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
wet wash	رخت شو
wet wash	لباسشو
Is there a car wash?	آیا اینجا ماشینشویی هست؟
Does this material wash well?	آیا این جنس قابلیت شستشودارد؟
wash PROM	پاک کردن داده از PROM
back wash	عقب زدن اب
pig's wash	گنداب
pig's wash	اشغال
pig's wash	گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
rain wash	فرسایش ناشی از ریزش باران
rock wash	پوشش سنگی
slope wash	شیب شست
wash house	رختشوی خانه
dish wash	ابی که دران فرف شسته باشند
to wash offŠout or away	باشستش بردن یاپاک کردن
mere wash	اب زیپو
lime wash	دوغاب اهک
back wash	فشار عقب اب
back wash	حرکت اب در نتیجه پارو زدن
black wash	رنگ سیاه
black wash	نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
wash leather	جیر
dry wash	خشک شویی
dry wash	خشک شویی کردن
eye wash	داروی چشم
it wont wash	اگرانرابشویندرنگش میرود
wash and wear	بشور و بپوش
wash ball	صابون دستشویی
wash bottle	بطری شستشوی
wash bottle	اب فشان
wash drawing	ابرنگ سیاه
wash boiler	دیگ رختشویی
wash heat	گرمای جوش
wash house	رختهای شستنی
wash linen	کهنه فرفشویی
wash oil	روغن شستشو
wash board	تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash out valve	شیر تخلیه رسوبات در مخزن
wash basin	دستشوئی
pig's wash	بسباب
wash board	تخته رختشویی
this soup is mere wash	این سوپ خیلی رقیق است
this soup is mere wash	اب زیپواست
wash hand stand	دستشویی
give it a good wash	خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
hand wash basin	چاهک دستشویی
wash deck hose	لوله شستشوی پل ناو
wash hand stand	روشوری
Whishes dont wash the dishes. <proverb>	آرزوها و خیالات ظرفها را نمى شویند .
This cloth dosent shrink in the wash.	این پارچه در آب جمع نمی شود
hand wash in lukewarm water	شستندستهادرآبولرم
machine wash in warm water at a gentle setting	شستشوباماشیندرآبگرم وملایم
machine wash in warm water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
machine wash in lukewarm water at a gentle setting	شستشوباماشیندرآبنیمگرم وملایم
machine wash in hot water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبنرم وگرم