Dictiornary-Farsi | stage curtain | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 184 (9 milliseconds)

English	Persian
stage curtain	پردهنمایش


Other Matches

over curtain	پردهرویی
air curtain	پوشش هوایی
curtain lecture	صحبتهای پشت پرده
curtain of fire	پرده اتش
curtain raiser	پیش درامد نمایش پیش پرده
curtain rod	چوب پرده
curtain wall	دیوار پردهای
curtain wall	تیغه
welding curtain	پردهجوشکاری
curtain lecture	صحبتهای خصوصی زن وشوهر
curtain loop	بازوبندپرده
air curtain	پرده هوا هوا پوشنه
To draw the curtain .	پرده را کشیدن
bamboo curtain	سرحدات چین کمونیست
bamboo curtain	مانع پردهء حصیری
To draw the curtain.	پرده راکنارزدن (کشیدن)
benined the curtain	پشت پرده
benined the curtain	پنهان
window curtain	پردهپنجره
curtain band	بازوبندپرده
types of curtain	انواعپرده
door curtain	پرده
door curtain	پرده در
cafe curtain	پردهآشپزخانه
balloon curtain	پردهپفکی
attached curtain	پردهکرکرهای
curtain calls	بازگشت هنرپیشگان به صحنه
curtain calls	کف زدن حضار
curtain call	بازگشت هنرپیشگان به صحنه
to ring the curtain up or down	پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
smoke curtain	پرده دود برای استتار از دیدزمینی
curtain pole	پایهپرده
curtain track	میلهپرده
drop curtain	پرده جلو صحنه
fire curtain	پرده محافظ اتش
sheer curtain	پردهخالص
grout curtain	لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
grout curtain	پرده تزریق
loose curtain	پردهیشل
frilled curtain	پردهچیندار
draw curtain	پردهکشیدهشده
the curtain falls	پرده میافتد
curtain-raiser	پرده کوتاه پیش ازاغازنمایش بزرگ
curtain call	کف زدن حضار
curtain-raisers	پرده کوتاه پیش ازاغازنمایش بزرگ
curtain-wall	تیغه
Iron Curtain	پرده اهنین
single curtain rail	ریلپردهتکی
double curtain rail	میلهدوتاییپرده
second stage	مرحلهدوم
stage	در صحنه فاهرشدن
stage	صحنه نمایش
stage	پرده گاه مرحله
stage	طبقه
stage	صحنه
stage	منزل
stage	پایه وهله
to go on the stage	بازیگرشدن
not stage	مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
behind the stage <adj.> <adv.>	خصوصی [اصطلاح مجازی]
stage	سکو
zero stage	طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
behind the stage <adj.> <adv.>	محرمانه [اصطلاح مجازی]
to go on stage	وارد صحنه [نمایش] شدن
first stage	مرحلهاول
to go on the stage	اکترشدن
third stage	مرحلهسوم
stage	مرحله دار شدن اشکوب
stage	اشکوب
stage	یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
at this stage <adv.>	درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
stage	مقام
stage	قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage	مراحل مختلف یک موشک
stage	درجه مرحله
stage	چوب بست
stage	سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage	اسکان دادن
stage	نیمکت اویزان
stage	مرحله
stage payments	پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
two stage sampling	نمونه گیری دو مرحلهای
two stage experiment	ازمایش دو مرحلهای
turbine stage	طبقه توربین
stage race	مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage set	تعویض سن
termination stage	مرحله پایانی
landing stage	حملباقایق
this play does not stage well	این داستان خوب در نمایش در نمیاید
to put on the stage	بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
stage door	در عقب صحنه
speed stage	سطح سرعت
mechanical stage	پایهمکانیکی
regulator first stage	صفحهنمایشنخستینرگلاتور
stage clip	سطحنمایش
centre-stage	شرائطبسیار حساسو مهم
stage manager	مدیر نمایش
At that point [stage] , ...	وقتی که موقعش رسید...
speed stage	مرحله سرعت
stage doors	در عقب صحنه
stage whisper	نجوای روی صحنه
stage whispers	نجوای روی صحنه
stage-struck	عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage-struck	شیفتهی بازیگری
at the rear of the stage <adj.> <adv.>	در پس پرده
at the rear of the stage <adj.> <adv.>	پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
To appear on the scene (stage).	روی صحنه ظاهر شدن
stage managers	مدیر نمایش
killer stage	صافی رنگ
converter stage	طبقه مبدل
developmental stage	مرحله تکوینی
developmental stage	مرحله پیشرفت
differential stage	مرحله تفاضلی
energy stage	لایه انرژی
first audio stage	مرحله صوتی نخست
flood stage	تراز بحرانی طغیان
impluse stage	طبقه فشار مستقیم
initial stage	طبقه نخستین
input stage	طبقه ورودی
input stage	طبقه اولیه
larval stage	مرحله کرمی
macro stage	مرحله کلان
buffer stage	مرحله میانگیر
anal stage	مرحله مقعدی
stage managers	کارگردان نمایش
stage manage	اداره کردن
stage manage	کارگردانی کردن
stage-manage	اداره کردن
stage-manage	کارگردانی کردن
stage-managed	اداره کردن
stage-managed	کارگردانی کردن
stage-manages	اداره کردن
stage-manages	کارگردانی کردن
stage-managing	اداره کردن
stage-managing	کارگردانی کردن
stage fright	وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage fright	صحنه هراسی
stage manager	کارگردان نمایش
main stage	طبقه اصلی
stage fever	کرم بازیگری یا اکتری
oral stage	مرحله دهانی
output stage	مرحله خروجی
phallic stage	مرحله التی
stage direction	مدیریت
quick stage	ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
single stage	یک طبقهای
single stage	یک طبقه
stage coach	دلیجان
stage craft	فن درست کردن نمایش
stage direction	کاگردانی
stage director	مدیر نمایش
oedipal stage	مرحله ادیپی
stage set	تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
main stage	عرشه اصلی
mixer stage	طبقه مخلوط کننده
multi stage	چند طبقه
modulator stage	طبقه مدولاسیون
multi stage	چند مرحلهای
multi stage production	تولید چند مرحلهای
push pull stage	طبقه پوش- پول
mechanical stage control	کنترلپایهمکانیکی
three stage least squares method	روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
intermediate frequency stage	طبقه ی فرکانس میانی
To stage political demonstrations.	تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
low power stage	طبقه کم قدرت
multi stage press	پرس چند طبقه
power output stage	طبقه خروجی
power amplifier stage	مرحله فزون ساز توان
anal expulsive stage	مرحله مقعدی دفعی
high pressure stage	طبقه فشار قوی
multi stage amplifier	امپلی فایر چند طبقه
multi stage experiment	ازمایش چند مرحلهای
multi stage amplifier	تقویت کننده چند طبقه
two stage least squares method	برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
It was stage –managed . It was trumped up.	صحنه سازی بود
multi stage scaffolding	داربست چند طبقه
multi stage sampling	نمونه گیری چند مرحلهای
anal retentive stage	مرحله مقعدی ضبطی
two stage least squares method	روش حداقل مربعات دومرحلهای
frequency divider stage	طبقه مقسم فرکانس
bed building stage of river	تراز سطح متوسط اب رودخانه
Stage party ( films , movies ) .	میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs.	صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.